محمدعلي اسلامي ندوشن در همايش بزرگداشت فردوسي گفت: بيترديد اگر شاهنامه نبود، ادبيات فارسي جريان ديگري پيدا ميكرد. همه آثار بزرگي كه در زبان ما پديد آمدهاند پرتوي از شاهنامه روي آنهاست؛ چرا كه اين كتاب افق بزرگي در مقابل جهان ادب فارسی باز كرد.\
وي افزود: ما در اين جا گرد يك نام جمع شدهايم كه بزرگترين نامي است كه در زبان فارسي بوجود آمده و بهراستي كه ماه ارديبهشت با نام فردوسي رقم خورده است. پرسشي كه ميخواهم سخنم را با آن آغاز كنم اين است كه چرا شاهنامه كتاب نخست ايران است؟ براي پاسخ دادن به اين سوال بايد ابعاد مختلف ايجاد شاهنامه را در نظر گرفت، چه از ديد تاريخي، چه از لحاظ اجتماعي و رواني. از سوي ديگر بايد به تاثيراتي اشاره كرد كه اين كتاب بر آثار بعد از خود گذاشته است.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: من در اينجا از چند شاعر بزرگ نام ميبرم كه اگر شاهنامه نبود وضع آنها تغيير ميكرد. از همين رو آثار اين شاعران رنگ شاهنامه به خود گرفته است. نخستين آنها خيام نام دارد، همين مقدار رباعي كمي كه از خيام بجاي مانده كاملا تاثير پذيرفته از شاهنامه است. چون مضاميني كه بكار برده بارها و بارها در شاهنامه تكرار شده است. يكي از آن مضامين، غنيمت شمردن عمر و با تامل زندگاني را به سر بردن است.
وي افزود: شاهنامه از سرنوشت كساني سخن ميگويد كه رويدادهاي زندگانيشان مايه عبرت است. همچون پهلوانان، زيبارويان و شهرياران، كه چند گاهي زندگي كردهاند و بعد بهدست نابودي سپرده شدهاند. بهترين كسي كه از اين سرگذشتها پند گرفت خود فردوسي بود. در تمام سالياني كه شاهنامه را ميسرود سرگذشت قهرمانان خود را پيش چشم داشت. خيام هم از اين تجربيات و سرگذشتها مايه گرفته و رباعياتي را به ما عرضه كرده است كه رنگ و روي شاهنامه دارند.
اين محقق و پژوهشگر يادآور شد: دومين شاعري كه از شاهنامه رنگ پذيرفته، نظامي گنجوي است. پس از فخرالدين اسعد گرگاني در منظومه «ويس و رامين» نظامي نخستين سراينده داستانهاي عاشقانه و درام است. هم فخرالدين اسعد و هم نظامي اگر به داستانهاي پيش از اسلام پرداختند، براي اين بود كه سرمشقي همانند فردوسي داشتند. چرا كه شاهنامه هم، چند داستان عاشقانه دارد. اتفاقا در ميان منظومههاي عاشقانه هيچكدام به پاي داستانهاي غنايي شاهنامه نميرسند. فردوسي راه را براي نظامي كوفته بود پس پرداختن به چنان كاري، براي نظامي، امكانپذير شد.
وي سپس به ويس و رامين اشاره كرد و گفت: ويس و رامين نيز به همين گونه است. اين منظومه از نظر مقدمه كار بسيار شبيه به شاهنامه است. از ستايش خرد گرفته تا موضوع برخورد با داستانها. به اين علت كه هر دو منبع مربوط به ايران پيش از اسلام است. اگر شاهنامه نبود به دشواري ميتوانستيم فكر كنيم كه نظامي و گرگاني به اين فكر ميافتادند كه منظومههاي عاشقانه خود را بسرايند.
اسلامي ندوشن به شاعر سوم كه از فردوسي تأثير پذيرفته است اشاره كرد و گفت: شاعر سوم ناصر خسرو است. ناصر خسرو مرد بزرگ و انسان برجستهاي است؛ اما خود را آواره ميكند و در گيتي به گردش ميپردازد، چون از اوضاع زمانه خودش دلآزرده بود. ناصر خسرو در چهل سالگي توبه ميكند و راهي سفر ميشود و پس از آن در انزوا ميماند و ميميرد.
وي به شباهت ميان شاهنامه و قصايد ناصرخسرو اشاره كرد و گفت: شباهتي كه ميان شاهنامه و قصايد ناصرخسرو هست ما را به اين نتيجه ميرساند كه "مسيل" مشترك هر دو آنها مسيل خرد است؛ زيرا شاهنامه كتاب خرد بهشمار ميآيد و بارها تكرار ميكند كه بايد خردمند بود. خرد، چكيده و مجموعه تجربههاي بشري در دورانهای متمادي است. ناصرخسرو از اين جهت با فردوسي هم گام است. كتاب او هم كتاب خرد است. در ديوان او بيش از هر كلمهاي، كلمه خرد به كار رفته است. براي اينكه در دوراني زندگي ميكرد كه دوران اوهام و تعصبات بود. تفاوت ناصرخسرو با فردوسي در اين است كه خرد فردوسي ناب اما خرد ناصرخسرو مذهبي است. خرد او را بايد خرد پايبند ناميد. البته ناصر خسرو بسيار پاكباز و شجاع است با اين همه از خرد خالص خارج ميشود.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: يك موضوع ديگر كه در شاهنامه برجسته بهشمار ميآيد طيف عرفان است. پيش از آن كه عرفان اصلي ايران با سنايي، عطار و مولوي بتواند بشكفد و رشد كند، با شاهنامه پديد آمده است. عرفان فردوسي را ميتوان عرفان زميني و براي زندگي روزمره دانست؛ در حالي كه عرفان اصلي يك نوع معنويتي است كه در زمين پياده نميشود. جستوجوي عالم برتر است و بشر را از واقعياتي كه در زمين پايبند كرده جدا ميكند. برخي از حالات قهرمانان شاهنامه بسيار شبيه به شخصيتهاي عرفاني است. نخستين قهرمان ايرج است كه مشي صوفيانه دارد و دومين آنها كيخسروست كه رفتاري روحاني دارد.
وي به سومين شاعر اشاره كرد و گفت: سعدي سومين شاعري محسوب ميشود كه از شاهنامه بسيار اثر پذيرفته است. سعدي ركن مهم ادبيات فارسي و بوستان او تقليد شاهنامه است. آن را ميتوان كتاب خرد ايران در دوران بعد از اسلام دانست. خردنامهاي است كه پس از پست و بلندهاي بسياري كه ايراني طي كرد، پديد آمد. سعدي هم زمان با يورش مغولان بود و در اين زمان مردم نياز به تسلاي خاطر داشتند تا روحيهاي تازه بگيرند. از اين روي سعدي بهفكر افتاد بوستان را بنويسد. سعدي ميخواهد خردنامهاي ديگر براي بازيافت شخصيت ايراني ايجاد كند. تاثير شاهنامه بر بوستان و انديشه سعدي بسيار زياد است. سعدي جا به جا از فردوسي ياد ميكند و قهرمانان شاهنامه را در بوستان ميآورد، با اين تفاوت كه شاهنامه دوران سرافرازي ايران را ميسرايد و بوستان دوران پژمردگي و سرخوردگي ايران را. اين تكيه سعدي بر پند و اندرز است.
وي در ادامه سخنانش يادآور شد: شاعر ديگر حافظ است. به نظر من ديوان حافظ شاهنامه كوچكي محسوب ميشود كه به گونه غزل سروده شده است. در ديوان حافظ قدرت در عشق خلاصه ميشود. او ميخواهد با نيروي عشق زندگي را پيش ببرد هر چند مبتكر اين فكر نيست و اين كشف عرفان ايران است. حافظ جنبههاي ديگري هم دارد، او تشعشع جهان باستان را در ديوان خود منعكس ميكند. كتاب ديگري نميشناسيم كه اينقدر ياد گذشته و دوران باستاني در آن راه پيدا كرده باشد -- قباد، افراسياب، سياوش، كيخسرو و... جا به جا در غزليات حافظ آمده است. از سوي ديگر موضوع پير مغان در ديوان حافظ بسيار اهميت دارد. خود واژه پير نشان ميدهد كه عمر بسياري بر او گذشته و تجربه آموخته است و حافظ او را مراد و پيشواي خود ميشناسد.
وي در پايان سخنانش گفت: قدرت فردوسي در اين بود كه نيمه بزرگ گذشته ايران را به نيمه ديگر آن پيوند داد و فرهنگ، تفكر و كوششهايي را كه طي قرنها جمع شده بود به دوران بعد وصل كرد و پنجرهها را باز كرد تا بتواند افق ديد ايراني را وسيعتر كند.
همايش بزرگداشت فردوسي عصر روز گذشته (۲۸ ارديبهشت) با حضور استادانی نظير جلال خالقيمطلق، ميرجلالالدين كزازي، محمود دولتآبادي و... در دانشكده ادبيات و علومانساني دانشگاه تهران برگزار شد.
نظر شما