شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
برای فهم تاریخ‌نگاری ایرانی فهم ادبیات ضروری است/ ادبیات فارسی نگین تاج فرهنگ ایرانی است

سید ابوالفضل رضوی می‌گوید: یک اثر پیش از آنکه یک منبع تاریخنگارانه محسوب شود یک منبع ادبی است و بخشی از میراث ادب فارسی است که خود با سبک و هویت ایرانی عجین است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مباحث مربوط به تاریخ و تاریخنگاری از جمله مباحث پایان‌ناپذیر و همواره پرمناقشه است. به همین جهت می‌توان گفت تاریخ‌نگاری از آن دست موضوعاتی است که هیچگاه تازگی خود را از دست نمی‌دهد و همواره جا برای مناقشه و اکتشافات جدید فکری و معرفتی دارد. دکتر سید ابوالفضل رضوی، دانشیار تاریخ دانشگاه خوارزمی از جمله افرادی است که عمری را برای شناخت تاریخ و تاریخ‌نگاری در ایران صرف کرده است. تخصص وی در قرون میانه تاریخ ایران به‌ویژه دوران مغول است. از وی آثار چندی در حوزه تاریخ و از جمله تاریخ‌نگاری متشر شده است. اخیراً نیز کتاب مهمی با عنوان «تاریخ‌­نگاری فارسی در ایران میانه» از سوی وی ترجمه و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. این کتاب که حاوی مقالات بسیار مهمی درباره سبک و شیوه تاریخ‌نگاری در ایران میانه است توسط افراد سرشناس این حوزه تالیف و با قلم خوب دکتر رضوی ترجمه و روانه بازار شده است. به تازگی نیز کتاب «قدرت، سیاست و سنت در امپراتوری مغول و ایلخانان» اثر «مایکل هوپ» را ترجمه کرده و در دست چاپ است. نظر به اهمیت ترجمه تاریخ‌نگاری فارسی، گفت‌وگویی با وی داشته‌ایم که از نظر می‌گذرانیم. 
 
در آغاز کمی درباره کتاب تاریخ‌نگاری فارسی در ایران میانه توضیح دهید؟
این اثر جلد دهم از یک مجموعه هجده جلدی است که تحت حمایت مالی مرکز ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا و تحت زعامت مرحوم احسان یارشاطر تدوین شده است. همان‌گونه که یارشاطر در مقدمه کتاب توضیح می‌دهد، با وجود آثار متنوع در زمینه تاریخ ادبیات فارسی، آن‌چنان که باید و شاید حق مطلب در این باره ادا نشده است. از این رو، انجام پژوهش با رویکرد جدید در این حوزه، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر بوده است. یارشاطر عنوان می‌کند که ادبیات فارسی نگین تاج فرهنگ ایرانی است و عملا حامل هنجارهای زیباشناسی و فرهنگی است. لذا جا دارد که توجه شایسته‌تری بدان داشته باشیم. حوزه کارکردی ادبیات فارسی مناطق گسترده‌تری از حوزه جغرافیایی ایران را در برمی‌گیرد و هویت فارسی، گستره وسیع‌تری دارد. بنابراین جا دارد که هرچه بیشتر و بیشتر به آن توجه شود. یارشاطر توضیح می‌دهد که در دهه 1990 طرح تحقیق درباره تاریخ ادبیات فارسی ذهن وی شکل می‌گیرد و مجموعه‌ای از نویسندگان در اروپا گرد هم جمع می‌شوند تا با تقسیم کار تحقیق در این حوزه را آغاز کنند. در آغاز قرار بود که این مجموعه در چهارده جلد منتشر شود، اما در ادامه با احساس ضرورت چهار جلد دیگر نیز به آن اضافه می‌شود. تاریخ‌نگاری فارسی جلد دهم از مجموعه هجده جلدی تاریخ ادبیات ایران است.
 
همان‌طور که اشاره کردید این کتاب جلد دهم از یک مجموعه هیجده جلدی است و بسیار دقیق نیز درباره این مجموعه صحبت کردید، اگر امکان دارد درباره مشخصات کاری که شما انجام داده‌اید بگویید چرا با اینکه نام کتاب تاریخ‌نگاری است اما در ذیل تاریخ ادبیات بدان پرداخته شده است؟
این جلد از مجموعه، زیر نظر چارلز ملویل انجام گرفته است. ملویل خود در مقدمه اثر اشاره می‌کند که پژوهش‌های مربوط به این اثر بسیار پیش‌تر از این که برخی از آثار از جمله: تاریخ‌نگاری فارسی اثر جولی اسکات میثمی، نوشته‌های تاریخی دوران شاه عباس اثر شعله کویین، تاریخ‌نگاری اسلامی دوران میانه و مسئله مشروعیت اثر اندرو پیکاک، تاریخ‌نگاری اسلامی اثر چیس رابینسون منتشر شوند در حال انجام بوده است. نکته مهمی که در این اثر باید توجه کنیم ارتباط عمیق بین تاریخ و ادبیات است که نویسندگان بر این امر بسیار تاکید داشته‌اند. این موضوع را خود دکتر یارشاطر و ملویل هردو به آن اشاره دارند. آنها عنوان می‌کنند یک اثر پیش از آنکه یک منبع تاریخ‌نگارانه محسوب شود یک منبع ادبی است و بخشی از میراث ادب فارسی است که خود با سبک و هویت ایرانی عجین است. آنها توضیح می‌دهند که عمده مورخان گذشته، در وهله اول یک ادیب بودند و سعی می‌کردند در پرتو آشنایی با ادبیات و بهره‌گیری از آرایه‌ها و فنون و صنایع ادبی به تاریخ بپردازند. همان‌گونه که یارشاطر عنوان می‌کند این ادیب-مورخان بیشتر از میان کتاب برمی‌خاستند و با زبان عربی، علوم اسلامی، شیوه‌های بلاغی و بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی آشنایی لازم داشتند. مورخان بیشتر در کنار رخدادگویی تاریخ، فن بیان، بهره‌گیری از نقل قول‌های مکرر از قرآن و روایات و استفاده از بلاغت به عنوان یک ابزار را در اختیار داشتند و همه اینها آتوریته و جایگاه خاصی بدان‌ها می‌بخشید. لذا در عین حال این‌که یک اثر تاریخ‌نگارانه به وجود می‌آوردند، توانایی‌های ادبی خود را در زمینه بلاغت و فصاحت و سخنوری و... را به نمایش می‌گذاشتند. در جایی هم جولی اسکات میثمی اشاره می‌کند که مورخان قدیم حسب اینکه بر بلاغت اشراف داشتند و فنون و ظرایف ادبی را می‌دانستند یک قشر تاثیرگذار در فرایند قدرت و مشروعیت سیاسی بودند.
 
چرا باید یک مورخ در دربار یک پادشاه با ابزارهای ادبی متن خود را نگارش کند؟
می‌توان گفت، مورخان در سایه دانش ادبی، بینش و  نگرش خود را نسبت به مقوله قدرت بیان می‌کردند و لذا به قشر تاثیرگذاری در مشروعیت بخشیدن به قدرت‌ها و انتقال منویات خویش، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، با واسطه کارگزاران دیوانی یا بی‌واسطه و ارتباط مستقیم با حاکمان، بودند. در اینجا مقوله نسبت میان تاریخ‌نگاری و مسئله مشروعیت مطرح می‌شود. مورخان از یک منظر در خدمت قوام‌بخشی به نظام قدرت بودند و از سوی دیگر با انتقال خواسته‌های جامعه در پرتو بلاغت و زبان ادبی خویش موجبات اهتمام بیشتر صاحبان قدرت به جامعه را فراهم می‌کردند.
 


مهمترین تفاوت این کتاب با دیگر کتاب‌هایی که در این حوزه منتشر شده است، چیست؟

این مهم که نگاه غالب در بین محافل آکادمیک ما و در میان غالب اصحاب تاریخ، نگرش پوزیتیویستی و نگاه‌های سنتی است و مهم‌تر این که این اثر با رویکردی بلاغی و ادبی نوشته شده و با نگرش‌های پسامدرنی پیرامون اهمیت روایت و جایگاه بلاغت و صناعت در نوشتن تاریخ همنواست ویژگی منحصر به فردی بدان بخشیده است. کتاب حاضر از یک سو نگاه متفاوتی به منابع تاریخ‌نگارانه دارد و از منظر سبک و شیوه ادبی و بلاغی به منابع می‌نگرد و از سوی دیگر تفسیر متفاوتی از گزارش‌ها و برداشت‌های مورخان ارائه می‌دهد. نکته دیگر این است که با عبور از برداشت‌های محض پوزیتیویستی، به کارگیری  بینش و روش هیستوریستی را در فهم و نوشتن تاریخ مد نظر دارد که عملا می‌تواند گذشته را به عنوان یک مجموعه تحولات کنش‌­مند در خدمت نیازهای امروز قرار دهد. نکته آخر اینکه اثری این چنینی در زبان فارسی بسیار کم است. برای مثال ما اگر بخشی از نگاه جولی اسکات میثمی در تاریخ‌نگاری فارسی یا مثلا اثری که سال‌ها پیش چاپ شده است، یعنی کار مرلین والدمن درباره بیهقی را کنار بگذارید مباحثی از این سنخ را باید در کتاب‌های مربوط به فلسفه انتقادی تاریخ (آن هم بسیار کلی نه به شکل جزئی) پیدا کنید. نویسندگان این کتاب به طور انضمامی و مشخص سراغ مورخان و منابع تاریخ‌نگاران خاص رفته‌اند و نوعی نگرش که معطوف به زمان حال، معاصریت فهم تاریخی، را در تحلیل‌های خود گنجانده‌اند. مهم‌تر اینکه تاریخ‌نگاری را در محدوده گسترده‌تری بررسی کرده‌اند و هرجا که زبان فارسی رایج بوده است را در یک جلد قطور جمع آوری کرده است. این کتاب صرفا مربوط به ایران نیست. البته بخشی که من ترجمه کرده‌ام و با عنوان تاریخ‌نگاری فارسی در ایران میانه چاپ شده است مربوط به تاریخ‌نگاری ایران پیش از دوران صفوی است. این جلد علاوه بر اینکه به تاریخ عصر پساصفوی پرداخته تاریخ‌نگاری فارسی در افغانستان، آسیای میانه، شبه قاره هند و آسیای صغیر(آناتولی) نیز در خود دارد.
 
متن و زبان کتاب چگونه است آیا فهم و ترجمه این اثر راحت بود یا مشکلاتی نیز به همراه داشته است؟
این کتاب نثری به شدت متکلف و پیچیده دارد و نسبت به دیگر آثار تاریخی سنگین و ترجمه آن نیز کار راحتی نبوده است. من در واقع 350 صفحه از این کار را ترجمه کرده‌ام. چنان که آمد این اثر به حوزه جغرافیایی گسترده‌ای در تاریخ‌نگاری فارسی پرداخته و با همان ویژگی‌هایی که عرض کردم نسبت تاریخ‌نگاری فارسی را با ادب و هویت فارسی مد نظر قرار داده است. به همین دلیل می‌توان گفت اثری از این دست کم داریم.
 
آیا این انگاره موجب نمی‌شود که بگویم تاریخ تحریف و به نفع منافع امروز روایت می‌شود؟
مصادره به مطلوب کردن تاریخ و بهره‌گیری از تاریخ در راستای منافع و مصالح یک بحث است اما اینکه مورخ یا تاریخ‌شناس در پرتو انگاره‌های ذهنی و دغدغه‌های خویش از گذشته و منابع مربوط به آن فهمی جدید استحصال کند بحث دیگری است. ما دو برداشت از منابع تاریخ‌نگارانه می‌توانیم داشته باشیم، یکی اینکه در مواجه با آن منابع کاملا منفعل باشیم و در واقع با روش کاملا پوزیتیویستی بدان بپردازیم؛ در اینجا ذهن به مثابه یک آینه است که فهم حاصل از منابع در درون آن انعکاس پیدا می‌کند. در برداشت دوم، مورخ روایت‌های مختلف را از دل منابع تاریخ‌نگارانه کشف می‌کند و متناسب با دغدغه و انگاره ذهنی خود آن دسته از گزارش‌هایی را گزینش می‌کند که پاسخگوی دغدغه‌های پژوهشی و به تبع آن نیازهای امروزی است. این روند به معنای قلب یا بهره‌گیری سوء از گذشته نیست بلکه نوعی گزینش معطوف به دغدغه مندی و هدف است.
 
در نهایت چه توصیه‌ای به دانشجویان، اساتید یا علاقه‌مندان به تاریخ‌نگاری برای مطالعه این کتاب دارید؟
هرچند که در ظاهر این کتاب برای مخاطبان اهل فن و آشنا به این موضوعات نگارش شده است اما دانشجویان مقاطع مختلف هم می‌توانند با مراجعه به این کتاب، دانش و روش خود را اعتلا بخشند. خوانندگان این کتاب باید یادشان باشد هرگونه برداشت درباره تاریخ تابع، تصوری است که از تاریخ دارند. بنابراین نباید به دنبال مطلق‌گویی و صراحت در تاریخ‌شناسی باشند. این کتاب عملا تلفیقی از برداشت‌های سنتی، مدرن و پسامدرن را در نوشتن تاریخ در خود جمع کرده است. یعنی سعی کرده هم به لحاظ روشی و هم بینشی، افق‌های دید جدیدی را در باره هر موضوع داشته باشد. برای مثال وقتی در این کتاب روایتی از تاریخ بیهقی انتخاب می‌شود، فقط به روایت ساده اکتفا نمی‌کند بلکه به واقعیت‌های مستتر در متن و آنچه که مثلاً در ذهن بیهقی بوده است نیز می‌پردازد. چراکه می‌توان یک گزاش خام را از منظرهای مختلف تفسیر کرد. یا مثلا آنجا که ملویل تاریخ‌نگاری عصر مغول و تیمور را بررسی می کند، بحث تاریخ‌مندی در تاریخ‌نگاری و میزان اهتمام به مکان را در نگاه مورخان پیش می‌کشد. اینکه مورخان ما چه میزان به مقوله مکان توجه کرده‌اند؟ از زمان چه برداشتی داشتند و چه سنخ مبدأ زمانی را در کارهایشان به کار گرفته‌اند؟ در نگاه او برجسته است. کلام آخر این که کسی که می‌خواهد به تاریخ تاریخ‌نگاری فارسی در قرون میانه با رویکرد مورد نظر در این کتاب بپردازد باید با مباحث نظری و روشی در تاریخ‌شناسی آشنایی لازم داشته باشد تا بهتر بتواند از این اثر استفاده کند و در پژوهش‌های خود به کار بگیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها