یکشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۳
شعر توحیدی حلقه گمشده شعر آیینی روزگار ماست/ ضربه‌های آفت جشنواره‌زدگی بر پیکره ادبیات دینی معاصر

رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی تاکید دارد که در مجموعه اشعار شاعران معاصر به ندرت با توحیدیه‌های عمیق و فاخر روبه‌رو می‌شویم و شعر توحیدی و نیایشی، حلقه گمشده شعر دینی و آیینی روزگار ماست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فرارسیدن عید قربان، عید بزرگ مسلمانان، بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با رضا اسماعیلی، شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی به بررسی جلوه این عید در ادب پارسی بپردازیم.

اسماعیلی با بیان اینکه برای انجام این بررسی باید به واکاوی و بازخوانی تحمیدیه‌ها بپردازیم، توضیح داد: تحمیدیه‌ها  شعرهایی هستند که شاعران از آغاز شکل گیری ادب فارسی تا به امروز در ستایش ذات اقدس پروردگار سروده‌اند، زیرا بی هیچ شکی قربان‌‌سروده‌ها به اعتبار موضوع و مضمون آنها که عبودیت و بندگی است، زیرشاخه‌ای از اشعار توحیدی به‌شمار می‌آیند. کسانی که تاریخ هزاره ادب پارسی را مطالعه کرده و با هنر شعر که اصیل‌ترین و بزرگ‌ترین سرمایه ملی ایران و ایرانیان است، مانوس و محشورند؛ هرگز حلاوت خوانش تحمیدیه‌های فاخر و باشکوه بزرگان شعر و ادب پارسی را از جمله «ای نام تو بهترین سرآغاز» نظامی «به نام خداوند جان و خرد» فردوسی، «ملکا ذکر تو گویم،که تو پاکی و خدایی» سنایی، «آفرین جان آفرین پاک را» عطار، «ای خدا این وصل را هجران مکن» مولانا، «پشتم قوی به فضل خدایست و طاعتش» ناصرخسرو، «به نام خداوند جان‌آفرین، حکیم سخن در زبان‌آفرین» سعدی، «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند» حافظ، «به نام چاشنی بخش زبان‌ها، حلاوت سنج معنی در بیان‌ها» وحشی بافقی، «تا کی به تمنای وصال تو یگانه» شیخ بهایی، «به نام آن که جان را فکرت آموخت» شیخ محمود شبستری و «ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا» شهریار از یاد نمی‌برند.

این پژوهشگر ادبی با اشاره به اینکه در مجموعه اشعار شاعران معاصر به ندرت با توحیدیه‌های عمیق و فاخری از جنس توحیدیه‌های کهن روبه‌رو می‌شویم، تصریح کرد: با دریغ و تاسف باید گفت که شعر توحیدی و نیایشی، حلقه گمشده شعر دینی و آیینی روزگار ماست. برای اثبات این ادعا کافی است تاملی اجمالی در هزاران هزار دفتر شعری که در طول سال های بعد از انقلاب از سوی شاعران چاپ و منتشر شده ، داشته باشیم که در پیشانی‌نوشت اکثر آنها به جز مواردی معدود به شعری در تسبیح و ستایش ذات اقدس پروردگار برنمی‌خوریم.

وی افزود: توحید، گوهری است که در شعر آیینی شاعران روزگار ما در حاشیه قرار گرفته و با کمال تاسف جای خود را به غالی‌گری و معصوم‌پرستی داده است. در حالی که شعر اصیل دینی و آیینی ما پیش و بیش از هر چیز باید مبلغ توحید و یکتاپرستی باشد.

اسماعیلی تصریح کرد: شعار کلیدی و محوری اسلام و عصاره همه تعالیم قرآنی چیزی جز «لا اله الا الله» نیست و شاعرانی که رسالت تبلیغ دین و آیین محمدی را به دوش می‌کشند، نباید از صراط مستقیم توحید و یکتاپرستی منحرف شوند و اگر در مسیری غیر از این گام بردارند، مصداق«خسر الدنیا و الاخره» خواهند بود.

