ابراهیمیدینانی در مقدمه کتاب متذکر میشود که کلمات «چیست؟»، «چرا؟» و «چگونه؟» در زندگی فکری انسان نقش تعیینکننده داشته و اساس آگاهی او را تشکیل میدهد. با هر یک از این سه کلمه، گونهای پرسش مطرح میشود. پرسش نیز به هر شکل و شیوهای که باشد، پاسخ مناسب با خود را میطلبد. با «چیست؟»، از ماهیت موجود پرسش میشود. در پاسخ به این پرسش، به حکم اینکه وجود آن مفروض گرفته شده، ماهیت آن موجود بیان میشود و جنس و فصل ذاتی آن معین میگردد.
یعنی به حکم اینکه در پاسخ، به بیان ماهیت یک موجود پرداخته میشود و ماهیت به حسب ذات خود نسبت به هستی و نیستی بیتفاوت است، پرسش دوم پیش میآید و گفته میشود چرا یک ماهیت که به حسب ذات خود نسبت به وجود و عدم بیتفاوت است، به وجود آراسته شده و از بیتفاوت بودن نسبت به وجود و عدم بیرون آمده است. در پاسخ به این پرسش، از علت وجود آن ماهیت سخن به میان میآید. از دید او درک علت هر موجود و شناخت رابطه علت و معلول اهمیت فراوان دارد و اساس آگاهی انسان به شمار میآید. بدون درک معنی علت و رابطه علت و معلول، وجود موجود توجیه پذیر نیست و نمیتوان از چرائی آن سخن به میان آورد.
این استاد فلسفه معتقد است که رابطه علت و معلوم از سنخ رابطه زیربنا و روبنا نیست. در رابطه زیربنا و روبنا تأثیر دو سویه وجود دارد. زیربنا و روبنا در یکدیگر اثر میگذارند. تأثیر زیربنا بر روبنا بیش از تأثیر روبنا بر زیربنا است. ولی در رابطه علت و معلول، تنها علت، معلول را به وجود میآورد. موجود شدن معلول از آثار علت است. رابطه علت و معلول شبیه رابطه قطره و دریا نیست بلکه شبیه رابطه سایه و صاحب سایه است. به عبارت دیگر وقتی پرسیدن به صورت «چرا؟» مطرح میشود بیش از هر چیز دیگر، پرسش از علت پیدایش شیء را آشکار میکند. البته پاسخ به این پرسشها نیز به بیان علت پیدایش شیء مورد پرسش مربوط میگردد.
ابراهیمی دینانی همچنین پرسیدن به صورت «چرا؟»، را پرسش از وجود شیء و پرسیدن به صورت «چیست؟» را پرسش از ماهیت شیء میداند و مسئله را اینگونه تشریح میکند که برخی از بزرگان گفتهاند هیچ کس نمیتواند با پرسیدن به صورت «چرا» صادق بودن چیزی را تأیید کند بدون اینکه چرائی آن را بداند. تجربیمسلکان نیز اهمیت علیت را انکار نمیکنند زیرا به درستی میدانند که انسان تنها با ادراک پیشینی علت به سراغ تجربه میرود و دست به آزمایش میزند. اگر کسی باور نداشته باشد که آگاهی از طریق تجربه به دست میآید در طریق تجربه گام برنمیدارد و برای آزمایش کردن آمادگی پیدا نمیکند
نویسنده سپس ظهور شگفتی در اندیشه آدمی را سرآغاز طرح پرسش معرفی کرده و مینویسد: «تنها انسان به طرح پرسش فلسفی میپردازد. «مسأله» در جایی ظاهر میشود که آدمی با پرسش مواجه میگردد. کسی که پرسش ندارد یا در انبان ذهنش بیش از پرسش، پاسخ نهفته است. اهل فلسفه نیست.
یکی از مهمترین پرسشها، پرسش از سرشت و چیستی خود فلسفه است. فلسفیدن با خود پرسش از چیستی فلسفه آغاز میشود. با هر فیلسوف بزرگی پرسش از چیستی فلسفه پاسخ تازهای مییابد. اساساً ظهور یا عدم ظهور پاسخی تازه برای پرسش از چیستی و سرشت فلسفه خود معیار اصیلی برای تمایزگذاری میان فلسفههای اصیل و غیراصیل است. با هر فیلسوف مؤسس و بنیانگذاری پاسخی تازه به پرسش از سرشت و چیستی فلسفه و به دنبال آن موقف و تاریخ تازهای از حیات آدمی شکل میگیرد.»
عناوین سرفصلهای کتاب نیز عبارتند از: فاعل و قابل، نیمروز و در میان بودن، وحدت و کثرت یا واحد و کثیر، توالی و معیت یا در زمان بودن و همزمان بودن، «حیوان ناطق»، بهترین تعریف برای انسان، آیا کلیت و جزئیت از ساختههای عقل است؟، نفس، فکر جسم است و جسم، موضوع فکر، شاید خواسته انسان این است که در تماس با واقعیت زندگی کند، اگر هستی انسان مطرح نباشد، فلسفه معنی پیدا نمیکند، جهت چیست؟ مکان کدام است؟، پرسش فلسفی، پاسخ فلسفی میطلبد و پاسخ ملاصدرا به پرسشهای نصیرالدین طوسی.
کتاب «فلسفه چیست؟» با عنوان فرعی یک پرسش فلسفی است، نوشته غلامحسین ابراهیمی دینانی در ۲۹۶ صفحه، شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و به قیمت ۴۰۰۰۰ تومان از سوی انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است.
نظر شما