از ۷سالگی عضو کتابخانهی محلهشان شده و تا قبل از کرونا بصورت مرتب و مستمر در کتابخانه رفتوآمد داشت و با شیوع کرونا حضورش در کتابخانه کمتر شد. اینکه پدر و مادرش را در حال مطالعه از بچگی دیده است و اینکه برای او زیاد کتابخواندن، در کتابخوانشدنش تاثیر زیادی داشته است.
دلارام در تمام این سالها سعی کرده از هر فرصتی برای داشتن آثار خوب کودک استفاد کند و حالا حدود ۶۰۰ عنوان کتاب در کتابخانهی اتاقش دارد و در شبانهروز حداقل یک تا دو ساعت کتاب غیردرسی مطالعه میکند، علاوه بر او پدرش هم تعداد زیادی کتاب دارد.
این کودک هم مانند برخی دیگر از بچههای این سن و سالها، اولین کتابی که خوانده «نه چک زدیم؛ نه چونه؛ عروس اومد به خونه» از مجموعه داستانهای حسنکچل بوده و تا الان هم حدود 800 عنوان کتاب خوانده است؛ و علاقهش به داستان، بیشتر از شعر است.
دلارام، آثار «سارا ملانسکی» نویسندهی کانادایی و «زیتا ملکی» نویسنده ایرانی را خیلی خوانده است؛ و دوست دارد و 10 عنوان از جذابترین کتابهایی که خوانده و به همسن و سالهای خود پیشنهاد میکند؛ «آکادمی شاهزاده خانمها»، «ماکاموشی»، «جسیکا کجاست»، «گربههای پایتخت نشین»، «مجموعه شرلوک هلمز»، «خوبهای بد، بدهای خوب»، «مدرسه پرماجرا»، «قصهها عوض میشوند»، «نمایشنامههای شکسپیر»، «بیهوشی».
![](/images/docs/000312/312735/images/151.jpg)
«دلارام رفیعی» دوست دارد یک داستان تخیلی بنویسید که قهرمان آن یک گربهی ملوس باشد و اگر شهردار یا رئیس کتابخانه میشد، برای ترغیب بچهها به کتابخوانی کارهای زیادی انجام میداد؛ دسترسی بچهها به کتاب و کتابخانه را سادهتر میکرد. ارسال کتاب و امانت کتاب را راحتتر میکرد؛ در کتابخانهها، کافیشاپ درست میکرد و شاید کتابخانهای شبیه کتابخانهی فیلم هریپاتر میساخت!
نظر شما