وی بر ضرورت تاسی شاعران آیینی از خاندان رسالت تاکید کرد و گفت: وقتی ما بر این سفره نورانی می نشینیم، باید ادب و آداب همسفره بودن با خاندان رسالت را رعایت کنیم. ادب حکم می‌کند که ما از بزرگان دینی پیروی کنیم و پیروی از آنان جز با تبیین سیره عملی آنان ممکن نیست. همه بزرگان دینی  قبل از هر چیز  بندگان صالح خدا بودند و در مسیر بندگی حضرت حق گام برمی‌داشتند و ما نیز اگر خود را محب و دوستدار خاندان رسالت می‌‌دانیم باید از آن ذوات مقدس درس بندگی بیاموزیم. اولین چیزی که در بررسی و کنکاش زندگی خاندان رسالت(ع) و بزرگان دینی توجه انسان را به خود جلب می کند، این است که راز رستگاری و سربلندی آنان چیزی جز بندگی حضرت حق نیست. ازهمین رو، راز عظمت و بزرگی این انسان‌های کامل را باید در عبودیت، تهذیب نفس، جهاد اکبر و تقوای ایشان جست‌وجو کرد.

اسماعیلی توضیح داد: دیلمی در ارشاد القلوب آورده است« روایت شده که خداوند تعالی در برخی از نوشته‌ها و کتبش می‌گوید: ای فرزند آدم! من حیات نامیرا هستم؛ در چیزهایی که بدان فرمان داده‌ام، اطاعتم کن تا تو را زنده نامیرا قرار دهم. ای فرزند آدم! من به چیزی می‌‌گویم: باش! پس می‌باشد، اطاعت مرا در آنچه فرمانت دادم بکن تا تو را چون خود قرار دهم و به چیزی بگویی: باش! پس باشد.» ابو بصیر نیز به نقل از امام باقر (ع) می‌گوید«از جمله دعاهای امیرالمؤمنین (ع) این بود: ای خدای من! همین عزت مرا بس که بنده توام و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منی. ای خدای من! همان گونه که من دوست دارم، تو از آن منی؛ پس مرا به آنچه دوست داری موفق بدار.»عبودیت و بندگی خداوند سبحان، اصل و ریشه تمام کرامات بزرگان عالم و جان مایه سعادت و رستگاری انسان است و کسی که به مقام بندگی برسد، قلبش از حجاب‌های ظلمانی و شیطانی رهایی می‌یابد، راه باروری و بالندگی برایش هموار می‌شود و به توفیقاتی دست پیدا می‌کند که دیگران از آن محروم اند. از همین روست که خواجه عبدالله انصاری گفته است« الهی، اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من».

وی به بیان دلایل دورافتادن شاعران آیینی امروز از اصل توحید پرداخت و گفت: یکی از دلایل دور افتادن از اصل توحید در شعر آیینی، افتادن در دایره دور و تسلسل روزمره‌گی و جشنواره‌زدگی است. شاعر، امروز دنبال کسی است که متاعش را بر او عرضه کند و او به قیمت خوب خریدارش باشد و در این داد و ستد، صد در صد خواست مشتری مهم است. این که او چه می‌خواهد و چه می‌پسندد؟ شاعر نیز برای این که تلاشش بی‌مزد نماند، کالایی را عرضه می‌کند که مشتری پسند است؛ یعنی«آنچه شما خواسته‌اید»!


اسماعیلی تاکید کرد: بسیاری از ما فراموش کرده‌ایم که خواهان و مشتری اصلی شعر آیینی، خدا و خاندان رسالت اند و پیش و بیش از هرکس، تایید و رضایت آنان باید مورد توجه شاعر باشد. وقتی مشتری خداست، چشم داشتن به پسند دیگران و صله خواستن از غیر خدا، کار مقبولی نیست. اگر شاعر با خلوص نیت در این راه گام بردارد، به یقین صله خود را از حضرت کریم و سلسله کرامت دریافت خواهد کرد. «تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن/ که خواجه خود روش بنده پروری داند»

وی ادامه داد: با توجه به مقتضیات زمانه و نیاز جامعه به درک عمیق‌تر و اصیل‌تر دین و برای اینکه شعر آیینی ما از دایره تکرار و تقلید بیرون بیاید و جانی دوباره بگیرد، زمان آن رسیده که با بهره گیری از منابع اصیل دینی همچون قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه در حوزه شعر آیینی از منزل صورت (مدح و منقبت) به منزل سیرت(معارف و حقایق دینی)هجرت کنیم و با رونمایی و پرده‌برداری از حقیقت محمدی(ص)، پرچم توحید را دیگر بار در آسمان شعر آیینی به اهتزاز درآوریم. کسی که به مقام بندگی می‌رسد، در محبوب و معبود خویش فانی می‌شود و جز در مسیر توکل گام بر نمی‌دارد.

شاعران آیینی دنباله‌روی دعبل باشند
اسماعیلی با اشاره به اینکه لازمه رسیدن به مقام بندگی، نیایش و ستایش ذات اقدس پروردگار است، افزود: عبادت به معنای اظهار بندگی، عالی‌ترین و زیباترین جلوه خاکساری و فروتنی در برابر خداست. آفرینش هستی و بعثت پیامبران برای عبادت است. بنابراین، اولین درس مکتب آل الله، درس عبودیت و بندگی است که باید عامل به آن باشیم و هرگز از سر شیفتگی و شیدایی محض در مدح و منقبت بزرگان دینی شعری نگوییم که باعث خشم پروردگار و وهن اهل بیت (ع) شود. ما باید هم قبله و هم قبیله شاعران بصیری چون دعبل، کمیت، فرزدق و هاتف اصفهانی باشیم و شعرهای آیینی ما باید شعرهای روشنی از جنس شعر «که یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحده لا اله الا هو» باشد.امروز رسالت شاعران آیینی این است که همچون دعبل،کمیت و فرزدق به افق‌های جامع‌تری از حوزه دین و معرفت بنگرند و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازند.

وی با تاکید بر اینکه شعر آیینی باید آیینه تمام‌نمای معارف قرآنی و حقایق انسان‌ساز توحیدی باشد، گفت: امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت (ع) و آموزه‌های انسان‌ساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند تحریف و آلوده شدن به آفت خرافه و گزافه حفظ کنیم. زمان آن رسیده است که با بهره گیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم (ص) یعنی قرآن و عترت از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیام‌رسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمت‌‌های دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به سبک زندگی اسلامی استفاده کنیم.

شعر آیینی باید آیینه تماشای انسان کامل باشد
اسماعیلی تصریح کرد: شعر آیینی ما باید رسانه‌ای برای معرفی گوهر و جوهر دین و آیینه‌‌ای برای تماشای سیمای انسان کامل باشد، انسانی که از رهگذر یکتاپرستی و بندگی به کمال می‌رسد. از منظر اسلام ، شعر فاخر پرتوی از شعور نبوت است و تنها به زبان‌آوری، صنعت‌گری، خیال‌پردازی و ارزش‌های هنری و احساسی محدود نمی‌شود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری، توحید، عبودیت و اخلاق اسلامی است.

قربان‌ُسروده‌ای از پروین اعتصامی:
گه احرام، روز عید قربان
سخن می‌گفت با خود کعبه، زین‌سان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَّه برافراشت
خداوندم عزیز و نام‌ور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بی‌گاه
«أنا الحق» می‌زنند این‌جا در و بام
ستایش می‌کنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیح‌خوان‌اند
سخن‌گویان معنی، بی‌زبان‌اند...
در این‌جا رخصت تیغ‌آختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نام‌آوری‌هاست
به گردون بلندم برتری‌هاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبه‌ای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بی‌گاه
تو را گر بنده‌ای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیره‌ای، ما تاب‌ناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
تو را گر مروه‌ای هست و صفایی
مرا هم هست تدبیری و رایی
در این‌جا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
تو را گر دوست دارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
تو را گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
در این عزلت‌گه شوق، آشناهاست
در این گم‌گشته کشتی، ناخداهاست...
کسی کاو کعبۀ دل پاک دارد
کجا زآلودگی‌ها باک دارد؟
چه محرابی‌ست از دل با صفاتر
چه قندیلی‌ست از جان روشناتر...
خوش آن‌کس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها