پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
در جستجوی اسلام راستین

کار امام جعفر صادق (ع) تماماً علمی و فرهنگی بود. امام با خرافات و انحرافات مبارزه کرد. از مهم‌ترین اقدامات ایشان، بحث‌های کلامی در برابر فرقه‌هایی بود که به نام اسلام، افکار جدیدی پدید آورده بودند. ایشان کوشید فرهنگ ناب اسلامی از خود به جای بگذارد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا دستجردی: ۲۵ شوال سال‌روز درگذشت امام جعفر صادق (ع)، امام ششم شیعیان جهان است. جایگاه ویژه ایشان در عالم اسلام سبب شده بود که امام، رئیس مذهب تشیع لقب گیرد. کناره‌گیری حضرت از سیاست در میانه برافتادن امویان و روی کار آمدن عباسیان، از مهم‌ترین خصایص دوران امامت ایشان است. محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، در گفت‌وگو با ایبنا، ویژگی‌های علمی و رخدادهای زمان حیات ایشان را بازگو کرده است.

در حکومت‌داری پیرو روایات نباشیم

جایگاه اندیشه امام جعفر صادق (ع) را در عالم اسلام، خصوصاً جهان تشیع چگونه می‌دانید؟ ما از ایشان چه می‌آموزیم؟

امام صادق (ع) در میان ائمه شیعه، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ایشان تنها امامی بود که در زمان چند تن از خلفای اموی و پس از آن دو تن از خلفای عباسی زیست، و دوران امویان و عباسیان را درک کرد. از آن میان، بدترین دوران، عصر انتقال قدرت از امویان و عباسیان بود که حساسیت بسیاری داشت. ایشان به عنوان امام در مدینه زندگی می‌کرد و حتی کسانی مثل ابوسلمه‌خلال و ابومسلم خراسانی نزد ایشان رفتند که رئیس دنیای قدرت و سیاست شو و پرچم خلافت را به‌دست بگیر، اما ایشان نپذیرفت. امام در این دوران حساس و پرماجرا، از سیاست و از تشکیل قدرت دوری کرد. در عین حال، هم امویان و هم عباسیان نسبت به ایشان حساس بودند و امام در این شرایط گرفتار شده بود.

تنها چیزی که ایشان را به حرکت‌های علمی و سیاسی واداشت این بود که اعتقاد داشت بعضی چیزها در دنیای سیاست و در دنیای علم به اسلام نسبت داده شده و امام احساس خطر می‌کرد. البته تاریخ همیشه همین‌طور بوده است، یعنی بعد از نهضت‌ها و حرکت‌ها، افرادی پیدا می‌شدند که از راه جهل و نادانی، برخی چیزها را به مذهب نسبت می‌دادند. لذا مهم‌ترین کاری که امام صادق می‌بایست انجام می‌داد، یک نهضت اعتقادی و فرهنگی برای تصفیه و پاک‌سازی مذهب واقعی اسلام و خرافاتی بود که در آن وارد شده بود. به همین خاطر بود که در هیچ حرکت سیاسی به معنای انقلابی شرکت نکرد. مثلاً زیدبن‌علی پسر امام سجاد که عموی حضرت بود، دست به یک حرکت انقلابی زد، چون می‌خواست پرچم انقلاب به دست امام بیفتد که ایشان زیر بار قیام زید هم نرفت.

امام اعتقاد داشت که در آن زمان، این کار برایشان اولویت ندارد. به همین خاطر بود که هر نوع حرکت سیاسی که انجام می‌شد و دنبال ایشان می‌رفتند را حضرت نمی‌پذیرفت. بنابراین همانطور که عرض کردم، مهم‌ترین کاری که ایشان داشت، این بود که به اصطلاح، این مذهب را، از آن خرافاتی که به او بسته بودند، پالایش کند. در زمان حضرت، برخی افراد بودند که نسبت به خدا، پیغمبر و ائمه بسیار غلو می‌کردند. نمونه آن، خطابه است که برای امامت، جایگاه الوهیت قائل می‌شدند، که البته حضرت با آنها مبارزه می‌کرد. بنابراین امام صادق (ع) هم در حوزه کلام و اعتقادات وارد شد و مسائل مهمی را مطرح کرد که داشت به انحراف کشیده می‌شد و هم در زمینه فقه و اصول به طور جدی ورود کرد که داشت به سوی برخی کج‌روی‌ها میل می‌کرد. ایشان با هدف پالایش فقه و کلام که به خطا از دل اسلام به نام اسلام درآمده بود، مذهب جعفری را تأسیس کرد که شاگردان زیادی هم داشت. تأکید زیادی هم می‌کرد که به خاطر حساسیت‌ها، رفت‌وآمدهای علمی و سیاسی در خانه ایشان انجام گیرد. بعضی‌ها همچون شیخ‌مفید می‌گویند ایشان خودش به مرگ طبیعی از دنیا رفته، برخی دیگر هم اعتقاد دارند به دست منصور دوانیقی مسموم شده است.

ایشان در حالی وارد حوزه سیاست نشدند که بخشی از دوران حیات شان با ضعف امویان مقارن شده بود.

بله، معمولاً افرادی وارد حوزه‌ی سیاست می‌شوند که می‌بینند حاکمیت دچار ضعف، انحطاط، آشوب و پراکندگی شده است. در آن زمان، حکومت امویان دچار ضعف و پراکندگی شده بود و نهایتاً با قیام ابومسلم خراسانی هم از بین رفت، ولی بالاخره خلأ قدرت ایجاد شده بود. مردم به دنبال رئیسی می‌گشتند که او را به عنوان حاکم اسلام بپذیرند. به همین خاطر بود که خیلی از سردمداران انقلاب علیه امویان، به دنبال امام صادق (ع) رفتند، اما او نپذیرفت و گفت من به‌هیچ وجه، ورود به دنیای سیاست و پذیرش حکومت را قبول نمی‌کنم. اما بالاخره کسی باید حکومت را قبول کند که مردم، او را خواسته باشند. اما هیچ علائمی وجود ندارد که نشان دهد در زمان امام (ع)، مردم به دنبال ایشان رفته باشند. روایتی هم هست که اگر مردم به تعداد این گوسفندان که شما می‌گویید، پیرو من بودند، من قیام می‌کردم، اما ایشان هنوز مردم را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که اینها چه می‌خواهند، لذا امام قبول نکرد. بنابراین، امام صادق (ع) با وجود آنکه جانشین پیامبر و علی (ع) بود، به‌دست گرفتن قدرت را نپذیرفت، چون همه‌چیز را منوط به خواست مردم می‌دانست، ولی احساس می‌کرد که مردم هنوز آمادگی لازم را ندارند.

ضعف امویان هم بر تکثیر دانش امام در جامعه اثرگذار بود؟

من بر این باورم در این ضعف، عیب‌هایی وجود داشت. یک عیبش این بود که هر کسی سربرآورد و از اسلام و پیامبر سخن گفت، بدون اینکه به اصطلاح شناخت درستی از مسائل داشته باشد. این ضعف، هم انحراف فکری و هم انحراف در کلام در پی داشت. اما امام با قدرت بسیار خود توانست با این کج‌روی‌ها برخورد کند.

تقیه ایشان در چه زمانی بود؟ چطور توانستند با وجود تقیه، دانش خود را گسترش دهند؟

تقیه در زمان عباسیان چندان رواج نداشت، چون که در زمان عباسیان، به‌ویژه منصور، نحله‌های فکری اهل سنت در کنار مذهب شیعه مثل ابوحنیفه فعالیت داشتند. من فکر می‌کنم که تقیه به آن معنایی که ما ساخته‌ایم، در آن زمان وجود نداشته است.

امروز، اندیشه حضرت در جامعه ما چه کارایی دارد؟

من در مورد مسائلی چون روش حکومت‌داری، سیاست‌ورزی و خیلی از مسائل اجتماعی معتقدم که موضوعات می‌بایست به‌روز باشد. اینکه شما بخواهید هرگونه اندیشه و فکری را در زمان امام، امروز به مصادیق دربیاورید، منتفی است. ما هم‌اکنون در شیوه کنترل قدرت، مبارزه با ثروت، تمرکز ثروت و قدرت لازم نیست که به سراغ روایات برویم. خیلی از روایات یا جعلی و ساختگی‌اند و یا مربوط به زمان خودشان. خیلی از روایات در روزگار ما فاقد معناست، از نحوه تقسیم بیت‌المال گرفته تا موضوعات دیگر. خیلی مسائل سیاسی و اجتماعی هم همینطور. عموماً لازم است که بشر تابع فرهنگ و سخنان و آموزه‌های روز باشد. من اصلاً طب امام صادق (ع) را قبول ندارم، چون ایشان که برای طبابت نیامده بودند. هدف ایشان، هدایت بشر بود. حالا ممکن است کسی نزد ایشان رفته باشد و حضرت آقا هم توصیه‌هایی داشته باشند، اما اینکه امام درباره طب، هم حرف داشته باشد، من این غلوگویی‌ها را خیلی قبول ندارم. طب و مهندسی و امثالهم، دانش‌های به‌روز هستند که نمی‌توان آنها را عطف به ماسبق دانست. امام صادق (ع) در زمینه اخلاق، هدایت، اعتقاد و خداشناسی، حرف‌های زمان خودش را داشت که امروز هم به درد روزگار ما می‌خورد، اما در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی خیر.

نکاتی که می‌فرمایید به درد جامعه امروز می‌خورد، اما امروز در اجتماع، ساری و جاری نیست.

درست است که حکومت اسلامی تشکیل داده‌ایم، اما اخلاق، معنویت و صداقتی که در تعالیم دینی ما هست، در جامعه ما به معنی واقعی وجود ندارد. مثلاً خیلی از روایات وجود دارد که به روی عقلانیت و عدالت تمرکز کرده‌اند. در حالی‌که در جامعه امروز ما عدالت اجتماعی وجود ندارد. اینها همه عواملی هستند که بر عزت نفس انسان، اثرگذار است. امروز، جامعه ما به خاطر فقر، عزت واقعی را ندارد، در حالی که ائمه فقر را محکوم می‌کردند. در جامعه ما فقر زیاد است. ما امروز امام صادق (ع) را در تاریخ داریم، نه در جامعه‌.

متولیان امر چه نقشی در راستای ترویج آموزه‌های امام در جامعه دارند؟

لازم است در گام نخست، احادیثی که منسوب به امام صادق (ع) است را پالایش کرد. ببینیم چه میزان از این احادیث، مربوط به امام صادق هست و چقدر نیست. به اصطلاح می‌بایست گونه‌ای نقد حدیثی صورت گیرد. مثلاً خیلی از روایاتی که در بحارالانوار آمده از قول امام صادق (ع) نیست. گام دوم این است که ببینیم چقدر باید به احادیث موجود عمل کنیم و چقدر عمل نمی‌کنیم. اینها کار متخصصین است که در حوزه‌ها بنشینند و روی این موضوع کار کنند. متأسفانه حوزه‌های علمیه این کار را انجام نمی‌دهند. لذا در شرایط کنونی، نقد حدیث، پالایش آن و شناخت روزگار امام صادق (ع) از اهمیت بسیاری برخوردار است. نهایتاً باید این موارد را در نظر گرفت و بعد بر اساس هرمنوتیک فهمید که بالاخره این معنا و متن در روزگار ما چه اهمیت و چه جایگاهی دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها