دوشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۴
مسئله تفحص بعد از دفاع مقدس وارد ادبیات شد

قم- مهمان نشست رونمایی از کتاب «درخت تنها» با اشاره مجاهدات‌های حسین برزگر در بخش تفحص شهدا، بیان کرد: مسئله تفحص بعد از دفاع مقدس به ادبیات ما آمد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در قم، کیایی‌نژاد از همرزمان حسین برزگر در نشست رونمایی از «درخت تنها» به معرفی برزگر پرداخت و گفت: آقای برزگر از دوستان قدیمی واحد تعاون لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب و آچار فرانسه واحد بودند. با اینکه از لحاظ جسمی مشکل داشتند اما همه‌کاره واحد بودند؛ به خصوص در شرایط عملیاتی سر از پا نمی‌شناختند و مأموریت‌هایی که به ایشان واگذار می‌شد انجام می‌دادند.
 
وی ادامه داد: برزگر بعد از دفاع مقدس در تفحص فعالیت داشتند و دارند. مسئله تفحص بعد از دفاع مقدس به ادبیات ما آمد. اما برای واحد تعاون چیز تازه‌ای نبود و در هر مرحله عملیاتی، همزمان با عملیات و بعد از حالت آفندی و آغاز پدافند، دوستان کار تفحص را شروع می‌کردند و در حین تفحص برای آن‌ها مجروحیت یا شهادت رخ می‌داد. با این فداکاری‌ها و همت این دوستان و لطف خدا، کاری صورت گرفت که آمار مفقودان لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب در مقایسه با آمار یگان‌های دیگر کمتر بود. همه افرادی که در واحدهای مختلف بوده‌اند حرف برای گفتن دارند و ان‌شا‌الله آن‌ها که نگفته‌اند این وظیفه را انجام دهند و حیف است که گفته نشود.
 
حامد جلالی نویسنده کتاب «درخت تنها» با اهدای سربند شهید تفحص شده در منطقه عملیاتی به انتشارات کتاب جمکران در بیان خاطرات نوشتن کتاب خود گفت: وقتی سوژه را به من گفتند تصمیم گرفتم در نوشتن کار صبور باشم و تمام هم‌وغم من این باشد که پژوهش کنم و با حاج حسین زندگی کنم و این را وظیفه نویسندگی می‌دانستم. سفری به خوزستان داشتم اما متأسفانه قبول نکردند به منطقه تفحص وارد بشوم و کمتر با نویسندگان همکاری می‌شود.
 
جلالی ادامه داد: در یک هفته‌ای که من در کمپی همراه بچه‌های تفحص بودم گویا به گذشته سفر کردم. چون این افراد با همان سبک دفاع مقدس زندگی می‌کنند. آن ایام پیکری پیدا نکرده بودند و پکر بودند، آن‌ها را درک نمی‌کردم و برایم عادی بود. در راه بازگشت به اهواز بودم که مرغ ماهی‌خواری به شیشه ماشین من برخورد کرد و در نیزارها افتاد. پیاده شدم و حدود یک ساعتی گشتم و بدنش را پیدا نکردم؛ وقتی در ماشین نشستم تازه متوجه شدم چرا این قدر این‌ها از پیدا نکردن دوستانشان ناراحت می‌شوند.
 
محمد حسنی مدیرعامل انتشارات کتاب جمکران با بیان سختی‌های کار تولید و نگارش کتاب «درخت تنها» بیان کرد: این کتاب برشی از زندگی آقای برزگر است که حامد جلالی با تلاشی مجاهدانه به ثمر رساند. سعادت ماست که در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که پیشکسوتان دفاع مقدس را دیده‌ایم و اکنون چون حجاب معاصر بودن هست متوجه ارزش آن نیستیم. با توجه به این نکته ارزش چنین کتاب‌ها و زحمات نویسندگان مشخص می‌شود.
 
