جبار عسگرزاده شهرتش را -به عشق کودکستانی که تأسیس کرده بود و «باغچه اطفال» نام داشت- به «باغچهبان» تغییر داد و در تاریخ فرهنگ ایران جاودانه شد.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
دغدغه معلم جوان، آموزش کودکان بود. پس از سالها زندگی در قفقاز، بهتازگی از مرزهای شمالی به ایران آمده بود. طرحهایی نو در سر داشت و قصد داشت آنها را اجرایی کند. راهاندازی نخستین کودکستان ایران در تبریز، چاپ کتابهای ویژه کودکان با نثر و نقاشیهای خودش، کاربست روشی شفاهی در تعلیم ناشنوایان و ابداع الفبای گویا ازجمله اقداماتی بود که او را زبانزد عام و خاص کرد. اما به اذعان تاریخ، مهمترین کار او -که هم جنبi آموزشی و هم جنبه انسانی داشت- توجه به کودکان ناشنوایی بود که بنابر حکمت الهی در دنیایی از تنهایی و خاموشی روزگار سپری میکردند؛ کودکانی که مهارت برقراری ارتباط در جامعه را نداشتند و زندگی آنها سخت و ملالآور بود. راهاندازی مدرسه برای آموزش این کودکان و کاربرد روشهای خلاقانه برای تدریس به آنها را باید افتخار مردی دانست که کودک را گُل و مدرسه را باغچهای برای پرورش آن میدانست؛ مردی که با وجود مخالفتها و مرارتها، هرگز از این کار دست نکشید. جبار عسگرزاده شهرتش را -به عشق کودکستانی که تأسیس کرده بود و «باغچه اطفال» نام داشت- به «باغچهبان» تغییر داد و در تاریخ فرهنگ ایران جاودانه شد.
نظر شما