هوشنگ طالع، تاریخپژوه و نویسنده کتاب «30 تیر در میدان بهارستان» در یادداشتی به روایت این رویداد تاریخی پرداخت و از نخستین کسانی یاد کرد که در این قیام در بهارستان به شهادت رسیدند.
پایگاه البرز آن روز داری 800 عضو پیوسته و وابسته بود. هیچ حزب سیاسی در آن زمان دارای پایگاه و با این عضو و حجم همراه نبود. صبح روز 30 تیر با برنامهای از پیش تعیین شده در پایگاه خیابان فرصت و در خانه پدریام اجتماع کردیم. سپس در کنار دیوارههای مجلس شورای ملی پناه گرفتیم و دوستانمان نیز در سبزه میدان و میدان توپخانه حضور داشتند. از صبح زود نظامیان آمده بودند و به دنبال آن تانکها نیز راه رسیدند. با یورش نظامیان درگیریها آغاز شد و چندین بار ما را به عقب راندند و همه در حال ایستادگی و مقاومت بودند.
در آن روز نیروهای دانشآموزی دیگر دبیرستانهای تهران نیز به میدان بهارستان آمده بودند و با آشنایی با دانشآموزان دبیرستان البرز در کنار آنان قرار میگرفتند. سازمان دوشیزگان حزب که زیر سرپرستی شهربانو باوند قرار داشتند در مدرسه شاهدخت در خیابان شاهآباد با وسایل کمکهای اولیه مستقر شده بود.
نخستین کسی کـه در روز سیام تیرماه 1331، به شهادت رسید و نام «شهید راه وطن» گرفت، هوشنگ رضیان از اعضای سازمان اصناف و پیشهوران حزب پانایرانیست در بازار بود وقتی خبر کشته شدن هوشنگ به میدان بهارستان رسید، تعدادی از دوستان برای ادای احترام به جنازه به دهانه بازار رفتند. مغازهها در بازار مانند امروز کرکره نداشت بلکه از تخته چوبی برای بستن در مغازه استفاده میکردند، مردم یکی از تختهها را کندند و شهید رضیان را روی آن گذاشتند و به مسجد شاه بردند.
درگیریها تا ساعت سه و چهار ادامه داشت و بسیاری کشته شدند. نوجوانی همراه ما شد که سنش را 16 ساله اعلام کرد و مشتش را گره کرده بود و فریاد میزد «یا مرگ یا مصدق» در همان روز تیر خورد و به شهادت رسید وقتی روز چهلم شهیدان این واقعه فرارسید فهمیدیم که 13 ساله بوده ولی بسیار پرشور در روز 30 تیر حضور داشت.
از سه تن دیگر از دبیرستان البرز نیز باید نام ببرم که در روز سیام تیرماه در صحنه درگیریهای میدان بهارستان با دلیری و شجاعت حضور داشتند. ناصر عسکری، بهمن کامیار و ملکن کورایان از خود رشادت بسیار نشان دادند. ملکن از ایرانیان ارمنی بود و با وی در دبیرستان البرز آشنا شده بودم و از هواداران حزب پان ایرانیست بود. تنی چند از هممیهنان ارمنی و آشوریان و گروهی از ایرانیان زرتشتی نیز عضو این حزب بودند. تعدادی از این هممیهنان در صحنه رویارویی مردم با نیروهای پلیس و ارتش در میدان بهارستان حضور داشتند.
من نخست بر آن بودم که تنها، رویدادهای روز 30 تیرماه 1331 را که در میدان بهارستان شاهد و همراه بودم و نیز نقش دانشآموزان دبیرستان البرز را در نهضت ملی شدن صنعت نفت در سرتاسر کشور و به ویژه در آن روز تاریخی و تاریخساز بنویسم.
پارهای از یادداشتها و دیدههایم از آن روز تاریخی در سال 1378 از سوی انتشارات آرمانخواه منتشر شد اما اندیشیدم که نسل جوان و حتی میانسالان کشور نسبت به نهضت والای ملی شدن صنعت نفت در سرتاسر کشور و نیز خیزش مردمی 30 تیر 1331 و کودتای 28 مرداد 1332 در بیخبری هستند و آگاهی درستی از آن ندارند.
گرچه پارهای از پژوهندگان تاریخی کتابهایی درباره ملی شدن صنعت نفت در ایران به پیشگامی و پیشوایی دکتر محمد مصدق، حوادث 30 تیر 1331 و نیز کودتای 28 مرداد 1332 به چاپ رسانیدهاند اما به دلیل نپرداختن دستگاههای ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون و روزنامههای کثیرالانتشار که همگی در اختیار دولت بود نسل جوان و میانسال کشور از این مبارزه پرصلابت ملی آگاهی چندانی ندارند. در این کتاب تنها به رویداد 30 تیر در تهران نپرداختهام بلکه کشتهشدگان شهرهای دیگر را نیز براساس اسناد تاریخی روایت کردهام. بعد از تهران بیشترین کشتار در اهواز صورت گرفت.
روایت 30 تیر در کتابها بسیار کم پرداخته شده و تنها چند کتاب منبع در این زمینه داریم که از آمار زخمیها و یا کشتهشدگان بیمارستانها استفاده کردهاند اما نوشتههای زیادی در این زمینه نیست. به گمانم رویداد 30 تیر به 28 مرداد انجامید و پژوهندگان تاریخی بیشتر به این رویداد پرداختهاند و از روایت 30 تیر غافل شدهاند بنابراین منابع کمتری در دسترس داریم.
باید به این مساله نیز اشاره کنم که حکومت کودتا پس از استقرار به یاری سازمان جاسوسی انگلیس و آمریکا، کوشید تا خاطره این مبارزه درخشان ملی را که دارای بازتاب جهانی و اثربخشی منطقهای بود از یاد مردمی که آن راه به چشم دیده بودند بزداید و از سوی دیگر اجازه ندهد که نسل جوان از آن آگاه شود. با تاسف بسیار سیاست خاطرهزدایی و بی خبر نگاه داشتن در این دوره نیز پی گرفته شد و حتی اجازه داده نشد که آرامگاه «شهیدان راه وطن» در ابنبابویه بازسازی شود.
این شهیدان هر کدام با مصوبه مجلس شورای ملی نام شهید راه وطن را دارند اما اکنون این مکان به یک مخروبه تبدیل شده است. من سالها دنبال این مساله بودم که با هزینه خودمان این مکان را بازسازی کنم. حتی خواستیم هزینه را بدهیم که شهرداری این مکان را بازسازی کند اما این مساله به سرانجام نرسید. آنها نیز جانشان را برای وطن دادهاند.
نظرات