نمایشنامه «مسافرت آقای پریشون» نوشته اوژن لابیش با ترجمه عباس آگاهی از سوی انتشارات جهان کتاب منتشر شد.
«مسافرت آقای پریشون» برای اولینبار ۱۰سپتامبر۱۸۶۰ در تئاتر ژیمناز روی صحنه رفت و با استقبال زیادی روبهرو شد. سال ۱۹۰۶ هم وارد فهرست نمایشنامههای تئاتر ملی کمدی فرانسه شده و از آن روز به بعد ۴۵۰ بار روی صحنه رفت. طی سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۲۴ و ۱۹۴۶ در نحوه کارگردانی و بازی آن تجدیدنظر شد.
منبع حقیقی ایننمایشنامه «بورژوای نجیبزاده» نوشته مولیر است که البته در آن زمان عوض شده و آقای پریشون در آرزوی مارکیشدن نیست ولی تمام خودپسندیهای دیگر الگوی خود را دارد. او میخواهد با نشاندادن یک زندگی اشرافی، آشنایانش را متحیر کند. این زندگی اشرافی آقای پریشون با شماری چند از عادات قدیمی صرفهجویی اعتدال پیدا میکند. او لحنی حمایتگر به خود میگیرد، رفتار و احساسات ظریف دارد، قلنبهگویی میکند، غروری سادهلوحانه دارد و نسبت به خواستگاری که خودخواهی او را پاسخگوست، محبت نشان میدهد.
بهعقیده لابیش بهعنوان نویسنده ایننمایشنامه اجتماعی، بورژوا آدمی است که بهطور سیستماتیک از جنبههای تمسخیرآمیزش، از معایب و حتی از صفات پسندیدهاش غافل است. چنین آدمی هرگز پوزش نمیطلبد، از فساد اخلاق بیزار است و همانقدر از نیکنفسی امتناع دارد. او شخصیتی بسیار بارز را الگوی خود قرار داده و فکر میکند خود را با آن منطبق کرده ولی در این کار توفیق ندارد و دقیقاً همان ناشیگری باعث خنده میشود.
اشخاص ایننمایشنامه عبارت است از: پریشون، سرگرد ماتیو، ماژورن، آرمان دروش، دانیل ساواری، ژوزف نوکر سرگرد، ژان نوکر پریشون، مادام پریشون، هانریت دختر او، یک نفر مهمانخانهدار، یک نفر راهنما، یک نفر کارمند راهآهن، چند نفر باربر، چند نفر مسافر.
«مسافرت آقای پریشون» در ۴ پرده نوشته شده و کتاب پیشرو علاوه بر ۴ پرده نمایشنامه، شامل «معرفی موجز» در ابتدا و متن «قضاوتهایی درباره لابیش و نمایشنامه مسافرت آقای پریشون» در انتهاست.
در قسمتی از ایننمایشنامه میخوانیم:
مهمانخانهچی: چی میفرمایید آقا؟
سرگرد: آیا بین اشخاصی که امروز صبح به مهمانخانه شما آمدهاند مسافری به نام آرمان دروش نداشتهاید؟
سرگرد: (در حالی که از جا بلند میشود) شما، آقا!... بخشید. (خطاب به مهمانخانهچی) ما را تنها بگذارید. (مهمانخانهچی خارج میشود.) آیا واقعاً با آقای آرمان دروش، مدیر شرکت تورنپ دروش و شرکا افتخار صحبت دارم؟
آرمان: بله، آقا...
سرگرد: من سرگرد ماتیو هستم. (او سمت چپ مینشیند و لیوان نوشیدنیاش را برمیدارد.)
آرمان: آه! خوشبختم!... ولی فکر نکنم افتخار آشنایی با شما را داشته باشم، جناب سرگرد.
سرگرد: واقعاً؟ بنابراین به اطلاعتان میرسانم که شما مرا به خاطر سفتهای که از روی بیاحتیاطی خرج کردهام شدیداً تحتتعقیب قرار دادهاید...
آرمان: یک سفته؟
سرگرد: حتی دستور بازداشت مرا به دست آوردهاید.
آرمان: ممکن است جناب سرگرد... ولی طرف شما من نیستم؛ شرکت اقدام میکند.
سرگرد: ازاینرو، هیچگونه کینهای نسبت به شما ندارم... و نه نسبت به شرکت شما... فقط میخواستم به شما بگویم که برای فرار از تعقیب قانونی از پاریس خارج
نشدهام.
آرمان: هیچتردیدی در اینباره ندارم.
اینکتاب در ۱۳۶ صفحه، با شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۹۰هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما