دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۱
انجمن‎ها یا چگونه مردم وارد تاریخ شدند

تاریخ‎نگاری مشروطه ایران نسبت به نقش مردم و اشکال حضور ایشان در این انقلاب کبیر و تاریخ‎ساز اجحاف کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) محسن آزموده: تاریخ‎نگاری مشروطه ایران نسبت به نقش مردم و اشکال حضور ایشان در این انقلاب کبیر و تاریخ‎ساز اجحاف کرده است. احمد کسروی، یکی از مورخان معاصر ایران در این حوزه، در سرآغاز کتاب سترگش «تاریخ مشروطه ایران» که حدودا دو دهه بعد از این رویداد عظیم نگاشته شده، به صراحت می‎نویسد که «در جنبش مشروطه دو دسته پا در میان داشته‎اند: یکی وزیران و درباریان و مردان برجسته و بنام، و دیگری بازاریان و کسان گمنام و بیشکوه. آن دسته[اول] کمتر یکی درستی نمودند و این دسته[دوم] کمتر یکی نادرستی نشان دادند. هر چه هست کارها را این دسته گمنام و بیشکوه پیش بردند و تاریخ باید بنام اینان نوشته شود.»

الحق و الانصاف نیز کسروی در کتاب خود کوشیده نقش این گمنامان را نشان بدهد و برای همین گذشته از مدارک و اسناد و کتاب‎ها و روزنامه‌ها و تلگراف‌ها، برای گردآوری اطلاعات از گفت‌وگوهای شفاهی و دیده‎ها و شنیده‎های خود نیز مایه گذاشته. حاصل نیز اثری یکه و یگانه شده که به رغم انبوه کثیری از نوشته‎ها و آثار بعدی از سویی و انتقادهای بجا و بیجایی که به خود کسروی و تاریخ‌نگاری‎اش وارد است، از سوی دیگر، کماکان در صدر آثار مربوط به این دوره قرار گرفته است. آنچه اما در کتاب کسروی یا کمتر به آن پرداخته شده، یا توسط دیگران کمتر به آن توجه شده و یا در موضع کسروی نسبت به آن تشتت و دوپارگی وجود دارد، نقش انجمن‎ها در شکل‎گیری و پیش‎برد این نهضت است.

اما گذشته از «تاریخ مشروطه ایران» کسروی در سایر آثاری که به تاریخ مشروطه پرداخته‎اند، یا نقش انجمن‎ها نادیده انگاشته شده، یا منفی تلقی شده، یا کمرنگ خوانده شده. بگذریم که به رغم اهمیت اساسی این انجمن‌ها، تاکنون پژوهش‌های مفصل و جامع و نظری درباره آن‌ها صورت نگرفته و جز معدودی کتاب و مقاله تحلیلی و علمی، مثل کتاب فاروق خارابی،مقاله علی اکبر خدری زاده و ... بالاستقلال کم‌تر به این موضوع پرداخته شده است. البته در عموم آثاری که به انقلاب مشروطه پرداخته‎اند، ناگزیر از انجمن‎ها یاد شده و در بعضی آثار مثل کتاب «پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت» نوشته منصوره اتحادیه، بالضروره بحث مفصل‎تر و همدلانه‎تری درباره انجمن‎ها می‎توان یافت.

انجمن‌های مردمی در دوره مشروطه، در واقع نهادهای خودجوشی بودند که از دهه‎ها پیش از انقلاب، در قالب انجمن‌ها و مجامع مخفی شکل گرفتند و در شرایط نیمه‎استبدادی دوران ناصری، نقش تنفس‌گاهی برای تحول‎خواهان و داعیان اندیشه‎های نو را ایفا می‎کردند، انجمن‌هایی چون مجمع آدمیت، انجمن فراموشخانه، انجمن مساوات، انجمن مخفی، انجمن غیبی در تبریز و ... نمونه‎هایی از این نهادها هستند که در فقدان جامعه مدنی قوی، محل ابراز عقیده و تبادل نظر و پیگیری مطالبات شمار معدودی از تحصیلکردگان و دگراندیشان تلقی می‎شدند. با طلیعه انقلاب مشروطه و آزاد شدن نسبی امکان کار و کنش در عرصه عمومی، نه فقط بسیاری از این انجمن‎ها از کنج مخفی خود به در آمدند، یا دست کم فعالیت‎های خود را به دو بخش مخفی و آشکار بدل کردند، بلکه شمار کثیری انجمن دیگر نیز ایجاد شدند، نخست در قالب انجمن‌هایی که ناظر تدوین نظام‎نامه انتخابات و برگزاری آن بودند و بعدا در دو شکل انجمن‎های رسمی یعنی ایالتی ـ ولایتی و انجمن‎های سیاسی ـ فرهنگی.

قانون انجمن‌های ایالتی ـ ولایتی که خود نسب به انجمن‌های مخفی دوره مشروطه و انجمن‌های ناظر بر انتخابات می‎برند، در 22 اردیبهشت 1286 تصویب شد. مناطق 1. آذربایجان، 2. خراسان، 3. فارس و 4. کرمان و بلوچستان به عنوان ایالت انتخاب شدند و سایر مناطق یعنی استرآباد، اصفهان، بروجرد، بوشهر، رشت، قزوین، کردستان، کرمانشاه، عراق(اراک امروزی)، مازندران و یزد به عنوان ولایت. تعداد اعضای هر یک از انجمن‎های ایالتی 12 نفر و انجمن‌های ولایتی معادل عده ولایات حاکم‎نشین جزو بود. شرط عضویت در انجمن‎های ایالتی-ولایتی نیز سه تا بود: 1. تابعیت ایران، 2. دارا بودن حداقل 20 سال، 3. داشتن ملک یا خانه در آن ایالت یا ولایت و یا پرداختن مالیات مستقیم. وظیفه این انجمن‎ها نیز عبارت بود از نظارت بر اجرای قوانین مجلس و رسیدگی به امور ایالت یا ولایت مثل رسیدگی به شکایت مردم از حاکمان، نظارت بر انتخابات، وصول مالیات و غیره.

البته چنان که علی اکبر خدری‎زاده در مقاله خود با عنوان «نقش و کارکرد انجمن‌ها در مشروطه اول» می‎نویسد، در قانون انجمن‎های ایالتی ـ ولایتی تصریح می‎شود که «نمایندگان انجمن‎ها از میان طبقات شش گانه، یعنی علما، شاهزادگان، اعیان، تجار، ملاکین و فلاحین، کسبه و اصناف انتخاب شوند». همین شرط مهم نشان می‌دهد که حضور در انجمن‎های ایالتی ـ ولایتی که سازوکاری قانونی گرفته، کماکان فیلتری برای مردم برای حضور در عرصه سیاسی و اجتماعی فراهم می‎کند، حال آن که دسته دوم انجمن‎ها، یعنی انجمن‌های سیاسی، چنین نبودند.

این انجمن‎ها که به گفته منصوره اتحادیه، نقش احزاب سیاسی را ایفا می‌کردند، اگرچه از سوی متمم قانون اساسی(اصل 21) وجهه قانونی کسب کردند، اما در غیاب این قانون شکل گرفته بودند و شمار و انواع‌شان کثیر بود، چنان که فاروق خارابی انواع آن‌ها را چنین بر می‎شمرد:
1-انجمن‎های صرفا سیاسی مثل انجمن مظفری، سواد اعظم، گلستان، حقیقت؛
2-انجمن‎ای سیاسی با منشاء ولایتی مثل انجمن اتحادیه آذربایجان، انجمن خراسانیها و ... ،
3- انجمن‌های سیاسی اهالی یک محله یا منطقه شهری مثل انجمن برادران دروازه قزوینف انجمن شاه‌آباد، انجمن افتخاریه کوچه غریبان، انجمن برادران دروازه دولت و ...
4- انجمن‌های سیاسی با نام و عنوان مذهبی مثل انجمن انصار، انجمن اسلامیه، انجمن آل محمد، انجمن مهدیه،
5-انجمن‎های صنفی ـ سیاسی مثل انجمن طلاب، انجمن محصلین، انجمن کفاشخانه، انجمن مستوفیان، انجمن تجار، انجمن معمارخانه و ...،
6- انجمن اقلیتهای فرهنگی و معنوی مثل انجمن زرتشتیان، انجمن بنی‌اسرائیل، انجمن اتحادیه ارامنه تبعه ایران و ...
7- انجمن‌های فرهنگی و معنوی مثل انجمن فرهنگ، انجمن اخوت، انجمن صوفیان، انجمن درویشان و ...
8- انجمن‌های زنان مثل انجمن نسوان منعقده در خانه ناظم دربار در محله سنگلج،
9-انجمن‎های بردگان مثل انجمن سیاهان و انجمن غلامان آزاد جیرفت.

این انجمن‌ها به گفته خدری‌زاده، دو رویکرد عمده نسبت به مشروطه داشتند، نخست انجمن‌های ملی یا انقلابی که مدافع سرسخت مشروطه بودند و از سوی عمده تاریخ‌نگاران مشروطه تندرو و افراطی و انقلابی تلقی شده‌اند، مثل انجمن برادران دروازه قزوین به ریاست میرزا سلیمان خان میکده و انجمن شاه آباد و انجمن مظفری و دوم انجمن‌های استبدادخواه که در واقع از سوی شاه و درباریان و دیوان‌سالاران سنتی در واکنش به دسته نخست تاسیس شدند، مثل انجمن ورامین یا انجمن همت آباد و انجمن فتوت. همچنین به گفته منصوره اتحادیه، افراد مرتجع و اخلال‌گر در برخی انجمن‌ها نفوذ کردند، «این افراد گاه عمدا دست به تحریکاتی می‎زدند که رابطه مجلس را با شاه به هم زنند».

آن طور که رضا مختاری اصفهانی، پژوهشگر تاریخ می‌گوید، مخالفت با اصل و اساس انجمن‎ها از همان صدر مشروطه و حتی نزد روشنفکرانی چون طالبوف مشهود است. علت بیان شده مخالفت این دسته با انجمن‎ها، فقدان امکان نظارت بر آن‌ها، تکثر و تشتتی که پدید می‎آوردند، مرکزیت‌گریزی و اقدامات افراطی و تندروانه این انجمن‎ها عنوان شده است. اینها مهم‎ترین علل مخالفت دیوان‎سالاران و نخبگان سنتی و اعتدالیون با انجمن‎هاست. دلیل مخالفت شاه و دربار و استبدادخواهان نیز با انجمن‎ها روشن است، فعالیت آزاد انجمن‎ها در مخالفت با استبداد و محدود کردن دست شاه و دربار. افزایش این انتقادات، بمباران مجلس و تارومار شدن اساس بسیاری از انجمن‎ها به دلیل کشته شدن افرادشان یا مهاجرت آنها از سویی و قوت گرفتن عناصر اعتدالی و میانه‎رو بعد از استبداد صغیر در مجلس دوم، از سوی دیگر سبب اضمحلال فعالیت آشکار انجمن‎ها و سوق پیدا کردن آنها به سمت حرکات افراطی و تندروانه و مخفیانه در مشروطه دوم شد. نمونه بارز و آشکار این رادیکالیسم را می‎توان در شکل‎گیری کمیته مجازات دید.

در تاریخ‎نگاری مشروطه ایرانی نیز چنان که اشاره شد، به دلایل مختلفی از جمله تفوق نگرش دولت‎محور و تمرکزگرای تحلیل‌گران موثری چون فریدون آدمیت، از انجمن‎ها به عنوان عامل تشتت و تفرقه یاد شد و این نگرش تا به امروز نیز ادامه دارد. حتی احمد کسروی(پیش از آدمیت)که خود چنان که اشاره رفت، می‎خواست به نقش مردم عادی و گمنامان بپردازد، در روایت نقش انجمن‎ها دچار سردرگمی است، یعنی از سویی نمی‎تواند نقش موثر و مهم آن‌ها در پدید آمدن و حفظ و دفاع از مشروطه را نادیده بگیرد و از سوی دیگر، به دلیل رویکرد تمرکزگرایش، در مواردی این انجمن‎ها را ناکارآمد و عامل تفرقه می‎خواند. اکنون اما با گذشت صد و سیزده سال از امضای فرمان مشروطیت و تجربه نگرش‎های دولت‎محور و تمرکزگرا، ضروری است بار دیگر به نقش انجمن‌ها در انقلاب مشروطه توجه کنیم، نهادهایی که به راستی از دل جامعه و به صورت خودجوش بر  آمده‎ بودند و پیش از هر چیز به تقویت جامعه در برابر دولت یاری می‎رساندند.
 
منابع:
تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی
پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، منصوره اتحادیه
«نقش انجمنها در انقلاب مشروطیت»، فاروق خارابی(نامه علوم اجتماعی، شماره 16، پاییز و زمستان 1379)
نقش و کارکرد انجمن‎ها در مشروطه اول، علی اکبر خدری‎زاده، (مسکویه، سال 2، شماره 6)
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها