چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۹
طباطبایی متوجه بحران بود و برای برون رفت از آن راه حل ایجابی مطرح کرد

اکرمی گفت: هر کسی که دچار بحران است مهم است که متوجه بحران شود و آن را به رسمیت بشناسد. نظریه زوال اندیشه سیاسی سید جواد طباطبایی نشان از حساسیت بیش از حد او به اندیشه ورزی مستقل ایرانی دارد و اینکه او می‌خواست راه حلی ایجابی را برای برون رفت از بحران مطرح کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) خبر درگذشت سیدجواد طباطبایی، نویسنده و استاد دانشگاه در سن ۷۷ سالگی امروز جامعه فرهنگی و علمی‌ایران را متأثر کرد. به بهانه درگذشت این نویسنده ایرانی گفت‌وگویی با موسی اکرمی‌ داشته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید:

متأسفانه امروز خبر درگذشت سید جواد طباطبایی را شنیدیم. اگرچه نام و آثار طباطبایی برای ایرانیان اهل اندیشه شناخته شده است اما در ابتدا به صورت کلی درباره مهم‌ترین پروژه‌های فکری طباطبایی سخن بگویید.
خبر درگذشت سید جواد طباطبایی برای من شوکه‌کننده بود. آخرین بار که او را در ایران دیدم مراسم تشییع جنازه دکتر شایگان بود. با ایشان قدم زدیم و صحبت کردیم. بسیار سرحال بودند و به لحاظ جسمی‌ و ذهنی وضعیت خوبی داشتند. من تا زمانی که درگیر کارهای ایشان بودم خاطرم هست اخیرا یادداشتی درباره انقلاب ملی در چهارچوب انقلاب اسلامی‌ منتشر کردند که مفصل بود.
در هر صورت این ضایعه بسیار عظیمی‌ برای کشور و برای کسانی که به ارزش‌ها و فلسفه سیاسی، ایران گذشته، ایران حال و آینده فکر می‌کنند، است و امیدوارم آثار ایشان علی رغم نقدهایی که ممکن است به آن وارد باشد، مورد توجه قرار گیرد.

طباطبایی پروژه‌های فکری گوناگونی را دنبال می‌کرد؛ او در ابتدا بحث امتناع اندیشه را مطرح می‌کند و معتقد است پس از فارابی امتناع اندیشه در ایران وجود دارد. صرف‌نظر از انتقادات به این نظریه او، این نظریه نشان از حساسیت بیش از حد او به اندیشه‌ورزی مستقل ایرانی دارد و رگه‌هایی از توجه به مباحث مهم سیاسی را در دوره اسلامی‌ در آثار او می‌توان دید، از جمله توجه او به خواجه نظام الملک.

پروژه دیگر او تلاش برای جستجوی ریشه‌های امتناع فکری در ایران در دوران سنت و تجدد بود و درباره این موضوع کارهای ارزشمندی انجام داده است. طرح جدیدی هم که در سال‌های اخیر در پی آن بود و تلاش کرد آن را به سامان برساند اندیشه ایرانشهری بود که یک نگاه ویژه به ایران بر اساس مطالعات خاص به تاریخ ایران در چارچوب فلسفه سیاسی هگل دارد و به ایران به مثابه اولین دولت ملت جهان می‌نگرد؛ اینکه ایرانیان همواره سرزمینی داشتند که نشان دهنده وحدت میان دولت و ملت بوده و تداوم تاریخی داشته است و این تدوام باید حتما حفظ شود و گستره جغرافیای سیاسی خاص دارد. او تلاش می‌کرد عناصر تمدن یا فرهنگ ایرانشهری را بازشناسی و آن را گسترش داده و تبلیغ و ترویج کند و آن را به مثابه یک راه حل برای برون رفت از مشکلات کشور در دوره تاریخ تمدنی خودش تلقی می‌کرد. در همین چارچوب هم بحث انقلاب ملی از سوی ایشان مطرح شد که برخی آن را به معنای ناسیونالیستی گرفتند که شاید درست نباشد و به معنای مشارکت همگان صرف نظر از تنوعات قومیتی و گروهی است.
 
خواجه نظام الملک همان طور که اشاره کردید در نظریه اندیشه سیاسی طباطبایی محوریت دارد. اساسا پرداختن او به خواجه و آثارش از چه رو بوده است؟
اخلاق ناصری ضمن اینکه خودش یک اثر مهمی‌ است که تلفیقی از آثار فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی یونانی است، در عین حال با یک نگرش تا حد ایرانی یا ایرانیزه شده بیان شده است. در این کتاب تا حدی رگه‌های شیعی هم دیده می‌شود. اما بعد از تلاش‌هایی که فارابی کرد خواجه نصیر طوسی به عنوان وزیر هلاکو خان نقش بسیار زیادی در فلسفه سیاسی داشت. قبل از آن هم در دوره‌ای که در قلعه ناصر الدین به سر می‌برد اخلاق ناصری را نوشت که نشان می‌دهد خواجه دغدغه سیاست‌اندیشی و سیاست‌ورزی هم دارد و تلاش کرد در آن اخلاقی را که ملغمه‌ای از اخلاق به معنای مصطلح کلمه و سیاست‌ورزی است را بیان کند. این اخلاق عناصر یونانی، ایرانی و شیعی دارد. کتاب سیاست‌نامه خواجه بعد از فارابی مهم‌ترین اثر ما در فلسفه سیاسی و اخلاق است و این صرف‌نظر از نقدهایی است که به آن وارد است و می‌گوید درگیر مبانی نظری نشده است.

طباطبایی به این مسئله توجه داشت و علاقه‌مند بود که این عناصری را که هم می‌توانست پیامدهای مثبتی در سنت اندیشه‌ورزی و اخلاق اندیشی داشته باشد و هم پیامدهای منفی که نتوانست به یک دستگاه سیاست‌ورزی منسجم ایرانی منتهی شود را مورد توجه قرار بدهد.

آثار طباطبایی دو دوره را مشتمل می‌شود دوره نخست شامل آثار دهه 1360 و 70 او می‌شود- یعنی سه کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، «زوال اندیشه سیاسی در ایران» و «خواجه نظام الملک». مفهوم کلیدی آثار این دوره «زوال» است که ویژگی اندیشه است. دوره دوم نیز شامل سه رساله «دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط»، «مکتب تبریز» و «حکومت قانون در ایران» در دهه ۸۰ می‌شود.  مفهوم کلیدی آثار این دوره «انحطاط» است که ویژگی تمدن است. چرا طباطبایی روی دو مفهوم زوال و بحران در آثارش متمرکز می‌شود از پرداختن به آن در پی چه دستاوردی است؟
هر کس که دچار بحران است مهم است که متوجه بحران شود و آن را به رسمیت بشناسد. بحران می‌تواند انواع گوناگونی داشته باشد. از نظر طباطبایی بحران یک نوع انحطاط بود که در اندیشه‌ورزی، سیاست‌ورزی و توجه به ساختار سیاسی که بتواند منافع عمومی‌کشور را در سده‌های مختلف فراهم کند نتوانسته پدید بیاید. بنابراین همین‌ها ایشان را تحت دوران پیشا اسلامی‌ کشاند و آن ایده ایران شهری را مطرح کرد. او معتقد بود این اندیشه باید احیا شود تا انحطاط را پشت سر بگذاریم. انگشت گذاشتن روی این بحران، عناصر و ارکانش و تاریخ رخدادش اهمیت زیادی داشت و او با تک‌نگاری خاصش درباره جامعه ایرانی و اندیشه سیاسی و از سوی دیگر پیگیری اندیشه‌های ذی‌ربط در اروپا که به مدرنیته منجر شد به موازات هم دنبال می‌کرد و می‌خواست این دو را به هم پیوند دهد و بگوید اگر در ایران ما نتوانستیم از آن بحران بگذریم علتش چیست و سعی کرده بود به دلایل این انحطاط بپردازد.

سید جواد طباطبایی بیان کرده بود که یک متفکر باید در یک نقطه ای از تاریخ بایستد و آن مساله را پیدا کند و بیاندیشد. خود ایشان کجا ایستاده بود؟
در آینده حتما خواهند گفت که طباطبایی در در درجه نخست تلاش کرد اندیشه سیاسی ما را آسیب‌شناسی کند و همه نقاط ضعف را در سیر تمدنی ایران بشناسد. او تلاش کرد ضمن حرکت انتقادی و نگرش سلبی، نگرش ایجابی هم داشته باشد و راه برون رفت را هم عرضه کند. به همین دلیل آخرین اندیشه او حول محور ایران شهری و ایران شهری‌گرایی است که عناصر مثبتی هم دارد. او ادامه‌دهنده اندیشه کسانی است که در دوران مدرن و پساقاجار و از مشروطه به این سو به این مسائل اندیشیدند. او توانست با کارهای نظری و پژوهشی‌اش تا حد زیادی این را به یک جایگاه قابل توجه برساند. اما نقدهایی هم به ایشان وارد شده اما با توجه به مجموعه دستاوردهای مهمش در حوزه نقد تمدن ایرانی و نگرش ایجابی برای راه حل برون رفت از بحران جامعه ایرانی یکی از مهمترین اندیشمندان تاریخ ایران است.
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها