حسن ابوالحسن تنهایی در کتاب «دستگاه نظری بلومر» معتقد است: اصطلاح بزرگ ساخت نخستین بار توسط بلومر برساخته شد. پیش از آن که ریتزر قلم نویسندگی به دست گرفته باشد، استفاده از این اصطلاح برای نقد علیه بلومر بهویژه برای آشنایان متون بلومر از پیش نقدی بازنده است.
نویسنده ابتدا به صورت مقدمه که شرحی بر مجموعه کتابهای دستگاه نظری است و در آن چند مفهوم مهم؛ دستگاه نظری، گونههای تفسیرگرایی، معرفتشناسی مدرنیته، سبک نگارش، تجدید نظر و به روزرسانی را توضیح داده است. او میگوید: «مجموعه کتابهای دستگاه نظری شرح دستگاههای نظری نظریهپردازان بزرگی است که نشر آنها را در ایران وظیفه خود میدانستم و از مدتی پیش کار تهیه و نشر آنها را فراهم کرده بودم. مدیریت نشر احسان از این کار من استقبال نمود و من هم با گرمی این همکاری را پذیرفتم بنابر اینکه نوشتارهای من علیرغم نامهای مختلف زنجیرهوار به هم مرتبط هستند، احساس کردم برای برقراری رابطه بهتر با متن هر کتاب، لازم است گزارش کوتاهی از مقدماتی که دریافت ارتباط مفهومی مطالب را ممکن میکند ارائه کنم.»
نویسنده در پیشگفتار میگوید: «این کتاب ناسخ تمامی تالیفهای من در باب استادم پروفسور برجسته هربرت بلومر است به همین دلیل به علاقهمندان عزیزی که کارهای مرا دنبال میکنند مطالعه این کارهای تازه را به طور جدی پیشنهاد میکنم.»
در همین پیشگفتار با عنوان «جامعهشناسی نامتعارف؛ دو روایت بیواسطه از محضر استاد برجسته هربرت بلومر» ابتدا روایت مُرینی را این چنین بیان میکند: «مرینی از شارحین و نیز از دانشجویان سابق استاد بلومر شرحی قابل توجه از چرایی مهجور ماندن دستگاه نظری بلومر دارد که من هم قبل از خواندن شرح مرینی بر همین باور بودم. من نیز مانند مرینی معتقدم بلومر در شرح تفاوت پارادایمی خود، از دیگر جامعهشناسان کوشید تا اصطلاحات برساخته خودش که معرف دقیق نقاط عزیمت نظری بلومر از دیگر جامعهشناسان است را جایگزین بسیاری از اصطلاحات جامعهشناختی متعارف کند. تا بدین وسیله در این مرزبندی و نقطه عزیمت خود از جامعهشناسان پیشین یا به اصطلاح جامعهشناسان متعارف تاکید کرده باشد و دستگاه نظری خود را معطل و نیازمند مفاهیمی از دیگر پارادایمهایی که مورد نقد وی بودند نسازد. به دیگر سخن بلومر همان اصطلاحات متعارف جامعهشناسان مانند ساخت یا سیستم را به کار برد ولی نه به معنای پارادایمی یا مکتبی که چنین عواملی تعیین کننده رفتار انسان باشد، بلکه این اصطلاحات را به این معنا به کار برد تا نقطه عزیمت پارادایمی خود را نشان دهد که انسان محصول عواملی چون ساخت و سیستم و نیروهای جبری درونی نیست. موضوع اصلی در نظریه استاد بلومر تفسیر انسان از ساخت و سیستم یا موقعیت زندگی و بازسازی یا بازتولید آن توسط مردم واقعی در موقعیت است. یعنی کنش پیوسته که توسط واحدهای کنشگری یا واحد کنشگری رخ میدهد.»
تنهایی فصل یکم کتاب را با عنوان جستار هستیشناختی بدین گونه آغاز میکند: «تبار نظری تاثیرگذار بر دستگاه نظری بلومر به افرادی چون دیویی، داروین، مید، مارکس، سیمل و وبر برمیگردد. باربالت شرح تأثیرگذاری پراگماتیسم شیکاگویی و غیرشیکاگویی بر رویکرد جامعه شناسی بلومر را اینگونه از دیدگاه هنس جواس شرح میکند؛ «هنس جواس در شرحی تفصیلی از کارها و آثار پیشروان بنیانگزار مکتب شیکاگو به ویژه ویلیام اسحاق توماس، رابرت پارک، اورت هافس، و البته هربرت بلومر، تاثیرات مهم پراگماتیسم پیرس و دیویی به ویژه نیز پراگماتیسم مید را در چشمانداز نظری و فعالیتهای پژوهشی این سنت آمریکایی اصیل شرح و بیان میکند. تاثیر پراگماتیسم بر جامعهشناسی آمریکایی به مکتب شیکاگو محدود و منحصر میشود.» به همین دلیل در ادامه گفتگو از تاثیر دو جامعهشناس نامدار خارج از مکتب شیکاگو بر بلومر و رویکرد پراگماتیستی یاد میکند، نخست از وبلن و سپس وبر سخن میگوید که به قول باربالت آثارش مشحون از گزارهها و مفروضات مسلم پراگماتیسم است.»
فصل دوم با عنوان جستار روششناسی؛ روش طبیعتگرایانه فرود به زمین اختصاص یافته است. در همین فصل آمده است: «بلومر برای شناخت نظریههای علوم رفتاری و به مراتب دیگر نظریههای علمی و بنابر مهمترین مفهوم کلیدی در دستگاه روششناسی خود یعنی مفهوم عام که به نظر وی کشف و به کارگیری آن نشانه آغاز تاریخ مدرن نظریهسازی علمی در جهان بود بر شیوه مفهومسازی و به مراتب مقولهسازی عناصر مهم در دستگاههای نظری و روشی تاکید نمود. بر همین سیاق پیشتاز و بنیانگذار شیوه مفهومسازی در بررسی هر واقعیتی در سنت نظری آمریکایی شد، فرآیندی که پس از اوگلیسر، استراوس و کربین در نظریه زمینهای و به گونهای متفاوت مرتن در روششناسی میان دامنه دستگاه روششناختی خودشان را تاکید بر مفهومسازی بر اساس دادههای استقرایی برساختند.»
فصل سوم کتاب جستار ایستاییشناسی عنوان دارد، نویسنده در این فصل مینویسد: «واحد مطالعاتی در دستگاه نظری بلومر نه کنش نمادی که کنش پیوسته است. نکتهای که در بسیاری از شارحین و دانشجویان مورد غفلت قرار گرفته و موجب کژفهمی مفهوم و معنای سازمانی کنش پیوسته و دستگاه نظری بلومر شده است. جامعه در نظر بلومر در اشکال و صورتهای واحد کنشگری و در صورتبندی کنش پیوسته با گوهر و شکلی از نهاد سازمان و تاریخ سامان جامعه را در سراسر تاریخ و در هر موقعیت اجتماعی برساخته است و سپس به صورت واقعیتهایی با عنوان ساخت اجتماعی سرسخت دوام و ماندگاری نظم اجتماعی را نمایانده است، نظمی که در بنیان ماهیت و گوهری فرایندی دارد.»
فصل چهارم کتاب به جستار پویاییشناسی اختصاص یافته است، نویسنده در این فصل میگوید: «در دستگاه نظری پیوستگی تاریخ در کنش پیوسته و اهمیت احتساب آن در مطالعات تاریخی از مفروضات مسلمی برمیخیزد، ریشه در قضایا یا گزارههای سه گانه دارد.»
در پشت جلد کتاب نیز سه نقل قول را مشاهده میکنید ابتدا نقل قول نویسنده بدین مضمون آمده است: «اصطلاح بزرگ ساخت نخستین بار توسط بلومر برساخته شد. پیش از آن که ریتزر قلم نویسندگی به دست گرفته باشد، استفاده از این اصطلاح برای نقد علیه بلومر بهویژه برای آشنایان متون بلومر از پیش نقدی بازنده است. بلومر با تاکید نوشته است که این اصطلاح اشاره به تحلیل واحدهای مطالعاتی کلان دارد.»
نظر شما