به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، هفتاد و دومین دورهمی خوانش کتاب «دوشنبههای کتاب نخوانها» با حضور جمعی از شاعران، نویسندگان و علاقمندان به حوزه ادبیات با خوانش دو داستان کوتاه «تو راهی» و «من سرباز وظیفه، مسعود عزیزیان هستم» ازکتاب مجموعه داستان کوتاه «توراهی» اثر یوسف نیک فام نویسنده و پژوهشگر اراکی ومدیرمسؤل فصلنامه فرهنگی وهنری رازان توسط نویسندگان و منتقدین ادبی پیگیری شد و مورد نقد و بررسی منتقدین و نویسندگان حاضر در این دورهمی خوانش کتابِ «دوشنبههای کتاب نخوانها» از جمله ایرج احمدی، رضا هزاوه، هما داوری، عبدالرضا چراغی و فاطمه زینلی قرار گرفت.
کتاب مجموعه داستانهای کوتاه «توراهی» دربرگیرنده هشت داستان کوتاه شامل «توراهی»، «من سرباز وظیفه، مسعود عزیزیان هستم، «پدر»، «ثبت حقیقت»، «پندنامه یک کارمند»، «اعتراف»، «شبانه» و «یک قصه» است.
بخش کوتاه از قصه «من سرباز و ظیفه، مسعود عزیزیان هستم» را در زیر میخوانید:
«چشمهایم، رو به آسمان باز میشود سوسوی ستارهای را به صورتِ هاله کمرنگ میبینم. پلکهایم را به هم میزنم. ماه تمام و کامل عشوهگرانه در آسمان نشسته است. به یک باره نوری تمام آسمان و زمین را روشن میکند. صدای جیرجیرکی با صدای های گنگِ رگبار مسلسلها و انفجارها آمیخته است. سردم شده کجا هستم؟ دستانم را به آرامی تکان میدهم پای راستم کرخت و بیحس است از رانم خون جاری است. به نظر میرسد خون زیادی ازم رفته باشد چه مدت از زخمی شدنم گذشته؟
لبانم خشک شده است به یاد قمقمه میافتم قمقمه را از کمرم باز میکنم در آن را باز میکنم و به دهانم نزدیک میکنم. ناله ضعیفی را میشنوم کمی خودم را تکان میدهم پایم درد میگیرد ناله شدیدتر میشود خوب گوش میدهم جهت صدا را تشخیص میدهم. تانکی را سمتِ راستم میبینم به نظرم صدا از آنجاست. تشنگیم بیشتر میشود. یاد قمقمه میافتم. جرعه ای آب میخورم نفس راحتی میکشم تشنگیم رفع شده است. هنوز منگ و گیجم چیز زیادی یادم نمیآید چی شده که زخمی شدم؟ ترکش خمپاره بود یا تیر یک سلاح؟...
… دوباره نوری تمام آسمان و زمین را روشن میکند. چشمهایم سنگین شدهاند بچههای گردان کجا هستند؟ یک نفر نیست که کمک کند خدایا خودت کمک کن من نمیخواهم شهید بشوم هنوز عاشق زندگیم. هنوز راضی نیستم که دنیا را با همه زیباییها و زشتیهای ترک کنم.
لعنت به هرچه جنگ و خونریزی! لعنت به مردان جلادی که خون مردم بیگناهی، مثل من را میریزند. کشورگشایی و کشتن مردمی که حاضرند از کشورشان دفاع کنند چه لذت و سودی دارد؟ حالا میفهمم که ما چه ساده میگذشتیم از کنار جنگها و خونریزی مردمانی که در کتاب های تاریخ از آنها می خواندیم. مرگ میلیونها نفر انسان بیگناه در جنگهای جهانی اول و دوم چه چیزی عاید بشریت کرد؟ حالم از هرچه جنگ است به هم میخورد....
... ساکت و بیحرکت منتظر ماندهام، تا چه پیش آید صدای خش خش پاها شدیدتر شده است. قدمها سنگین است پاهایش را میبینم سرنیزه را به دستم میگیرم بالای سرم رسیده است. از پا تا سرش را میبینم. سلاحی در دست دارد عراقی است هنوز من را ندیده سرش را به طرفم برمیگرداند. سرنیزه را محکم بالا میآورم و آماده حمله میشوم. پوتینهایش با تن من فاصلهای ندارد صدای نفسهایش را میشنوم میخواهد قدمی بردارد که با برخورد به تن من سلاح از دستش میافتد و سکندری میخورد خودم را به رویش میاندازم و سه نیزه را محکم به طرف قلبش نزدیک میکنم…»
به گزارش خبرنگار ایبنا، در پشت جلد کتاب نیز برش کوتاه از قصه «توراهی» آماده است: «وانت سفید رنگ به سرعت از خیابانها میگذشت. به شب چیزی نمانده بود شهر شلوغ شده بود. مدام پلیسهای ضد شورش موتور سیکلت سوار، با لباسهای سیاه، باطوم به دست به سرعت در حرکت بودند.
کریم، لحظهای نگاهش به آسان آنها افتاد و گفت: امروز دیگه چه خبره، اسماعیل؟! مگر رأیها را دوباره شمارش نکردن؟ …»
کتاب مجموعه داستان های کوتاه «توراهی» تالیف یوسف نیک فام در ۱۱۴ صفحه و شمارگان ۳۰۰ نسخه توسط انتشارات «اروان» به زبور طبع آراسته و روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما