سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۱
مباحثه جالب صدرالدین قونوی و مولانا/ ونسان برومر: اگر می‌خواهید اسلام درست را بشناسید به ایران بروید

ابن‌عربی در جایی می‌گوید خدای را سپاس می‌گذارم که کار معرفی خود را به عهده فلاسفه نگذاشت و معرفی خودش را به عهده انبیاء گذاشت. اگر کار معرفی خدا برای خلق، به عهده فلاسفه بود، هیچ کسی خدا را دوست نمی‌داشت.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – قاسم کاکایی استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه شیراز در پنل نخست همایش بین‌المللی محی‌الدین ابن‌عربی، با این موضوع که «در جهان معاصر، از ابن‌عربی چرا، چگونه و چه می‌توان آموخت؟» به سخنرانی پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید گفتار او در این همایش است.

اگر معرفی خدا به عهده فلاسفه بود، هیچ کسی خدا را دوست نمی‌داشت

در ابتدا اشاره می‌کنم به آیه مورد علاقه ابن‌عربی یعنی «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّیٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ». ابن‌عربی می‌گوید خداوند تمام این آفاق را در جهان برون و درون نشان داده است تا مشخص شود که او حق است. سراسر فتوحات با همین حق شروع می‌شود و به حق نیز ختم می‌شود. پس غایت هستی شناخت حق است، چه جهان درون و چه جهان بیرون. اما این حق که باید معرفی شود چگونه و به وسیله چه کسی باید معرفی شود؟

ابن‌عربی در جایی می‌گوید خدای را سپاس می‌گذارم که کار معرفی خود را به عهده فلاسفه نگذاشت و معرفی خودش را به عهده انبیاء گذاشت. اگر کار معرفی خدا برای خلق، به عهده فلاسفه بود، هیچ کسی خدا را دوست نمی‌داشت. اگر کار معرفی به عهده فلاسفه بود هیچکس نمی‌توانست با خدا ارتباط برقرار کند. ولی انبیاء چون هم حیث تشبیهی دارند و هم حیث تنزیهی، و از آنجایی که اسماء‌الله را به مردم می‌شناسانند، مردم را عاشق خدا می‌کنند. معرفت و محبت، دو بعدی هستند که انسان به آن نیاز دارد. انسان اراده دارد؛ و وقتی این اراده به اوج می‌رسد به عشق و محبت تبدیل می‌شود. انسان از طرف دیگر می‌خواهد بشناسد، که این شناخت وقتی به اوج برسد تبدیل به معرفت می‌شود. معرفت نیز لایه‌های مختلفی دارد که ابن‌عربی از ابتدای فتوحات به آن می‌پردازد و مراحل معرفت علم عقل، علم احوال و علم اسرار را بررسی می‌کند. علم عقل، نهایت جایی است که فلاسفه به آن می‌رسند اما علم احوال و اسرار تنها به دست انبیاء مکشوف می‌شود.

موضوع بعدی کار معرفی انبیاء و دین است. بالاخره انبیاء و دین نیز باید معرفی شوند. پیامبر آمده، قرآن آمده و ما نحله‌های مختلفی داریم که به کار معرفی مشغول‌اند؛ از متکلمان گرفته تا فیلسوفان اسلامی و فقها و اهل حدیث و خیلی‌های دیگر چون اشاعره و معتزله؛ همه این‌ها دارند دین را معرفی می‌کنند. از حرف ابن‌عربی اینطور برمی‌آید که اگر کار معرفی اسلام و پیامبر به عهده غیرعرفا باشد باز هم مردم نه خدا را آنچنان که باید دوست می‌داشتند نه پیامبر و انبیاء را. پیام ابن‌عربی برای جهان معاصر این است که از یک نگاه عرفانی، اسلام را بشناسیم. و دقت کنیم در اینکه امروز چه کسانی و چه چیزهایی معرف اسلام هستند. یکی از بزرگترین پرچم‌داران اسلام‌گرایی داعش است که روی پرچمشان «لا اله الا الله» دارند؛ وهابی‌ها نیز هستند. اما ابن‌عربی بر این تأکید می‌کند که اسلام باید «کما هو حقُّه» معرفی شود.

ونسان برومر می‌گفت اسلام را در باید در ایران جستجو کرد

یک زمانی پروفسور ونسان برومر یکی از فیلسوفان معاصر دین به ایران آمده بود و باور نمی‌کرد که در ایران، چنین شناختی از اسلام وجود داشته باشد. بعد از اینکه افراطی‌ها نوه ونگوک (نقاش مشهور) را در هلند ترور می‌کنند، پروفسور برومر در برگشت به هلند، در یک سخنرانی به این موضوع اشاره می‌کند که شما (افراطی‌ها) اسلام را از دولت عثمانی شناختید که یک اسلام خشن بوده و دیگر از کانال وهابیت شناختید که بدوی بوده است. برومر به آن‌ها می‌گوید اگر می‌خواهید اسلام درست را بشناسید باید به ایران بروید. چون ایران وارث جنبه‌های عرفانی اسلامی است. حتی سنت ابن‌عربی را نیز ایرانی‌ها نگاه داشته‌اند. تاثیرگذارترین شخصیت‌ها در عرفان اصیل اسلامی، به اعتراف موافقان و مخالفان؛ ابن‌عربی و مولانا هستند. حتی مخالفان وقتی می‌خواهند عرفان را بکوبند نیز از ابن‌عربی و مولانا تمثیل می‌آورند. مقایسه این دو چهره، بحث مفصلی دارد اما این‌ها دو اقیانوس بزرگ هستند که در قونیه به هم پیوسته‌اند.

محی‌الدین در اوج جنگ‌های صلیبی باب گفت‌وگو با مسیحیان را باز کرد

دین آمده که احیا کند و معرفت و محبت و ذکر بدهد و انسان کامل نیز کارش همین است. از مسائل مهم دین‌شناسی که امروز با آن روبه‌رو هستیم مسئله گفت‌وگو است. محی‌الدین ابن‌عربی نیز در زمان خودش که صلاح‌الدین ایوبی بوده و جنگ‌های صلیبی جریان داشته، سعی کرده باب گفت‌وگو با مسیحیان را آن هم در اوج جنگ باز کند.

مباحثه جالب ابن‌عربی و مولانا

کاکایی در پایان به تفاوت‌های مولانا و ابن‌عربی نیز اشاره کرد؛ اینکه مولانا ادعایی مبنی بر ارتباط با اولیا و پیامبر (ص) نداشته است اما ابن‌عربی چند جا تاکید می‌کند که فصوص‌الحکم و فتوحات مکیه را پیامبر (ص) به او داده است و انشاء آن نیز از عالم بالا بوده است. با این حال مولانا هیچ وقت بدین صراحت، بر این موضوعات اشاره‌ای نداشته و احوال خودش را مخفی نگاه داشته است.

کاکایی به این موضوع نیز پرداخت که مخاطب اصلی ابن‌عربی و مولانا، عرفا و اهل معرفت بوده‌اند اما مخاطبان ابن‌عربی مخاطبان تخصصی‌تری هستند و مخاطبان مولانا علاوه بر متخصصان، عوام نیز هستند. کاکایی به جلسه‌ای اشاره کرد که صدرالدین قونوی شاگرد ابن‌عربی و مولانا در آن حضور داشتند و شاگردی سوالی سخت پرسید و مولانا جواب ساده‌ای به او داد. صدرالدین قونوی از او می‌پرسد چطور به چنین سوالات پیچیده‌ای، جوابی چنین ساده دادید؟ مولانا در جواب، از قونوی می‌پرسد شما چطور مسائل ساده را اینچنین پیچیده تعریف می‌کنید؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط