چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
مولفه اصلی تاریخ انقلاب اسلامی، اجتماعی بودن و آگاهی‌بخشی است/ تاریخ انقلاب، تاریخ نخبگانی نیست

مرتضی میردار، معاون بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت: در مسیر تحولات تاریخی بحث اقناعی مخاطب مطرح است؛ مخاطب شما باید با امکان سوال پرسیدن به صورت رفت و برگشت اقناع شود؛ این مسیر اقناعی می‌تواند در حوزه اثار مکتوب، مستند و حوزه‌های مختلف باشد. به این شکل نباشد که کلیاتی طرح شود و مخاطب بپذیرد یا نپذیرد. 

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- اکنون چهل و سه سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و درباره اغلب رویدادها و شخصیت‌های انقلاب کتاب‌های زیادی منتشر شده و گاه فیلم‌هایی هم ساخته شده است. به نظر می‌رسد حالا باید درباره تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی صحبت کرد و از ویژگی‌ها و آسیب‌های آن سخن گفت و این مهم با افرادی که سال‌هاست در این زمینه فعالیت دارند، قابل طرح و بررسی است. دکتر مرتضی میردار، سال‌هاست به عنوان معاون تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول به کار است و علاوه بر این سمت در تدوین و تالیف برخی از کتاب‌های مرکز نیز دست داشته است. با او به گفت‌وگو درباره ویژگی تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی پرداختیم. 

تاریخ‌نگاری انقلاب چه ویژگی‌هایی دارید؟
یکی از ویژگی‌های تاریخ انقلاب، تاریخی اجتماعی است به معنای این‌که حداقل از دهه 20 به بعد را در نظر بگیریم در جامعه و سیاست‌های آن دوره حاکمیت‌ها فارغ از باورهایشان تلقی این بوده که دین افیون توده‌هاست، یعنی دین باعث خمودگی جامعه می‌شود. این تعریف و تعبیری که آنها به نگاه خودشان به غلط از جامعه مذهبی داشتند. از این دوره نیروهایی که چنین باوری داشتند خودشان در اجتماع حضور پیدا کردند، تشکل‌های سیاسی که در واقع چپ هستند، چپ به معنای مارکسیسم. آن موقع ایدئولوژی چپ آن‌قدر قدرتمند بود که هر کسی می‌خواست به حوزه سیاسی ورود پیدا کند، تصور بر این بود که حتما باید چپ باشد و نفی دین کند. هر چه جلوتر بیاییم این عقیده نمود بیشتری پیدا می‌کند، هر چند نیروهای مارکسیسم از دل خانواده‌های مذهبی بیرون می‌آمدند اما به چپ گرایش پیدا می‌کردند. می‌خواهم بگویم علی‌رغم ادعاهای ظاهری آنها باطنا مذهبی بودند اما آن‌قدر فضای چپ سیاسی بالاست که آنها به سمت مارکسیسم رفتند تا این‌که وقتی جریان‌های مذهبی جلوتر آمدند در حیات اجتماعی به معنای این‌که فرد باید از خودش اثرگذاری داشته باشد، شروع به جلوه‌نمایی کردند.

برای مثال اگر حوزه آموزش و پرورش را در نظر بگیرید از دوره مشروطه که مدارس جدید به روی کار آمد، مشخص بود تربیتی که مدنظرشان بود برگرفته از آموزه‌های غربی بود، برای همین نیروهای مذهبی تقریبا در سال 1318ه.ش می‌گویند تربیت خوب است اما باید این تربیت با نگاه اسلامی همراه شود، لذا نخستین جوامع اسلامی را به راه انداختند، مدارسی تاسیس کردند و معلمانی را برای مدارس در نظر گرفتند که کودکان را با نگاه اسلامی تربیت و آموزش دهند. از اینجاست که نیروی مذهبی می‌خواهد با رویکرد اجتماعی بر جامعه اثر بگذارد و برای خودش از طریق فعالیت‌های اجتماعی یارگیری کند. یک مثال دیگر باز هم درباره فعالیت‌های اجتماعی؛ آیت‌الله شاه‌آبادی که استاد امام خمینی(ره) بودند، به فکر راه انداختن صندوق قرض‌الحسنه افتادند تا کار مردم راه بیفتد. حال آن‌که تا پیش از این در میان بخشی از فقها بر این نظر بودند که با اجتماع باید کمتر ارتباط گرفت. بعدا برخی فقها به این فکر افتادند تا با وجود آوردن موسسه‌ای شبیه بانک کار مردم را آسان‌تر کنند. به عبارتی دین با مردم ارتباط بگیرد؛ زیرا دینی که مردم به آن گرایش لازم را پیدا نکند، شاید آن بایسته‌های لازم را نداشته باشد. لذا مجدد یادآوری می‌کنم نخستین مولفه تاریخ انقلاب اسلامی، اجتماعی بودنش است.

نکته دیگر این‌که در تاریخ‌نگاری انقلاب تاکید بر آگاهی‌بخشی است به این معنا که وقتی حکومت پهلوی بر سر کار آمد، مقدمات آن با کودتا فراهم شد و 57 سال حاکمیت را در دست داشت، اما جمهوری اسلامی با آگاهی‌بخشی به مردم یک حکومت کودتاچی را برانداخت، به این معنا که وقتی رضاخان به سیاست و قدرت نزدیک شد، برای گرفتن قدرت بیشتر علیه قاجاریه کودتا کرد، یعنی با ملاک و معیار مردم بر سر کار نیامد، بلکه رضاخان کودتا کرد و احمدشاه را به فرنگ فرستاد و خودش حکومت را با کودتا به دست گرفت. بنابراین در تاریخ‌نگاری اسلامی این مولفه مهم است که با بیداری مردم و آگاهی‌بخشی جریانی را به وجود آورد که این جریان حکومت کودتاچیان را کنار زد و خودش با رویکرد و نگاه مردم کار جدید را آغاز کرد. بنابراین نخستین رویکرد تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی اجتماعی بودن آن و پس از آن آگاهی‌بخشی است. بعد از این دو نکته، باید وقایع انقلاب اسلامی را آن‌گونه که افتاده، روایت کنیم.

برای مثال در فلسفه تاریخ‌ می‌گویند تاریخ مثال رودی در جریان است و انقطاع ندارد. از طرفی تحولات یک جامعه سکون و آرامش ندارد و در حرکت است و حال مسیری برای تاریخ‌نگاری تعریف شده؛ در واقع باورها و هنجارهایی تعریف کردند که این هنجارها به جامعه غلبه می‌کند و جامعه آنها را می‌گیرد و تبیین می‌کند و برای خودش حرکتی به وجود می‌آورد. بنابراین ما می‌خواهیم آنچه اتفاق افتاده روایت کنیم؛ روایت کردن در اینجا هم مصداقی دارد. در نگاه برخی دوستان معتقدند باید بی‌غرض نوشته و تاریخ بدون جانبداری روایت شود. شاید شما به این حرف من خرده بگیرید؛ اما در تاریخ‌نگاری آدم‌ها بی‌طرف نیستند و اندیشه دارند. به عبارتی شما که به یک بلوغ فکری رسید، سیری برای خودتان دارید؛ شما از خانواده، معلم‌ها، دانشگاه و محیط زندگی مجموعه باورهایی را در خود پروراندید که از شما شخصیتی با مختصات فکری مشخص به وجود آورده است. بنابراین مسیری که شما طی کردید در یک جاهایی به آن به آن تعلق خاطر نشان دادید حال چه درست چه غلط. از آن طرف رویکردی که تاریخ انقلاب اسلامی دارد، به تعبیر قرآنی در یک جاهایی تاریخ مسیر حق و باطل است، لذا نمی‌توانیم هم حق باشیم هم باطل. برای همین در تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی مسیر نور و هدایت، رشد و تکامل، تاریکی و ظلمت است. برای همین می‌گویم مسیر تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی جانبدارانه است بر خلاف این‌که می‌گویند تاریخ‌نگاری نباید جانبدارانه باشد اما من می‌گویم تاریخ‌نگاری انقلاب جانبدارانه است به این دلیل که شما باید از این هنجارها دفاع بکنید. زیرا باور دارید مسیری که شما آمدید مسیر حقی است و در آن مسیر باید دفاع بکنید. به نظرم کسانی که می‌گویند تاریخ را باید بی‌غرض نوشت.

شاید آنها تاریخ دوره ماد یا پارت را می‌نویسند که مثلا نمی‌توانیم جغرافیای آنها را به درستی پیدا کنیم که مثلا در کجای ایران قرار داشتند؟! آن‌قدر فاصله ما با آنها دور است که در تاریخ‌نگاری آنها جانبداری راه پیدا نمی‌کند. در حالی که تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی تاریخ و روایت نزدیک است، وقتی روایت نزدیک است باید آن را با همان نگاه قرآن دنبال و روایت کرد. ما می‌گویم انقلاب اسلامی، انقلابی است که باورها و هنجارهایش محتوای الهی دارد. برای همین در خیلی از جاها نمی‌توانیم بگوییم اشتباه کردم، از آن طرف با کار خوبی که می‌کنید جبران شود، چون نمی‌توانیم طبق مبنای توحیدی و الهی بگوییم «إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئَاتِ» در واقع کار خوب خطای شما را محو می‌کند. در واقع این رویکرد حق‌مدارانه است. شاید شما بگویید مگر مسیر تحولات اجتماعی حق و باطل است؟ در پاسخ می‌گویم نه در نگاه تاریخ‌نگاری اسلامی به تعبیری تاریخ‌نگاری توحیدی بر این مبناست که یک مسیر، مسیر شیطان و یک مسیر، مسیر خداست. حالا در تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی برای مثال سلطه، استعمار و استبداد را نقش می‌کنید و مقابل از حکومت مردم و صالحان یاد می‌کنید هر چند بین مصادیق خیلی فاصله وجود دارد، اما می‌خواهم بگویم از نگات قابل توجه تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی حق‌مداری آن است. یکی دیگر از مختصات تاریخ‌نگاری انقلاب که باید از آن نام برد، باید به سمت اقناع‌پذیری مخاطب حرکت کنیم یعنی در مسیر تحولات تاریخی حتما بحث اقناعی مطرح است؛ شما نمی‌توانید یک‌جانبه بگویید خیابان، کوچه و مسیر یک‌طرفه است و هر آنچه من می‌گویم درست است. این نوع سخن مدنظرم نیست بلکه مخاطب شما باید با امکان سوال پرسیدن به صورت رفت و برگشت اقناع شود این مسیر اقناعی می‌تواند در حوزه اثار مکتوب، مستند و حوزه‌های مختلف باشد. به این شکل نباشد که کلیاتی طرح شود و مخاطب بپذیرد یا نپذیرد. 

از طرفی می‌گوییم تاریخ‌نگاری انقلاب به تحولات نزدیک است، یعنی شاید شما در یک تاریخ‌نگاری روایتی را با صد سال قدمت پیگیری کنید، اما از آن طرف یک واقعه جدید را امروز روایت می‌کنید که به شما نزدیک است و این نزدیکی باعث می‌شود که بهتر آن را روایت کنید و حشو و زواید کار را دربیاورید، چون در برخی وقایع تاریخی آنقدر غبار زمان بر آن می‌نشیند که روایت آن دشوار می‌شود، اما در وقایع انقلاب اسلامی به دلیل نزدیکی به زمان آن به شما در کشف واقعیت و حقیقت کمک می‌کند.    

نقش مرکز اسناد اسلامی که سال‌هاست درباره تاریخ انقلاب اسلامی کتاب تولید می‌کند، از نگاه شما که زنان زیادی در این مرکز مشغول هستید، به چه شکل است؟
ما در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مقدمات این تاریخ‌نگاری را فراهم می‌کنیم. اگر پژوهشگر تاریخ اجتماعی را یک قاضی تصور کنید، قاضی برای قضاوت باید یکسری کارهای میدانی انجام دهد و کنشگرانی که در یک پرونده بودند، جمع کند و درباره آنها تحقیقات میدانی انجام دهد وقتی پرونده برای ارائه به دادگاه آماده شد، برای بررسی آن داده‌ها حاضر باشد و کمتر بتوان به آن ایرادی گرفت. لذا به نگاه من، در حال آماده‌سازی مقدمات هستیم تا پژوهشگران و تاریخ‌نگارانی که قرار است بر روی انقلاب اسلامی کار کنند، بتوانند از این داده‌ها استفاده کنند، داده‌هایی که مبتنی بر اسناد به معنای شاهدان عینی، اسناد کاغذی و فیلم است. از این لحاظ ما در مرکز اسناد انقلاب اسلامی با توجه به امکانات و ظرفیت‌هایی که داریم و از آن‌طرف آن‌قدر گستردگی حوادث و روایات وجود دارد ما در واقع «نمی از یم» می‌شویم؛ به معنای این‌که تحولات را آن‌قدر همه رصد کردند، ما مثل قطره‌ای مقابل دریا می‌شویم. از طرفی مثالی در علم حقوق است که می‌گوید «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» برای مثال نمی‌توانم همه قله دماوند را فتح کنم اما اگر تا ارتفاع 2000 متری آن را هم بروم، کار خوبی است؛ نه اینکه بگویم چون نمی‌توانم قله را فتح کنم، اصلا بالا نروم، بلکه در حد توان باید حرکت کرد.

بنابراین از این زاویه ما به اندازه وسع و توانمان کارهایی که انجام دادیم و چون به آن وقایع نزدیکیم؛ وقایعی که در دوره انقلاب و جمهوری اسلامی است، آنها را ثبت و چاپ کردیم تا محققان و پژوهشگران بتوانند از آنها استفاده کنند. ما در انعکاس وقایع انقلاب کارهای خوبی را انجام دادیم، اطلس وقایع انقلاب اسلامی که کشور را دربرمی‌گیرد و شما نمی‌توانید بگویید انقلاب اسلامی تنها در تهران ثبت و ضبط شده است. برای همین گسترش اطلس تاریخ انقلاب از این ویژگی برخودار است که تنها بر پایتخت تمرکز نکرده و بوشهر، بیرجند و آذربایجان شرقی و... را هم در برگرفته است. حتی فراتر از آن هم رفتیم و تنها به مراکز استان‌ها توجه نکردیم و حتی روستاها را هم مدنظر قرار دادیم، چون در وقایع و رویدادهای انقلاب اسلامی روستاها هم نقش دارند. لذا ما در مرکز اسناد انقلاب اسلامی تلاش ما بر این است که چون گستره فعالیت‌های اجتماعی انقلاب در اندازه جغرافیای مردم ایران است، بتوانیم آنها را منعکس کنیم حال چه قدر توانستیم این وقایع را منعکس کنیم با توجه به امکاناتی که در اختیار داشتیم باید ارزیابی شویم که در این زمینه موفق بودیم یا خیر؟ اما از آن‌طرف هم باید بگویم در حوزه تاریخ انقلاب، بخشی از آن به نوع تاریخ شفاهی برمی‌گردد که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد مورد توجه قرار گرفت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی پیشرو بوده است و می‌توانم بگویم در هیچ کجای دنیا نسبت به یک رویداد اجتماعی در تاریخ شفاهی به اندازه مرکز اسناد انقلاب اسلامی کار نشده است. بنابراین ما به اندازه توانمان تلاش کردیم که رویدادهای انقلاب را منعکس کنیم اما در واقع هیچ موسسه فرهنگی در داخل یا خارج از کشور به اندازه توان مرکز اسناد کار نکرده است. 

در صحبت‌های شما تا اندازه‌ای به سوال بعدی اشاره کردید که تاریخ انقلاب نگاهی به خارج از مرکز دارید به مردم حتی در روستاها. حال سوال این است تاریخ انقلاب تا چه اندازه با توجه به کارنامه مرکز اسناد از تاریخ نخبگانی فاصله گرفته و به سمت بیان نقش مردم در انقلاب اسلامی رفته است؟ 
ما معتقدیم که تاریخ برگزیدگان نداریم، چون تاریخ تحولات انقلاب اسلامی است نخبگان هست اما به معنای این‌که نقش آنها را نمی‌توان نادیده گرفت برای مثال شخصی مثل پرفسور حسابی را می‌توان در حوزه علم و فرهنگ نادیده گرفت؟ طبیعتا خیر چون امثال او افراد تاثیرگذاری هستند و بعد نمی‌توانیم او را با یک فرد معمولی یکسان در نظر بگیریم، چون رویکردی درست و عقلانی نیست. از آن‌طرف باید در نظر بگیرید که نخبگان خیلی نقش دارند و مهم هستند اما اگر این نخبگان همگامی و همراهی توده‌های مردم را نداشته باشند در کارشان موفق نیستند. در انقلاب فرانسه، چین و الجزایر می‌گفتند انقلاب از یک شهر به شهر دیگر سرایت می‌کند. ما در مرکز اسناد اسلامی می‌گوییم قم تنها نیست، شیراز تنها نیست و فقط پای 11 کلانشهر آن موقع در میان نیست و حتی روستاها هم نقش دارند. برای مثال بخش اجتماعی ساواک برای برخی از فعالان سیاسی مجازاتی را در برمی‌گیرد به نام نفی بلد یعنی تبعید. مثلا فردی به نام زمردی معلم تهران است که در کلاس‌هایش فعال است. حال ساواک تصمیم می‌گیرد او را به گرگان تبعید کند. ابتدا این معلم در تهران یک نفر است اما در گرگان زایش پیدا می‌کند و به چند هزار نفر تبدیل می‌شود. لذا یک معلم به نام آقای زمردی یک استان را تکان می‌دهد. هر چه جلوتر می‌آییم در سال 55 و 56 ساواک بسیاری از فعالان سیاسی را به شهرهای مرزی مانند بوشهر و سیستان بلوچستان و خوزستان تبعید می‌کند و هر یکی از این نخبگان سیاسی شهر محل تبعید خود را به یکی از شهرهای فعال انقلابی تبدیل می‌کنند. لذا ما معتقدیم همه شهرها در انقلاب اسلامی نقش داشتند و حتی روستاها به ویژه آن‌که در گزارش‌هایی که از ژاندارمری و ساواک آمده در کنشی به نام انقلاب اسلامی نقش دارند.   

چه ارزیابی از جایزه کتاب انقلاب اسلامی دارید؟ 
اگر کسی تلقی بکند که جایزه کتاب انقلاب اسلامی همه معیارها و شاخص‌ها را در نظر گرفته است، به نظرم درست نیست، اما تلاش می‌کنند آن چارچوبی را که تعریف کردند در این جایزه پیاده کنند، اما در این میان احتمال دارد که داورها دو کتاب را ندیده باشند. با این حال خواسته و تقاضای ما این است افرادی که به عنوان سیاستگذار این جایزه را طراحی می‌کنند یا داور هستند، آثار این حوزه را تنها در یک ماه داوری نکنند، چون یک داور نمی‌تواند در یک ماه پنج کتاب را داوری کند، بلکه در این روند تنها ممکن است روش تحقیق کتاب را بررسی کرد و تنها زمان برای داوری شکل کتاب کافی باشد اما داوری محتوای کتاب را نمی‌توان طی یک ماه یا دو ماه به صورت درست و منصفانه داوری کند. لذا به دوستان دست‌اندرکار این جایزه پیشنهاد می‌کنم حالا که قرار است با تاخیر مثلا جایزه سال 1398 را برگزار کنند بهتر است به فهرست کتاب‌های منتشر شده در آن سال دسترسی داشته باشند. قبلا خانه کتاب مجموعه‌ای به نام کتاب ماه را منتشر می‌کرد که تصور نمی‌کنم در حال حاضر چاپ شود، اگر چنین مجموعه‌ای در دسترس بود، داوران به عنوان یک فعال فرهنگی اطلاع داشتند چه کتاب‌هایی درباره رمان، علوم اجتماعی، سیاسی و تاریخی به چاپ رسیده است. چنین مجموعه‌ای به شما نگاه می‌دهد. حال این‌که من گاهی می‌بینم اطلاع از مجموعه کتاب‌های چاپ شده درباره تاریخ انقلاب ناقص است. بنابراین باید اطلاعات کتاب‌ها وجود داشته باشد و همه کتاب‌های چاپ شده در یک سال در حوزه انقلاب اسلامی در اختیار داورها قرار بگیرد و داورها با داشتن فرصت کافی به داوری کتاب‌ها بپردازند و از کتاب‌های بهتر تقدیر شود که چنین شیوه‌ای به نظرم مطلوب است اما تا کنون از روند مطلوب خیلی فاصله داریم اما کاچی به از هیچی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها