جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۸
ابن‌میمون مثل ابن‌سینا و فارابی به دنبال آمیختن فلسفۀ یونانی با مبانی دینی بود

ابن میمون شخصیت جامعی بود و در عین فیلسوف بودن، پزشک، ستاره‌شناس و دانشمندی یهودی بود. اهمیت موسی ابن میمون چنان است که می‌گویند: «از موسی تا موسی [ابن میمون] موسای دیگری نیامد».

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نشست نقد و بررسی و رونمایی از کتاب «هشت فصل در اخلاق یهود» نوشتۀ موسی ابن میمون، فیلسوف قرن دوازده که با ترجمۀ مجتبی اکبری، توسط نشر سروش مولانا منتشر شده است جمعه ۲۸ اردیبهشت ماه در سرای بین‌الملل سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، برگزار شد. در این نشست، امیر مازیار، پژوهشگر فلسفه، آرش آبائی، محقق حوزۀ یهود و همایون سامه‌یح، نمایندۀ کلیمیان در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند.

در ابتدای این نشست، همایون سامح‌یه، با تشکر از برگزارکنندگان نمایشگاه کتاب و وزارت ارشاد گفت: تشکر فراوانی از وزارت ارشاد و برگزارکنندگان نمایشگاه کتاب، بابت قرار گرفتن غرفۀ انجمن کلیمیان در سالن ناشران عمومی دارم. این جانمایی در شبستان، باعث رجوع بیشتر مردم شد. به‌خصوص آنکه کتاب‌هایی که در سال‌های اخیر در رابطه با یهودیت منتشر شده، فراوان‌تر از گذشته شده‌اند.

در ادامۀ این نشست، آرش آبایی، محقق حوزۀ یهودیت هم به بیان توضیحاتی در رابطه با کتاب پرداخت و گفت: من در نقش ویراستار و راهنمای متن در کنار آقای اکبری بودم. برای بحث از این کتاب، باید اول کمی از سیر فقهی یهودیت بحث کنیم و سپس تلاش کنیم تا کمی خود شخصیت «موسی ابن میمون» را بشناسیم. سیر فقهی یهود اینطور است که در یهودیت، منبع فقه و احکام، تورات است اما چون احکام در تورات به صورت مجمل گفته شده‌اند، آموزه‌های اجرایی و احکام، به‌صورت سینه‌به‌سینه هم وجود دارند و نقل می‌شوند. این آموزه‌ها، در دو قسمت وجود داشتند. بخش اول آن‌ها «میشنا» نام گرفت و بعداً به این بخش، «گمارا» هم افزوده شد که کل این دو بخش، «تلمود» را تشکیل دادند.

از موسی، تا موسی، موسای دیگری نیامد

او ادامه داد: تلمود، مجموعۀ شریعت اجرایی دین یهود و مشتمل بر ۳۷ رسالۀ قطور است اما این مجموعۀ ۳۷ رساله، برای استخراج احکام، منقح نیست و در تمام تاریخ دین یهود، دانشمندان یهودی، برای استخراج و منقح کردن احکام از دل این رساله‌ها تلاش کردند. یکی از این تلاش‌ها برای استخراج احکام را موسی ابن میمون انجام داد که حاصل تلاش‌های او محموعۀ ۱۴ جلدی طبقه‌بندی احکام یهود، با نام «میشنه‌تورا» است. این مجموعه بعداً در چهار جلد خلاصه شد. آن‌چه که امروز یهودیان، مانند رسالۀ توضیح‌المسائل مسلمانان به آن رجوع می‌کنند، همین چهار جلد است.

آبائی در توضیح بخش دوم سخنان خودش در رابطه با فهم زندگی ابن میمون گفت: موسی ابن میمون در ۱۱۳۵ میلادی در آندلس زاده شد. میمون شخصیت جامعی بود و در عین فیلسوف بودن، پزشک، ستاره‌شناس و دانشمندی یهودی بود. اهمیت موسی ابن میمون چنان است که می‌گویند: «از موسی تا موسی [ابن میمون] موسای دیگری نیامد». موسی ابن میمون در دوران سختی به دنیا آمد و در سال‌های ابتدایی زندگی‌اش، از خانواده‌اش فرار می‌کند و در مصر ساکن می‌شود و آن‌جا به درجات بالایی می‌رسد.

او افزود: مهم‌ترین اثر او همان «میشنه‌تورا»، به معنای «تورات ثانی» است. ابن میمون می‌گوید که تورات و این کتابی که من نوشتم، برای افراد کفایت می‌کند. کتاب مهم دیگر او «راهنمای سرگشتگان» یا «دلالة الحائرین» است. مقصود او در این کتاب آن بود که راهنمایی برای کسانی باشد که به علم و فلسفه مجهز هستند اما با خواندن احکام تورات، دچار تناقض می‌شوند. تمام همت و تلاش ابن میمون آن بود که تورات و عقل را باهم جمع کند. زبان رایج در دوران او عربی بود، بنابراین، تمام کتاب‌های او به عربی نوشته شدند و بعداً به عبری برگردانده شدند. این کتاب هم از نسخۀ عربی به فارسی برگردانده شده است و با متن عبری و انگلیسی تطبیق کامل داده شده است.

آبائی در توضیح ایده‌های طرح شده در کتاب گفت: کتاب چهار محور دارد؛ مسئلۀ اول، اخلاق نیکوماسی ارسطو است. ارسطو معتقد بود که ما دنبال سعادت هستیم و انسان سعادتمند کسی است که فضیلت‌مند باشد. موسی هم معتقد بود که کمال روح و فضیلت، بر اثر کسب فضائل اخلاقی و پرهیزگاری کسب می‌شود و اعتقاد داشت که مرحلۀ بالاتر از پرهیزگاری، نبوت است. ابن میمون معتقد بود که رعایت حد اعتدال در تمام کارها، همان فضیلتی است که باید دنبال کنیم و عمل خیر عبارت است از حد وسط میان افراط و تفریط و پرهیزگاری هم همان نقطۀ میانۀ لذت‌طلبی فراوان و فقدان لذت است. او به شدت با رهبانیت و ریاضت مخالف بود.

او ادامه داد: محور بعدی در اندیشه‌های ابن میمون، تاکید بر عقل در کنار وحی است. ابن میمون بسیار عقل‌گرا است اما چون خاخام است، از وحی نیز غافل نمی‌شود و وحی را کنار عقل می‌نشاند. او چنان به این هم‌نشینی معتقد است که احکام و دستورات تورات اگر وحی نمی‌شد، با عقل هم می‌شد به آن‌ها رسید و معتقد بود که بین آموزه‌های ما و فلسفۀ یونانی تفاوتی نیست. ابن میمون می‌گوید که انسان فاقد رذیلت و فضیلت به دنیا می‌آید. محور چهارم اندیشۀ او این است که پرهیزگاری تنها با ارادۀ آزاد معنا دارد و عمل اخلاقی با اجبار معنا ندارد و بدون ارادۀ آزاد، اخلاق مسئله‌ای قابل طرح نیست.

در بخش بعدی نشست نیز، امیر مازیار به بیان نکاتی در رابطه با اهمیت شخصیت فلسفی ابن میمون در جهان فلسفۀ اسلام و غرب پرداخت و گفت: ابن میمون شخصیت جامعی است و مقام بلامنازعی در شریعت یهود دارد و درعین حال فیلسوف بلندپایه‌ای نیز هست. یک ویژگی مهم او این است که در تقاطع اندیشه‌های گوناگون است و در این تقاطع، جایگاه بلندی دارد و بین آراء فلسفی و کلامی او با فیلسوفان اسلامی، نسبت مهمی وجود دارد.

مازیار ادامه داد: ابن‌میمون هم مثل ابن‌سینا و فارابی تلاش داشت تا فلسفۀ یونانی را با مبانی دینی خود درهم آمیزد. نقش مهم موسی ابن میمون این است که مانند راهکار ابن‌سینا و فارابی، برای اتصال فلسفه و دین با قوۀ تخیل کوشید. ما در فلسفه، امر متعارض با دین داریم و مسئله مهم در این اندیشمندان این است که چرا این اتفاق رخ داده است؟ این متفکران، مانند فارابی، ابن‌سینا و ابن میمون، تعارض را به رسمیت می‌شناسند و از عقل فرار نمی‌کنند. راهکار فارابی برای این امر آن است که متون دینی را به قوۀ تخیل متصل می‌کند. مخاطب تخیل عموم مردم‌اند؛ برخلاف تعقل که آدم‌های خاص با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

او گفت: ابن میمون این نسبت را گرفته، از آن خود کرده و آن را بسط داده است. اثر او در فلسفۀ جدید به اندازه‌ای است که آرای او به برخی متفکران عصر جدید منتقل شده است. برای مثال، یک شخصیت برجستۀ تحت تاثیر او، اسپینوزا است و او در «رسالۀ الهی سیاسی» خودش، که اثر بسیار مهمی محسوب می‌شود، تحت تاثیر فلسفه‌ی دین میمون است. رسالۀ الهی سیاسی او کاملاً در رابطه با نسبت عقل و دین است. هگل هم از اسپینوزا متاثر بود و آرای ابن میمون، از طریق هگل، وارد فلسفۀ معاصر می‌شود. این کتاب او، از آن جهت که چند تقاطع مهم فلسفی است، کاملاً ارزش مطالعۀ تطبیقی دارد و علم‌النفس ارسطو و اخلاق در فلسفۀ جهان اسلام، در این کتاب است. ابن میمون، از جهت تدوین اخلاق ارسطویی، خیلی شبیه ابن‌مسکویه است و اگر در دنیای مسیحی بخواهیم برای او نظیری پیدا کنیم، شاید نزدیک‌ترین شخصیت به او، توماس آکوئیناس باشد و کمی هم به ابن‌رشد شبیه است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط