سه‌شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۴
روایت داستان عشقی عاقلانه توأم با تلنگرهایی تلخ

رمان عشقی و عاقلانه « اتاقی برای مهمان» نوشته هلن گارنر با ترجمه طیبه هاشمی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پای مرگ به خانه‌ام باز شده بود؛ قوانینش با نیرویی هولناک زندگی دوباره را پس می‌زد؛ دلم لک زده بود برای بچه‌های خانه بغلی، برای آن بدن‌های کوچک و خستگی‌ناپذیرشان که سرشار از حیات و سرزندگی بودند. ساعت تقریباً یک بود و من، با چشم‌هایی خیره به یک نقطه، هنوز بیداربیدار بودم. به نظرم رسید کسی توی آشپزخانه این‌ور و آن‌ور می‌رود، شاید هم صدای پچ‌پچ بود، اما این خیالات تنها به‌خاطر این بود که ساعت خوابم عقب افتاده بود و حتماً باید قبل از ساعت دو می‌خوابیدم، یعنی قبل از ساعتی که با فرارسیدنش مناطق قحطی‌زده، کمپ‌های مهاجران، این سیاره روبه‌ویرانی و تمام صفات پست و خطاهایم بی‌وقفه پیش چشمم ظاهر می‌شدند و آزارم می‌دادند.

«اتاقی برای مهمان» داستان عشق و محبتی است عاقلانه توأم با تلنگرهایی تلخ، و همچنین داستان روابط دوستانه و بهت و حیرت در رویارویی با تهور و چاره‌اندیشی انسان‌ها در مواجهه با مرگ که با ظرافت تمام و نثری بسیار صریح و شفاف نگاشته شده است. این رمان واقعی‌تر از آثار غیرداستانی است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «ده دقیقه بعد با صدایی وحشتناک از خواب پر یدم، صدای خردشدن چیزی بود که در دو مرحله اتفاق افتاد، آنقدر دلهره‌آور و آنقدر بلند و گوش‌خراش بود که فکر کردم کسی با آجر کوبیده به پنجرە رو به کوچه. ترسان و لرزان و با عجله رفتم بیرون و راهرو را دویدم، چیزی از جایش تکان نخورده بود. خانه در سکوت و آرامش بود. شاید خواب دیده بودم. اما جایی بین ِ اتاقم و آشپزخانه لبە فرش بار یک و کهنە توی راهرو به‌طرز عجیبی برق‌برق میزد. از رویش پریدم و رفتم توی همان اتاقی که مخصوص مهمان‌هایم بود. دیگر آینه‌ای در کار نبود. چیزی روی دیوار نبود و سطح فرش ایرانی، پوشیده از خرده شیشه‌ها، برق‌برق می‌زد. با خاک‌انداز و جارو دست‌به‌کار شدم تا تمیزش کنم، با جاروی ِ چوبی تاپ‌تاپ کوبیدم به فرش و اینوروآنورش را در تمام دستی جهات بادقت و حوصله جاروبرقی کشیدم. خرده‌شیشه‌ها خیلی ریز بودند و به این راحتی‌ها از فرش جدا نمی‌شدند، بعضی‌شان آنقدر ریز بودند که فقط برق‌برقشان را می‌دیدم. کف فرش لابه لای تارو پودها جا خوش کرده بودند و دیده نمی‌شدند. زانو زدم و با ناخن درشان آوردم. هوا که تار یک شد به‌ناچار دست از کار کشیدم و همان موقع خواهرم کانی بهم تلفن زد.» چی؟ یه آینه شکست؟ توی اتاقش؟ «چیزی نگفتم. بعد با صدایی آهسته و لحنی ملتمسانه گفت:» به، نیکوال، هیچی، نمی‌گی.»

انتشارات بیدگل کتاب «اتاقی برای مهمان» نوشته هلن گارنر را با ترجمه طیبه هاشمی در ۲۲۲ صفحه و قیمت ۱۷۵ هزار تومان عرضه کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها