شما و همکارانتان همچنان در جشنوارههای خارجی بدرخشید و از ایران و ایرانی چهرهای دروغگو و خیانتکار و از جامعه ایرانی چهرهای مضمحل و رو به فروپاشی بسازید.
در بخشی از صحبت خود میگوید:
«روزگاری من و بسیاری از همکاران من جشنواره فیلم فجر رو متعلق به سینماگرها میدانستیم و تصور می کردیم با حضورمون می تونیم از هنر و فرهنگ ایران که جریانی قصد ویران کردنش را داشت دفاع کنیم. ما خوش خیال بودیم و اشتباه می کردیم جشنواره فیلم فجر متعلق به ما نیست و متعلق به شماست. ما اشتباه می کردیم!»
بله آقای حقیقی شما اشتباه میکردید هم شما هم خیلی از دست اندرکاران جشنواره فیلم فجر از همان ابتدا اشتباه میکردید.
از کدام هنر و فرهنگ ایران سخن می گویید؟
و از کدام ایرانی؟
کافی است جلد دوم کتاب آینه جادو ی سید شهیدان اهل قلم را بخوانید و خون دل های اهل فرهنگ و هنر حقیقی این مرز و بوم که با خواست مردم ایران و انقلاب اسلامی روییده بودند را بشنوید. جشنواره فیلم فجر جای فیلم های زرد و مبتذل شما نبود.
جشنواره فیلم فجر از ابتدا متعلق به فجر انقلاب بود و رویش های هنری که قرار بود از آن شجره طیبه بروید و در خدمت معرفی آن به جهان باشد.
شما و خیلی ها نشنیدید وقتی که آوینی فریاد زد:
«ما باید بنشینیم و یکبار برای همیشه تکلیف خود را بفهمیم. به راستی این همه هیاهو برای چیست؟ هیاهوی بسیار برای هیچ و یا حتی کمتر از هیچ؟ اگر جشنواره فجر حقیقتا می خواهد سینمای ایران را در طریق کسب هویت حقیقی خویش مدد رساند، باید افق حرکت خویش را به خوبی بازشناسد. اگر ما دریافتهایم و هنوز بر این اعتقاد هستیم که با شریک شدن در صیرورت تاریخی غرب نمیتوان به معارج بلند کمال الهی دست یافت، پس چرا تلاش نمیکنیم که سینمای ایران را به همان طریق عزتی بکشانیم که امت مسلمان ایران در آن گام نهادهاند؟ از چه میترسیم؟ از سرزنش همان کسانی که فتوای تاریخی حضرت امام را درباره سلمان رشدی ملعون، منافی با آزادی های دموکراتیک می دانند؟
مراد ما سلب آزادی از افراد و احزاب نیست که هیچ، نظام جمهوری اسلامی ایران را به خاطر این صبر عظیم و جمیل و سعه صدر در برابر افکار مخالف به شدت تحسین و تقدیس میکنیم، اما از آن سوی، مبادا این معلق بازی به آن جا منجر شود که قباحت غربزدگی از چشم ما بیفتد، معیارها وارونه شود و کار به آن جا بکشد که ما بمانیم و احساس ندامتی عمیق از آنچه در این ده سال انجام داده ایم. (بخوانید چهلوسه سال)
و این فقط چند جمله از دردنامه های سید شهیدان اهل قلم بر آنچه در جشنواره هفتم فیلم فجر گذشت بود. و تا بود از این درد سخن گفت.
اما شما و همکاران شما نه اینکه این تفاوت را متوجه نشوید، اما ترجیح دادید در همان صیرورت تاریخی غرب بازی کنید و به فیلم های درخشانی همچون ۵٠ کیلو آلبالو برسید. که نه تنها از منظر همان معیارهای غربی تکنیکی، فیلم نیست که محتوای منحط آن روی فیلم های غربی را نیز سپید کرده است.
شما شیفته و مقهور تکنیک سینما شدید و در سایهی غفلت و حماقت و خیانت مسوولان امر، به جای آنکه در بستر انقلاب اسلامی سینما را به خدمت حقیقت بگیرید به حضور در جشنواره های خارجی دل بستید و در وضعیت امروز جامعه شریکید.
حالا در فراری رو به جلو و در زمانه ای که اعلام برائت جزئی از پز روشنفکری است، نمیخواهید از کسانی که روسری از سر خود برداشته اند عقب بمانید!
دست و پا نزنید. گرایش و شیفتگی روشنفکران ایران به غرب ربطی به انقلاب اسلامی و فجر ندارد.
در جای دیگری از ویدئوی خود میگوید:
«من مشتاقم بدانم که امسال کدوم سینماگر ایرانی فیلمش را به جشنواره شما ارائه میکند؟
و کدوم اهل فرهنگ ایران حاضر میشود داوری جشنواره شما رو بپذیرد؟
و از همه مهم تر کدام شهروند میآید و بلیط جشنواره شما را میخرد؟»
عجب! عمری ژست روشنفکری شما و همفکرانتان کجا و این تهدیدها کجا؟
شما از زن زندگی و آزادی سخن میگویید و از کارگردان تا داور و حتی بینندهی جشنواره ملی کشورتان را تهدید میکنید؟
این همه تعارض و تناقض را چطور با خود حمل میکنید؟
حال که بعد از ۴٣ سال به فراخور اوضاع از جشنوارهای که از ابتدا متعلق به شما نبود برائت جستید چرا برای دیگران خط و نشان میکشید؟
شما و همکارانتان همچنان در جشنوارههای خارجی بدرخشید و از ایران و ایرانی چهرهای دروغگو و خیانتکار و از جامعه ایرانی چهرهای مضمحل و رو به فروپاشی بسازید. درست است این همان جامعه زیست شماست که در بهمن ۵٧ از هم گسست و با آنچه ملت ایران در آن زیست میکند متفاوت است. جشنواره فجر متعلق به همان است. شما همچنان با توهم زنده بودن جامعهتان از آن بسرایید و جایزه بگیرید.
نظر شما