حجتالاسلام والمسلمین رضا مودب در این نشست بیان کرد: کتاب «روشهای تفسیری» بر اساس سرفصل درسی است که در مجموعه مرکز هماهنگی و توسعه پژوهش آموزش عالی تدوین شده است. این کتاب در قالب درسنامه موضوع روشها را ارائه میدهد. امتیاز این کتاب به آثار مشابه این است که به صورت تفصیلیتر روشهای تفسیر را مورد بحث و گفتوگو قرار داده است.
نویسنده کتاب «مفردات قرآن کریم» با بیان اینکه اثر حاضر جای خالی بسیار از تحقیقات را پر میکند، افزود: همچنین در مورد روشهای تفسیری که از جمله درسهای مهم در مقاطع ارشد و دکتری است، به صورت درسنامه کتابی نداشتیم و در اینجا باید از آیتالله معرفت یاد کنم که بنیانگذار این اقدام بودند و این اثر نیز حاصل رهنمودهای ایشان است و سعی شده که موضوع روشهای تفسیری در آن تحلیل شود.
یک منبع آموزشی مهم درباره تفسیر قرآن کریم
محمدرضا عزتی فردویی پژوهشگر و مولف دیگر کتاب در ادامه افزود: ضرورت بحث نقد این کتاب از این جهت است که این اثر از سوی وزارت علوم به عنوان یک منبع آموزشی برای رشته قرآن و حدیث در مقطع کارشناسی معرفی شده و ضرورت نقد و بررسی آن دوچندان است و امیدوارم این جلسات در رفع اشکالات این کتاب در چاپهای بعدی راهگشا باشد. وجه تمایز این اثر از کارهایی که انجام شده این است که تا قبل از این استادان به دنبال این بودند که هر بخش سرفصل از یک کتاب را مطالعه کنند. در فصلهای این کتاب مباحث تاریخی و تاریخ تفسیر پرداخته شده و کار را برای استادان آسان کرده است. تا قبل از این کتاب، لازم بود که اساتید برای هر بخشی که میخواستند تدریس کنند، یک سرفصل از یک کتاب را میدیدند که نوعی پراکندگی ایجاد میشد و از این روی، تألیف کتاب کار را برای علاقهمندان آسان کرده است.
عزتی فردویی ادامه داد: چون در این کتاب مقید به سرفصل بودهایم، کمتر مسئلهمحوری در آن دیده میشود. همچنین تلاش شده که به برخی از ابهامات در حوزه روشهای تفسیری پاسخ داده شود. برای نمونه یکی از مهمترین ابهامات این است که ببینیم خود روش چیست چراکه کسانی که در این حوزه قلم زدهاند، هریک تعریف خاصی از روش ارائه کردهاند. دکتر بابایی ناظر اثر یک دیدگاه متفاوت دارد و از طرفی دکتر مودب نیز دارای دیدگاه دیگری هستند. دیدگاه دکتر مودب این بود که چون در علم تفسیر مبنا روی علمیت اسناد و مستندات است، لذا اینطور تعریف کردهایم که روشهای تفسیری راهکارهایی هستند که به مستندات علمی محصور باشند و آنها نیز محدود به قرآن و عقل و روایات معصومان میشود و همچنین عرفان و کشف و شهود را نیز میشود به آن اضافه کرد.
او ادامه داد: اما در سایر موارد نیز به عنوان گرایشهای تفسیری هستند یا میتوان در بحث ابزارها از آنها استفاده کرد. در تفسیر عرفانی نیز تا جایی که مفسر به ابعاد عرفانی میپردازد، گرایش عرفانی است، اما جایی که با منبع کشف و شهود وارد تفسیر میشود، میتوان از آن به عنوان روش تفسیر عرفانی یاد کرد. همچنین از دیگر چالشهایی که در روشها و گرایشهای تفسیری وجود دارد، میتوان گفت درباره اصطلاحات است که این اصطلاحات تا چه حد با هم تشابه یا تفاوت دارند. مثلا تفسیر عقلی و اجتهادی با یکدیگر چه تفاوتهایی دارند یا اینکه تفسیر عرفانی و تفسیر باطنی چه نسبتی با یکدیگر میتوانند داشته باشند که به این موارد نیز پاسخ دادهایم. چون این کتاب برای تدریس در مقطع کارشناسی است، سعی شده که نظریات مختلف را نقل کنیم و قضاوت در مورد دیدگاه برگزیده را بر عهده دانشجو قرار دهیم.
بیان مشکلاتی در ساختار کتاب
سپس حبیبالله حلیمی جلودار، استادیار گروه قرآن و حدیث دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مازندران در این نشست بیان کرد: نکاتی که میگویم بر محتوای کتاب وارد نیست. مباحث این کتاب برای دانشجویان مقاطع کارشناسی، ارشد و دکتری مفید است و به غیر از فشردگی واژهها باید گفت که بسط و توضیح مطالب در هر بند و درس بسیار مناسب است و عناوین موجود در متن نیز مرتبط و هماهنگ هستند. مطالب در موضوع مورد نظر جامع و جذاب و با اهمیت است و مطالعه آن نیز تفکر پژوهشی و نقادانه را ترغیب میکند. همچنین منابع کتاب کافی، معتبر و دسته اول هستند و تقدیم و تأخیر دروس نیز درست رعایت شده است، اما بررسی کتاب در سه محور ساختاری، محتوایی و نگارشی لازم است. محتوای کتاب روشها و گرایشهای تفسیری است و نه روشها. مقدمه و فهرست مطالب و منابع خوب است، اما به پیشینه اشاره نشده است و شایسته بود به چند کتاب اشاره میشد.
حلیمی بیان کرد: ترتیب دروس و نام آنها خوب است، اما در مورد فصلبندی میشود به پنج بخش تقسیمبندی شود؛ فصل اول: کلیات که دو درس باشد؛ فصل دوم: روش قرآن به قرآن که به سه درس تقسیم شود؛ فصل سوم: روش تفسیر روایی مشتمل بر سه درس باشد؛ فصل چهارم: روش تفسیر عقلی دارای سه درس باشد و گرایشهای تفسیری نیز پنج درس دارد. البته در برخی موارد به گونهای برخی نوشتهها کم شود و در تعریف اصطلاح تفسیر به واژگان کلی اکتفا شود. محتوای کتاب گویا و شیوا است اما کل کتاب برای یک ترم زیاد است.
بحث روشها و گرایشهای تفسیری پیشینه درازی ندارد
در پایان نشست فروغ پارسا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به تفاسیر قرآن بیان کرد: وقتی گزارشها و آثار قرآنی را میبینیم، معلوم میشود که از سدههای متقدم به این سو، بحث روشهای تفسیری در لابهلای کتب علوم قرآنی مطرح میشود و در طبقات المفسرین به این بحث پرداخته میشود. برای نمونه، سیوطی در سده دهم در نوع هفتاد و هشتم از بحثی با عنوان معرفت یا شناخت شرایط مفسر دارد و در آنجا اندکی درباره بحثهایی که امروزه با عنوان روشهای تفسیری مطرح میشود، صحبت میکند.
پارسا ادامه داد: پیش از دوران معاصر نیز شاهد به وجود آمدن طبقات مفسرین هستیم که از جمله میتوان به طبقات مفسرین داودی اشاره کرد که این نوع نگاشتهها سعی کردهاند که در خلال گزارش از احوال مفسران، اندکی به روش تفسیر آنها نیز بپردازند و به طور خاص در اوایل سده بیستم، با روشها و گرایشات تفسیری مواجه هستیم و احتمالاً میتوان گفت که طی نگارش کتاب گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان توسط ایگناز گلدزیهر (اسلام شناس مجارستانی - متوفی 1921)، تفاسیر متقدم مسلمانان مورد ارزیابی قرار گرفته و گرایشهای تفسیری را مشخص کرده است.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: پس از گلدزیهر است که روشهای تفسیری در جهان اسلام مطرح میشود و قرآنپژوهان روی این متد یا روشهای تفسیری متمرکز میشوند. شاید بشود گفت ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون، که در چهار جلد به بحث از تاریخچه تفسیر میپردازد و همچنین سراغ روشها و گرایشهای تفسیری میرود. در این کتاب شاهد گرایش سلفیِ ذهبی هستیم که او تاریخ اسلام را به دو قسمت صحابه و پیامبر و دوران بعد تقسیم میکند.
او ادامه داد: باب اول و دوم کتاب ذهبی معطوف به تفسیر در دوران پیامبر، صحابه و تابعین است و باب سوم نیز مفسران و گرایشهای تفسیری آنها را بررسی میکند. در باب سوم، ذهبی تلاش میکند از تفاسیری که در اسلام نوشته شده، تقسیمبندی کند و اولین تقسیمبندی این است که تفاسیر را به تفسیر ماثور و تفسیر به رای تقسیم میکند.
پارسا بیان کرد: بحث روشها و گرایشهای تفسیری پیشینه درازی ندارد و عموماً همه در این مسئله ماندهاند که روش و گرایش تفسیری به چه معنا است و محققان این کتاب نیز تلاش کردهاند که به یک تعریف جامع دست یابند، ولی وقتی وارد حوزه تفسیر میشویم، میبینیم که چندان نمیتوان یک تعریف جامع و مانع پیدا کرد. تعریفی که برای روش ارائه کردهاند این است که میگویند روش عبارت از مسیر یا فرایندی است که مفسر در فهم آیات، آن را دنبال میکند، و یا مستنداتی که مفسر در فهم و تفسیر از آن بهره گرفته است. بعد ادامه دادهاند که این مستندات، همان منابعی است که مفسر از آن استفاده کرده و اگر این منابع را تقسیمبندی کنیم، منابع شناخت عبارت از قرآن، سنت، عقل و یا شهود میشوند.
نویسنده کتاب «سیره پژوهی در غرب» تصریح کرد: بر اساس آن نیز مؤلفان آمدهاند و روشهای تفسیری را به روش قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به روایت، تفسیر قرآن به عقل و تفسیر قرآن به عرفان تقسیم کردهاند. اما در همان صفحه هشت کتاب است که تفسیر عرفانی یک نوع گرایش معرفی شده است و این تمایز بین گرایش و روش، تعریف دقیق و مشخصی ندارد و مولفان نیز در همین کتاب، تفسیر عرفانی را به عنوان یک گرایش معرفی کردهاند.
نظر شما