امسال حداقل دو کتاب با موضوع شهدای اقلیتهای مذهبی در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده است. کتابهایی که به حضور این دسته از هموطنان ما در دفاع مقدس میپردازند.
کتاب «شهدای اقلیت دینی» به قلم امیر قاسمی فاخر تألیف شده و انتشارات نظری، کار چاپ و نشر آن را انجام داده است. این کتاب کوشش قابل دفاعی برای معرفی شماری از شهدای غیرمسلمان کشور ماست، اما آنچه درباره هرکدام از این شهدا ارائه میدهد از حد اطلاعات کلی فراتر نمیرود.
برای نمونه، در بخشی که شهید هنریک یوسفی اختصاص دارد میخوانیم: فرزند چهارم خانواده زحمتکش کارگری آرمِناک و مارگاریت در اردیبهشت ماه ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. دوران ابتدایی و راهنمایی تحصیلی هنریک با موفقیت در مدارس ارامنه نائیری و تونیان سپری گردید. پس از آن برای کار و کمک به خانواده، وی مجبور به ترک تحصیل شده و به کار لنتکوبی پرداخت. هجده ساله بود که خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود. پس از طی دوره آموزشی، به عنوان سرباز پیاده لشگر ۷۷ خراسان، در خطوط مقدم جبهه های جنگ تحمیلی حضور یافته و بعد از ۱۳ ماه خدمت، در دوم بهمن ماه ۱۳۶۴ در هویزه به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید هنریک یوسفی پس از انتقال به تهران و انجام تشریفات خاص مذهبی در میان حزن و اندوه انبوهی از مردم در قطعه شهدای ارمنی جنگ تحمیلی در تهران به خاک سپرده شد. گفتنی است که سِرژیک و ژُرژیک، دو برادر دیگر شهید والامقام نیز در جبهههای دوران دفاع مقدس حضور داشتهاند.
این قصه، قصه همه ماست
کتاب قابل ذکر دیگر درباره همین موضوع، یعنی موضوع شهدای اقلیتهای دینی، «تاتیک» نام دارد که کاری از حسن شیردل و انتشارات شهید کاظمی است. این کتاب با جملاتی از انجیل، از نامه اول پولس به قرنتیان شروع میشود: «آنچه را هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده، و هیچ اندیشهای نرسیده، خداوند برای دوستان خود مهیا کرده است.» نویسنده این کتاب معتقد است وظیفه دفاع از کشور، مسلمان و کلیمی و مسیحی و زرتشتی نمیشناخت و «همه به میدان آمدند، پیر، جوان، زن و مرد تا صدام و یاران غربی وی نتوانند یک هفتهای به تهران برسند و این یک هفته هشت سال طول بکشد و سرانجام نیز شکستی مفتضحانه را قبول کند. ایرانی بارها نشان داده که بیعتش ایمانی است و تا پای جان پای قول و قرار خود میایستد.»
این ایرانی اگر مسلمان باشد که الگوها و اسوههایش معلوم است، اما درباره مسیحیان نیز آموزههای حضرت عیسی (ع) در این زمینه تفاوت چندانی با دینهای دیگر توحیدی ندارد، «در این دین نیز همچون سایر ادیان الهی مقام والایی برای کسانی که در راه دفاع از آرمانهای الهی جان خود را فدا میکنند ذکر شده و به شهادت در راه دین و ایمان بسیار تاکید شده است؛ ماریتر (ماتیروس) یا ناهاتاک را میتوان معادل واژه شهادت در زبان ارمنی دانست که به معنای سرباز خطمقدم، قهرمان، دلیر و بیباک است. بدون شک در کنار غیرت مسیحیان ایرانی برای دفاع از خاکشان، این تعالیم نیز در حضور فعال آنان در جبهههای نبرد حق علیه باطل اثر بسزایی داشته است، تا جایی که پس از فراخوان شورای خلیفهگری ارامنه ایران در مراکزی چون تهران و تبریز و اصفهان خیل عظیمی از جوانان و اقشار مختلف مسیحی برای این وظیفه ملی اعلام آمادگی کردند.»
«تاتیک» قصه بلند جوان ایرانی مسیحی است که در دفاع از کشورش به جنگ رفته و تجربیاتی را که پشت سر میگذارد به شکل نامه برای مادربزرگش (برای «تاتیک»اش) روایت میکند. قصه او، قصه همه ماست. قصه مبارزه مردم در دفاع از خودشان، در دفاع از آنچه به آنان تعلق داشت و مورد تجاوز قرار گرفته بود. در بخشی از کتاب میخوانیم: «شبها هوای اینجا خیلی سرد است. روز هوای گرم و مطبوعی داریم. شبها سختتر از روز مینویسم. اصلاً سرما درست خودش را میکشاند لابهلای استخوانهای آدم. برای همین خطم بد میشود؛ چون میلرزم و برایت مینویسم. مرتب خودکار را روی دفتر میگذارم و دستهایم را گرم میکنم و دوباره شروع به نوشتن میکنم. میدانم که دلت میخواهد خوابم را برایت بگویم. خوب! بگذار بگویم. شب در سوله زیرزمینی، همه ما خوابیده بودیم. باران سنگینی میآمد.»
و بعد ادامه میدهد: «سوله محکم و خوبی داشتیم... اما این سوله یک مشکل اساسی داشت و آن اینکه گاهی که باران جنوب شلاقی میبارد، از همان سوراخ باران شره میکرد و از پنجره میریخت داخل سوله و تمام وسایلمان را خیس میکرد. آن شب هم اینطور شد. ناگهان باران بارید. همه ما آنقدر کار کرده بودیم و مهمات و گلولههای توپ را جابهجا کرده بودیم و خسته بودیم که هنوز سر روی پتوهای نظامی که بالشت زیر سرمان بود، نگذاشته بودیم که خوابیدیم... آنقدر که خسته بودم! حالا دلسوزی نکن برایم! اینجا این خستگیها برای همه ما عادی است. شاید اگر یک روز این خستگی را نداشته باشیم، انگار چیزی از ما کم میشود. خواب دیدم. چه خواب شیرینی! باورت نمیشود. شیرینترین خواب زندگیام را دیدم!»
نظر شما