پس از خورشید، خواننده را از لابهلای نخلستانهای سبز و زنانی که دستار به سر لب رودخانه ظرف میشویند عبور میدهد و میبرد تا میهمانیهایی که پر از عطرهای فرانسوی و زنهای مینی ژوپ پوشی است که درباره سیاست حرف میزنند. آدم های زیادی در وقوع این انقلاب نقش داشتهاند، حتی آدمهایی که خود نمیدانستند در حال بازی در صحنهای تاریخی هستند؛ اما همواره درباره نقشآفرینان اصلی سخن به میان آمده است.
پس از خورشید، لایهای اجتماعی را میشکافد که کمتر از آنها گفته شده است و قهرمان داستان ذرهذره به نور میپیوندد. پسر جوان و خوش برورویی که به ماندن در روستا تن نمیدهد به شهر میرود اما عشقش را هم با خود میبرد. این دو جوان در پیچ وخم زندگی شهری، درگیر گرفتاریهای جانکاهی میشوند که همین گرفتاریها هم مایه عشق و عاشقی است و هم مایه رنج و محنت و هم مایه داستان.
این دو هر چند آرامش ساکن روستا را از دست میدهند و به وسعت تلاطم شهر میافتند اما درنهایت هرکدام نه از روستایی به شهری که از خود به خود هجرت می کنند.
نظر شما