نوید فرخی، نویسنده و پژوهشگر ژانر علمیتخیلی، که به تازگی کتاب «هوش مصنوعی کاربردی به زبان ساده» را ترجمه کرده، معتقد است علم عامهفهم، به جز اشاعه علم، روح و اندیشه علمی را در سطح جامعه میگستراند و در آستانه شیوع ویروس کرونا در ایران و اضطراب مردم، در یادداشتی به این موضوع پرداخته است.
مخاطبان علم عامهفهم(چنانچه از اسمش پیداست) در واقع مردم عادی هستند و هر چند ممکن است تخصص و مهارتی در حوزههای علمی نداشته باشند اما به دلایل مختلف و در شرایط مختلف، مسائل علمی برای آنها اهمیت پیدا میکند. برای مثال شیوع ناگهانی ویروس کرونا باعث شد، علائم و عوارض این بیماری ناگهان برای تمام اقشار مردم اهمیت پیدا کند و منابع موجود یا آنقدر علمی هستند که مردم عادی قادر به درک آن نیستند و یا فاقد جامعیت هستند و بسیاری از پرسشها را بیپاسخ میگذارند. در چنین شرایطی است که مروجان علم بیش از هر وقت دیگر وظیفه دارند اخبار درست و معتبر را در رسانههای پربازدید به اشتراک بگذارند.
محتوای علم عامهفهم مانند کتابهای «دانش به زبان ساده» باید در حالی که مبتنی بر پژوهشهای دقیق تخصصی است، همزمان فاقد پیچیدگیهای علمی و احیانا توضیحات در مورد فرمولهای ریاضیاتی، روشهای بهینهسازی و الگوریتمها باشد و در عین حال در قالبی جذاب و با زبانی ساده ارائه شود.
از سوی دیگر، سطح پیشرفت علم و فناوری، شاخصی مهم از توان یک کشور و ملت به حساب میآید و توسعه فناوری به پیشرفت سواد ملی بستگی دارد، در نتیجه محبوبیت علم در میان عموم مردم برای هر کشوری حائز اهمیت است. ترجمه و تالیف کتابهای عامهفهم آشتیدهنده طبقه مصرفگرا با علم است و نیرومحرکه لازم برای حرکت به سمت جامعهای پیشرو را فراهم میکند.
علم عامهفهم اولین بار در ابتدای قرن نوزدهم و در غرب ظاهر شد. در آن زمان دانشمندان و صنعتگران رادیکال از علم عامهفهم به عنوان سلاحی در برابر مقامات مستقر در کلیسا و دولت استفاده کردند تا باورها و ارزشهای جامعه، به خصوص طبقه متوسط را تغییر داده و آنها را با خود همراه کنند. در آن دوران ابتدایی، دانشمندان با انجام برخی آزمایشات، تئوریها و روشهای خود را به طور کلی مطرح میکردند و به صورت گزارش مطبوعاتی یا کتب(و یا جلسات سخنرانی مستقیم) نظراتشان را تبیین میکردند.
علم در قرن بیستم با تمام بیمها و امیدهایش وارد عصر مدرنیته شد و جذابیتهای آن بود که جوامع را به سمت مدرنیته هل داد(و پس از آن بود که جنبشهای هنری تحت تاثیر مدرینه شکل گرفتند). بنابراین اگر علم برای عموم جذابیت نمییافت، هرگز پا در این مسیر نمیگذاشتیم. از قرن بیستم به بعد، علم عامهفهم وارد مرحله جدیدی شد و تاثیر مهمی بر جامعه بشری گذاشت.
با وقوع جنگ جهانی دوم، برای اولین بار چهره تاریکی از علم به طور عیان و بیپرده برای مردم آشکار شد و عشق و علاقه به علم برای بسیاری جای خود را به بیتفاوتی و حتی تنفر داد. در این زمان معنایِ فرهنگیِ علم آشکارا مورد اعتراض قرار گرفته بود و نگرش عمومی نسبت به آن کاملا متناقض بود. این دسته از مخالفتها، خیلی ساده به عنوان نگرانی برای پاسخگویی و مسئولیتپذیری نبودند، بلکه نوعی فرهنگ ضدعلم در فضای پست مدرن در حال شکل گیری بود و بار دیگر این علم عامهفهم بود که توانست اختلاف کمابیش فلسفیِ میان علم سخت را با مردم عادی حل کند و جهان را به سمت شکوفایی علمی در نیمه دوم قرن بیستم هدایت کند.
این باور نادرست وجود دارد که لزوما دانشمندان باید مسئولیت اصلی را در ترویج و عمومیت بخشی به علم برعهده بگیرند. بیتردید دانشمندان نقشی بیبدیل در توسعه علم و بنابراین در روند علم عامهفهم دارند. با این حال با نظاممند شدن و ساختار یافتگی زمینههای مختلف علمی و تخصصی، این ضرورت بیش از پیش حس میشود که ترویج علم صرفا نباید از سوی خود دانشمندان صورت بگیرد و کارشناسان صاحبنظر(با درجه علمی قابل قبول) در رسانههای جمعی میتوانند به صورت حرفهای با ابزارهای مدرن این کار را انجام دهند و در این اثنا، دانشمندان نیز میتوانند تمرکز خود را معطوف بر تحقیقات خود سازند.
ارتقای سطح سواد علمی کشور موضوعی بسیار پراهمیت است و واکنش مردم در برابر موضوعات و چالشهای مختلف را تحت شعاع قرار میدهد، در عین حال علم عامهفهم، به جز اشاعه علم، روح و اندیشه علمی را نیز در سطح جامعه میگستراند. هر چند روشهای ترویج علم نسبت به گذشته متنوعتر شده و از انحصار کتاب خارج شده است، اما کتاب همچنان به عنوان مستندترین، ملموسترین و محبوبترین ابزار ترویج علم شناخته میشود و باید آثار مرتبط با توسعه علوم را به زبان فارسی برگرداند و به رشتهی تحریر درآورد.
نظر شما