حسنی افزود: نسل دفاع مقدس در حال سپری شدن است و متأسفانه در زمان مناسبی که حافظه این افراد یاری می‌کرده است، خاطره‌هایشان ثبت و ضبط نشده‌اند و بسیاری موضوع‌های ناب و جذاب هنوز کار نشده‌اند و فرصت کم است.

حسین کاجی نیز بعد از بیان خاطراتی از موضوع تفحص، در تقدیر از حسین برزگر گفت: حاج حسین برزگر یعنی رزمنده‌ای که جنگ برایش تمام نشده است، بی‌ادعاترین فرد تفحص است، شهادت می‌دهم برای رفتن در معبر و میدان مین ده‌ها بار غرورش را شکست و گریه کرد، هیچ وقت از شهدا خسته و سیر نشد، بالای دوهزار شهید با امضای او در مزار شهدای گمنام دفن شدند، حاج حسین برزگر جعبه سیاه شهدای لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب است. اصراری دارد که از سر اخلاص نگفته و حرف‌هایی که شهدا به او گفتند را نگفته است. هنوز قفل زبانش باز نشده است که اصرار شهدا را بگوید.
 
کاجی افزود: اگر از من که در واحد تخریب بودم بپرسند سخت‌ترین کار چه بود می‌گویم واحد تعاون. حسین برزگر کسی بود که در بمباران سطل دست می‌گرفت، تکه بدن‌های شهدا را جمع و دفن کرد. ۱۵ هزار شبانه‌روز درست نخوابیده است. چون آنقدر شهید دیده بود آرامش نداشت و وقتی می‌خوابید باید دو طرفش افرادی می‌خوابیدند. اغلب یک‌دفعه از خواب می‌پرید، می‌پرسید شهید کجاست؟
 
وی تصریح کرد: حاج حسین برزگر استخوان‌های شهدا را داخل چفیه می‌گذاشت و کامل می‌چید و متخصص بود کدام عضو شهید هنوز پیدا نشده است. ما معدود آدمی داریم با دست خودش چندین هزار شهید جابه‌جا کرده باشد و حاج حسین این کار را کرده است. زمانی که به خانه برمی‌گشت آرام و قرار نداشت حتی در خواب راه می‌رفت. همسرش تعریف می‌کرد در خواب پایش را می‌بندند تا راه نرود و آسیب نبیند.
 
در بخش پایانی مراسم حسین برزگر گفت: در شلمچه بودیم. برای استراحت که برگشتیم همراهان با چند تکه لباس برگشتند. نگاه کردم دیدم همه ایرانی هستند. تصمیم گرفتم فردایش به منطقه برگردم. تمام شب در فکر فردا بودم. عراقی‌ها بسیار کارشکنی می‌کردند. فردایش به منطقه مدنظر در بصره رفتیم. دیدم حال خاصی دارم. کنار خاکریز لباس‌هایی را دیدم از خاک بیرون زده است. چند شهید غواص را بیرون آوردیم. دوباره فردایش برگشتیم. حدود چهار روز ۶۸ شهید بیرون آوردیم. هیچ کدام سر نداشتند. دنبال سرهایشان می‌گشتیم. هیچ کدام مدارک نداشتند. فقط چند نفرشان شال سیدی داشتند.
 
وی ادامه داد: درخواست بیل مکانیکی کردیم. بیل که کار کرد جمجمه‌ها پیدا شد. بعد از آن پلاکی را پیدا کردیم. متعلق به بچه‌های لشکر ۵۷ ابوالفضل بود. فهمیدیم این‌ها گروهانی از نیروهای زبده‌ای بودند که قرار بوده به عراقی‌ها پاتک بزنند و مقر عراقی‌ها را منهدم کنند که در برگشت گیر می‌افتند و آن‌ها را شهید می‌کنند و با تانک از رویشان رد می‌شوند. پیکرها را بازگرداندیم و هشت نفرشان در فاو دفن شدند.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها