در حال حاضر تعداد زیادی از توصیههای خودیاری رواقی در اینترنت موجود است، اما هنوز بسیاری از مردم در مورد نحوه زندگی این فلسفه نامطمئن هستند. این تا حدی به این دلیل است که رواقیگرایی یک فلسفه کاملاً پیچیده با ادبیات غنی است. این میتواند برای افرادی که به دنبال مکانی برای شروع استفاده از این دیدگاه در زندگی روزمره هستند، گیجکننده باشد. پس بیایید تا حد امکان چیزها را ساده و کاربردی نگه داریم تا به این سوال رایج پاسخ دهیم: واقعاً چگونه رواقیگرایی را در زندگی روزمره عملی کنیم؟
1. دوگانگی کنترل
اپیکتتوس تأثیرگذارترین معلم رواقی رومی بود. او هرگز چیزی ننوشت، اما افکارش توسط شاگردش آریان، که خلاصه کوتاهی از آموزههای کلیدی خود را به نام کتاب راهنمای رواقیگری نیز منتشر کرده ترویج شد. این مجموعهآثار با یک سخنرانی به نام «درباره چیزهایی که به ما بستگی دارد و ندارد» آغاز میشود. اولین جمله کتاب بر همین تمایز تأکید دارد: «بعضی چیزها به ما بستگی دارد و بعضی چیزها نه.»
به عبارت دیگر، میتوان دید که این نقطه آغاز آموزههای اپکتتوس درباره رواقیگرایی بود. همچنین اگر میخواهیم رواقیگرایی را امروز به کار ببریم، اینجاست که باید شروع کنیم. اپکتتوس از این اصطلاح استفاده نکرد، اما امروزه مردم دوست دارند این اصطلاح را «دوگانگی کنترل» بنامند.
ممکن است به نظر برسد که این فقط یک حقیقت ساده است. برخی چیزها آشکارا تحت کنترل مستقیم ما هستند و برخی چیزها تحت کنترل ما نیستند. این مثل این است که بگوییم برخی چیزها بزرگ هستند و چیزهای دیگر کوچک. با این حال، طبیعت انسان ما را مستعد میکند که این تمایز را محو کنیم.
به عنوان مثال افرادی که از مشکلات روانی شدید رنج میبرند، معمولاً از یک طرف برای کنترل جنبههای غیرارادی احساسات خود، مانند تلاش برای پنهان کردن یا سرکوب دست لرزان خود، و سایر علائم فیزیولوژیکی اضطراب، تلاش زیادی میکنند. آنها بهتر است این احساسات را بپذیرند و از مبارزه با آنها دست بردارند. از سوی دیگر، آنها تمایل دارند جنبههایی از احساسات خود را که در واقع داوطلبانه هستند، نادیده بگیرند، مانند مدت زمانی که آگاهانه صرف نشخوار فکری و نگرانی در مورد رویدادهای آینده میکنند.
این اساسیترین راهبرد روانشناختی رواقی برای توسعه تابآوری عاطفی است. استراتژی بعدی کمی پیشرفتهتر است و پایه روان درمانیشناختی مدرن را فراهم میکند. اما راهبرد بعدی، ما را فراتر از خودیاری و رواندرمانی، به حوزه اخلاق می برد. همانطور که خواهیم دید، رواقیگرایی فقط یک درمان نیست، بلکه یک فلسفه کامل زندگی و مجموعهای از ارزشهای اخلاقی است.
2. فاصله گذاری شناختی
فلسفه رواقی باستان الهامبخش اصلی فلسفی برای درمان شناختی-رفتاری، شکل پیشرو رواندرمانی مبتنی بر شواهد مدرن بود. درمانهای شناختی مبتنی بر مدلهای شناختی هیجان هستند که معتقدند احساساتی مانند خشم، ترس و غم و اندوه در واقع بر اساس باورهای اساسی است. به عنوان مثال، کسی که میترسد معمولاً باور میکند که یک فاجعه در شرف وقوع است و نمیتواند با آن کنار بیاید. آنها ممکن است در این مورد به روشهای مختلفی اشتباه کنند، مانند برآورد بیش از حد احتمال یا شدت تهدید، یا دستکم گرفتن توانایی خود برای مقابله با آن. اکثر مردم تصور میکنند که احساساتشان جدا از افکارشان است. با این حال، مطالعات تحقیقاتی بیشماری نشان دادهاند که وقتی افراد باورهای مربوطه را تغییر میدهند، در نتیجه احساساتشان تغییر میکند.
هنگامی که مبتکران درمان شناختی-رفتاری به دنبال راهی برای توضیح این موضوع به مخاطبان بودند، نقلقول معروف دیگری را از اپیکتتوس به یاد آوردند: «این اتفاقات نیست که ما را ناراحت میکند، بلکه نظرات ما در مورد آنها است.»
میتوان گفت که این آموزه برای رواقیگرایی اپکتتوس بنیادی بود، زیرا او مکرراً در مورد آن با شاگردانش صحبت میکرد. مارکوس اورلیوس که بسیار تحت تأثیر اپیکتتوس قرار گرفته بود نیز بارها به همین ایده اشاره میکند و آن را به طرق مختلف به کار میبرد.
همانطور که قبلاً دیدید، اپیکتتوس میگوید که ما باید بیشتر روی افکار و اعمال داوطلبانه خود تمرکز کنیم. با تکیه بر آن، اکنون از ما خواسته میشود که بیشتر از آنچه که معمولاً تصور میکنیم، متوجه شویم که افکار ما احساسات ما را شکل میدهند. بنابراین، ما باید تا حد امکان به تعامل بین افکار، اعمال و احساسات خود، به ویژه روشی که قضاوتهای ارزشی اساسی ما، یا باورها در مورد آنچه مهم است، بر احساسات ما تأثیر میگذارد، توجه دقیق داشته باشیم.
3. هدف زندگی
رواقیگرایی چیزی بیش از یک درمان روانشناختی و در عوض یک فلسفه اخلاقی است. در دنیای باستان، مانند امروز، بسیاری از مردم ابتدا جذب این فلسفه شدند زیرا راهی برای مقابله با استرس و بهبود انعطافپذیری عاطفی به آنها ارائه میداد. به یک معنا، قبل از اینکه بتوانیم به طور واضح در مورد هدف زندگی استدلال کنیم، ابتدا باید خواستهها و احساسات خود را مدیریت کنیم.
هسته واقعی آموزه اخلاقی رواقیگری آن است که «فضیلت تنها خیر واقعی است». به عقیده رواقیون، هدف زندگی این است که ما به عنوان موجودات عاقل، با زندگی مداوم مطابق با خرد و فضیلت، به پتانسیل واقعی خود دست یابیم. به عنوان مثال، مارکوس اورلیوس دائماً به خود یادآوری میکند که از حواسپرتی اجتناب کند و توجه خود را روی هدف واقعی خود، مهمترین چیز در زندگی متمرکز کند. برای رواقیون این خطالراس فکری است که معمولاً به «فضیلت» ترجمه میشود.
منبع:
https://goodmenproject.com/featured-content/how-to-actually-practice-stoicism/
نظر شما