پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰
نوا و بانگ خیام تا همیشه پُرپژواک خواهد تپید/ سراینده‌ای برآمده از دوردست‌های تاریخ

خیام را باید در حقیقت نماد فلسفه غرب و سراینده دوست‌داشتنی روشن‌فکران گیتی دانست. اگر تاریخ ادبیات جهان در درازای سده‌های دیرپا نام‌های بزرگانی چون شکسپیر، دانته، گوته و دیگران را به خود دیده، اما تاریخ ادبیات ایران یک‌تنه با نام بزرگانی چون فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، خیام و... بر تارک جهان می‌درخشد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- آناهید خزیر: غیاث‌الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام یا خیامی نیشابوری پیش از نیمه‌ سده پنجم (نزدیک‌به 440 قمری) در نیشابور زاده شد و در سال 517 یا 519 در همان شهر درگذشت. خیام دانشمند و فیلسوفی نامدار بود و در ریاضیات، جبر، هندسه، ستاره‌شناسی و فلسفه سرآمد هم‌دوره‌های خود به شمار می‌آمد. خیام در فلسفه مشایی پیرو پور سینا بود. او در همه‌ زندگی‌اش سرگرم درس و بحث بود.

برخی از ادیبان و پژوهشگران زبان و ادب فارسی بر این باورند که هیچ سراینده‌ای مانند خیام (۱۱۳۱ ـ ۱۰۴۸ میلادی) در گیتی با این میزان اندک سروده‌هایش نتوانسته این‌گونه در سراسر گیتی اثرگذار باشد: از کشورهای انگلیسی‌زبان تا کشورهای فرانسوی‌زبان، آلمانی‌زبان، روس‌زبان، اسپانیایی‌زبان، ترک‌زبان و دیگر کشورهای جهان با بیشترین برگردان. شناخت خیام هشت سده پس از مرگش در غرب، تا به امروز به‌گونه‌ روزافزونی بیشتر شده است، آن‌گونه که می‌توان او را یکی از بزرگ‌ترین سرایندگان دوره‌های تاریخ ادبیات جهان نام برد. تا جایی‌که «رابرت گریوز»، سراینده و داستان‌نویس برجسته بریتانیایی می‌گوید: «سروده‌های فارسی توانمندترین سروده‌های دنیاست»؛ سروده‌هایی که سرآمدان آن در جهان، مولانا، خیام، حافظ و سعدی هستند. از نخستین برگردان‌ها در سده‌ نوزدهم میلادی تا حضور پررنگ خیام در سینما، تئاتر، اُپرا، موسیقی و حتی زندگی روزمره انسان غربی.

سنجش کارآیی اندیشه‌های خیام پیش از آنکه در گیتی خود را نمایان سازد، در تاریخ و ادبیات ایران به‌گونه‌ای فزاینده و اثرگذاری از همان نخست رو به فزونی نهاده است. جدا از خیامِ حکیم، فیلسوف، منجم، ریاضیدان، خیامِ سراینده است که از دوردست‌های تاریخ برآمده و گستره پُرشکوه و بی‌مانند سرود و فلسفه را درنوردیده است. تنها کافی بود همان سنجش اندک رباعیات، خیام را در گیتی و در همه‌ی دوران‌ها، به سراینده‌ای پُرآوازه و بزرگ مانند سازد. این نوا و بانگ که دل تاریخ را شکافته و تا همیشه پُرپژواک خواهد تپید، آوای فروخورده‌ انسان درمانده در گذر تاریخ است. خیام نوای واخواهی انسان رانده‌شده در برهوت ناکامی‌ها و نابسامانی‌هاست. 

«اندوه جهان بی می و ساقی هیچ است/ بی‌زمزمه ساز عراقی هیچ است/ هرچند در احوال جهان می‌نگرم/ حاصل همه حسرت است و باقی هیچ است»

تأثیر ادبیات ایران، به‌ویژه سروده بر ادبیات جهان، در موقعیت‌های ویژه جغرافیایی، فرهنگ و زبان و تفکر حاکم بر آن هازمان به شکل‌های گوناگونی خود را نشان داده است. گویی جهان بر اساس ‌خاستگاه اندیشگی و زیبایی‌شناسی خود از آثار ادبی ایران تاثیر پذیرفته است. سروده‌های آلمانی به دلیل آن زبان سخت فلسفی خود در برهه گذار از سروده کلاسیک به سروده غنایی، از حافظ تاثیر پذیرفته است. روس‌ها در آغاز به دلیل مهاجرت سرایندگان ایرانی به پیرامون جغرافیایی آن‌سو، به بیدل توجه بیشتری نشان دادند، در فرانسه و آمریکا به سروده‌های مولانا؛ اما در انگلیس خیام بیش از همه مورد توجه ادبیان، نویسندگان و سرایندگان قرار گرفته است. با این نگاه می‌توان گفت در این میان، نفوذ سروده و اندیشه‌های خیام در دنیای انگلیسی‌زبان بیشتر از زبان‌های دیگر بوده است.

نخستین ‌بار سال‌های ۱۷۰۰ میلادی بود که «توماس هاید» به‌عنوان نخستین اروپایی به خیام پرداخت و یکی از رباعیات وی را به زبان لاتین برگرداند. این نکته به‌‌ دلیل دل‌بستگی غرب به ایران، با جنبش غرب‌گرایی در سده نوزدهم شکل گرفت. «ژوزف فن هامر» (۱۸۵۶-۱۷۷۴) پس از نزدیک به یک سده پس از هاید، در سال ۱۸۱۸ شماری از رباعیات را به زبان آلمانی برگرداند و «گوره اوسلی» (۱۸۴۴-۱۷۷۰) در سال ۱۸۵۹ برگردان انگلیسی رباعیات را آغاز کرد. شناخت رباعیات خیام با این برگردان‌ها رفته‌رفته جایگاه خود را در میان سرایندگان و اندیشمندان جهان به‌ویژه غرب پیدا کرد. اما شناخت گسترده و گیتی خیام در سده نوزدهم با برگردان و چاپ «ادوارد فیتزجرالد»، سراینده بریتانیایی در سال ۱۸۵۹ بود که آوازه‌ خیام را در غرب پدید آورد، اما آغاز این آوازه چندان هم به آسانی نبوده است. هنگامی که رباعیات خیام به خامه‌ی جرالد به انگلیسی برگردانده شد، هنوز چندان به او پرداخته نمی‌شد. 

درباره سرگذشت آشنایی غرب با رباعیات خیام در برخی از بن‌مایه‌ها آمده که بیشتر نسخه‌های چاپ‌شده به مدت دو سال در قفسه کتابفروشی مانده بود. هیچ‌کس به آن‌ها نزدیک نمی‌شد. کتابفروش بهای کتاب را به نیم کاهش داد، اما هنوز کسی آن‌ها را نمی‌خواست. سرانجام کتاب‌ها از «جعبه کتاب‌های حراجی بیرون مغازه» سردرآوردند. چه کسی پیش‌بینی می‌کرد هفتادوپنج سال پس از آن یک نسخه از رباعیات خیام به بهای نه‌هزار دلار از سوی همان کتابفروشی به فروش گذاشته شود. این چشم‌به‌راهی درازمدت اگرچه فیتزجرالد را دل‌مرده و دل‌چرکین کرده بود اما سرانجام توانست جایگاه خود را به‌عنوان دژی مستحکم در ادبیات غرب بیابد و آن را پاس بدارد. دلیل نادیده گرفتن این رباعیات هرچه که باشد، بخشی از آن به اوج سنت‌گرایی دوره میانه ادبیات ویکتوریایی بازمی‌گردد. آزادی اندیشه پیرامون مذهب و اخلاق شاید بی‌پروایی بالایی برای درهم‌شکستن این سد پرتوان لازم داشت و رباعیات خیام سرانجام این سد را درهم شکست و راه خود را پیدا کرد.

بر پایه دیدگاه «ترهون» در آغاز سال ۱۸۶۲ دوست «دانته گابریئل روزتی»، رباعیات خیام را در «جعبه حراجی» پیدا می‌کند. روزتی کتاب را دلچسب می‌بیند و چندین نسخه از آن را می‌خرد و به دوستان خود پیشکش می‌کند. «سوینبرن» نسخه‌ای را برای جورج مرِدیت برد. آن‌ها برگشتند و چندین نسخه دیگر خریدند. ویلیام موریس کتاب را «جذاب و بی‌مانند» شناخت. سوینبرن یک نسخه را به برن جونز داد و او در سال ۱۸۶۳ کتاب را در اختیار جان راسکین، اندیشمند بزرگ انگلیسی قرار داد. راسکین تحت‌تأثیر این کتاب قرار گرفت و نامه‌ای به مترجم ناشناخته آن نوشت: «دوست عزیزتر از جانم! من هیچ شما را نمی‌شناسم اما با همه‌ی وجودم شما را می‌ستایم که سروده‌های خیام را پیدا کرده و برای ما ترجمه کرده‌اید. من هرگز تا به امروز سروده‌ای به این شکوهمندی نخوانده بودم.» همین نامه کوتاه از راسکین، که خود آوازه‌ای بلند در فلسفه غرب داشت، کافی بود تا نام و جایگاه خیام را در میان سرایندگان و اندیشمندان غربی باز کند.



تأثیر برگردان فیتزجرالد همین‌جا پایان نمی‌پذیرد. کوشش برای خیام‌شناسی در جهان و به‌ویژه اروپا از سر گرفته می‌شود. مترجم‌ها و اندیشمندان بزرگ جهان به‌سوی رباعیات خیام گرایش پیدا می‌کنند. جرالد اکنون دست به ویرایش برگردان خود می‌زند. ویرایش چهارم را در سال ۱۸۷۹ به پایان می‌برد و ویرایش پنجم و آخر اندکی پس از مرگ جرالد به چاپ رسید. در کنار برگردان جرالد، ترجمه‌های دیگری نیز رفته‌رفته صورت گرفته که از این میان باید به برگردان «ادوارد هنری وینفیلد» اشاره کرد که چند سالی پس از برگردان جرالد شکل گرفته است. او پانصد رباعی را برگزید.(حتی رباعیات منسوب به خیام) حال آنکه جرالد تقریبا صد رباعی را برگردان و چاپ کرد. از میان برگردان‌های چندگانه، این دو برگردان توانسته توجه بسیاری را به سوی خوی بکشد. تا آنجا که برخی از مترجم‌های فرانسوی، آلمانی و هلندی برگردان خود را از روی برگردان انگلیسی جرالد و وینفیلد انجام دادند. اما هر یک از این دو برگردان دارای ویژگی‌های بی‌همتای خودشان هستند. نخستین ویژگی برگردان جرالد، شباهتی است که برای رباعیات برگزیده است. البته جرالد برای درک خواننده در سروده‌ها دخل و تصرفاتی نیز می‌کند اما وینفیلد به اصل سروده‌ها وفادارتر می‌ماند.

پس از آن توجه به رباعیات خیام سرعت گرفت. در سال ۱۸۹۲ «بنیاد عمر خیام لندن» بنیادگذاری شد. این بنیاد در ابتدا مرکز گردهمایی ادیبان، اندیشمندان و روشنفکران انگلیسی بود اما سپس همین بنیاد در آمریکا هم پای گرفت. بنیادگذاری آن دلیل تاثیرپذیری بسیاری از مردم از خیام شد، به‌گونه‌ای که افرادی که تحت‌تاثیر اندیشه‌های خیامی قرار می‌گرفتند با نام «عمریUmarian » شناخته می‌شدند. از این میان می‌توان به نام‌هایی چون «تی.اس.الیوت» اشاره کرد که بسیار تحت‌تاثیر خیام قرار داشت. «مارک تواین»، «هنری لانگفلو»، «والدو امرسون»، «هنری دیوید ثرو»، «ریمند کارور» و بسیاری دیگر. تاثیر خیام تنها به اندیشمندان غربی ویژه نشد بلکه در هنر سینما، نقاشی و خنیاگری نیز اثری چشمگیر داشته است. 

رخنه و گسترش سروده‌ها و اندیشه‌های خیام تنها در چهارچوب کشورهای انگلیسی‌زبان نیست. رخنه‌ی بیشتر و دیگر خیام در فرانسه بود. «نیکولاس»، کنسول سفارت فرانسه در ایران، در سال ۱۸۶۷ نخستین ‌بار رباعیات خیام را به فرانسه برگرداند. از دید او خیام یک صوفی است. پس از او «کارسن دوتاسی» در سال ۱۸۷۵ ده رباعی را به فرانسه برگرداند اما دل‌بستگی و توجه بسیار فرانسویان به خیام از راه خواندن برگردان «تئوفیل گوتیه» بود که او را سراینده‌ای رِند به ‌شمار می‌آورد. «ارنست رنان» و «آندره ژید» نیز از راه خواندن برگردان جرالد با خیام آشنا شدند. در میان سیاستمداران «مارتین لوترکینگ» و «آبراهام لینکلن» رباعیات او را می‌خواندند. در آلمان «هانس فن روزام» ۱۷۰ رباعی را از روی برگردان فرانسوی برگردان کرد. در هلند پیتر سی‌بوتنز مجموعه‌ای از یکصد رباعی را برگردان کرد.

از این راه خیام جایگاه والای خود را در ادبیات جهان باز کرد. بیشترین تاثیر او بر ادبیات انگلیسی در دوره ویکتوریا و پیشارافائلی است. خیام را باید در حقیقت نماد فلسفه غرب و سراینده دوست‌داشتنی روشن‌فکران گیتی دانست. اگر تاریخ ادبیات جهان در درازای سده‌های دیرپا نام‌های بزرگانی چون شکسپیر، دانته، گوته و دیگران را به خود دیده، اما تاریخ ادبیات ایران یک‌تنه با نام بزرگانی چون فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، خیام و... بر تارک جهان می‌درخشد. در میان این سرایندگان خیام آوای بلند اعتراض انسان به تنگ‌آمده در تنگنای جان و جهان است. صدای برآشوبنده و شورش بر هستی، بر بی‌ارجی گیتی و تنهاماندن بشر در جهانی بی‌بنیاد از دیدگاه اندیشه‌های خیامی. خیامی به‌ دلیل ستاره‌شناسی، جهان را موشکافانه می‌شناسد. خیامی که با آمار و شماره‌های ریاضیات به سنجش جهان آگاه است، خیامی که به شناخت تن آدمی از دیدگاه پزشکی آشناست. پس چه می‌شود که این‌سان در برابر همه‌چیز سر به شورش برمی‌دارد. در برابر هستی نافرمانی می‌کند و دادِ خود را می‌خواهد. این‌گونه راز همیشه جاویدماندن خیام در ذهن و زبان گیتی به‌روشنی آشکار می‌شود. 

یاری‌نامه‌ها:
نامه ایران (مجموعه مقاله‌ها، سروده‌ها و مطالب ایران‌شناسی)، یزدان پرست، حمید، انتشارات اطلاعات.
خیام نیشابوری(زندگی، افکار و رباعیات)، حسین دانش، رضا توفیق، تصحیح مسعود جعفری جزی، انتشارات نیلوفر.
رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی، سیدعلی میرافضلی، انتشارات سخن.
راز خیام، علیرضا خطیب‌زاده، انتشارات بهجت.
خیام نامه (روزگار، فلسفه و شعر خیام)، محمدرضا قنبری، انتشارات زوار.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها