مفتاحی ابتدا ضمن قدردانی و ابراز خرسندی از حضور در بین اهالی ادبیات و هنر شهرستان گرگان، درباره چرایی پژوهش درباره زندگی نویسندگانی چون «م. آزاد»، گفت: به خاطر علاقه شخصی از دوران نوجوانی به دنبال این بودم که کشف کنم کسانی را که بزرگ هستند ولی به اندازه بزرگیشان دیده نشدهاند.
«م. آزاد» گفت بعد از مرگم اگر لایق باشم، به سراغم خواهند آمد
وی افزود: سال 84 در روزنامه ایران صفحهای به بزرگان ایران اختصاص داشت و در آنجا درباره افرادی که آنطور که شایستهاند، دیده نشدهاند، قلم میزدیم. در آن دو سال فعالیتم در روزنامه ایران، خیلی از افراد از این دست را معرفی کردیم. همان زمان تصمیم گرفتم کار جدیتری را انجام بدهم و به خاطر آشنایی به سراغ «م. آزاد» رفتم و از وی خواستم اگر ممکن است یک کار جدی درباره زندگینامه و فعالیتهایش، زمانی که در قید حیات است، انجام دهم. ابتدا او به خاطر فروتنی مخالفت کرد و گفت بعد از مرگم اگر لایق باشم به سراغم خواهند آمد.
این نویسنده ادامه داد: متاسفانه «م. آزاد» زود از میان ما رفت و من پس از فوت و فقدان او بهخاطر همکاری و سخاوت و اعتماد پسر و همسر «م. آزاد» توانستم به همه پروندهها و حتی نامههای شخصی و اداری او دسترسی پیدا کنم که حاصل آن کتاب «باید عاشق شد و خواند» شد. هر چند من خودم میدانم این کتاب آنطور که میخواستم نشده است؛ زیرا باور داشتم خیلی از موارد ذکر شده را خودِ آزاد میتوانست بگوید.
«هوای تازه» با مشورت «م. آزاد» گردآوری شد
این شاعر و پژوهشگر ادبی از رنجیده خاطر شدن خود از برخی اظهارنظرها پس از فوت «م.آزاد» گفت و عنوان کرد: در مراسم بزرگداشت «م .آزاد» چند شاعر مطرح کشورمان سخنان و مسائلی را درباره اشعار و... وی مطرح کردند که باعث آزردگی خاطرم شد؛ معتقدم جایگاه «م. آزاد» در ادبیات ما نیاز به ثابت کردن ندارد و چند نکته مهم در زندگی این شاعر فقید هست که وی را مهمتر از همه جلوه میکند که میتوان به مواردی چون کتاب «هوای تازه» اثر «احمد شاملو» اشاره کرد که با مشورت وی گردآوری شد؛ و نیز او (م. آزاد) مشاورههای خیلی خوبی به فروغ فرخزاد، احمدرضا احمدی و احمد شاملو داده است.
دوستی و نزدیکی بین «م. آزاد» و «هانیبال الخاص» حیرتانگیز بود
مفتاحی ضمن اشاره به ترجمهها و فعالیتهای «م. آزاد» در ادبیات کودکان، گفت: همزمان که مشغول خواندن پروندهها و کارهای «م. آزاد» بودم، متوجه شدم نامهنگاریهایی بین او و شاعران و نویسندگان دیگری از جمله سیمین بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، هانیبال الخاص و دیگران وجود داشته است؛ اما چیزی که مرا حیرتزده کرد، دوستی و نزدیکی بین او و هانیبال الخاص بود؛ نامههای متعددی بین این دو رد و بدل شده که من دسترسی به نامههای «م. آزاد» به «هانیبال الخاص» نداشتم اما 27 نامه الخاص را که برای وی فرستاده است، در کتاب «از غربت، با عشق» گردآوری و منتشر کردهام.
وی تصریح کرد: در این نامهها الخاص از دوری از ایران، زندگی در آمریکا و سختیهایی که در غربت تحمل کرده است، سخن گفته است؛ اما مهمترین بخشی که باعث شد و این انگیزه را به من داد که وقت بگذارم و تمام نامهها را بخوانم و آنها را بررسی کنم، این بود که متوجه شدم خیلی حرفهای عجیب و غریبی در مورد محافل ادبی ایران بوده است و نیز جریاناتی در داخل کشور گذشته که بین این دو رد و بدل شده است؛ به عنوان نمونه میتوان به نقدهای یکطرفه و غیرکارشناسی و بایکوت کردن شاعران توسط برخیها در آن نامهها اشاره کرد.
مفتاحی درباره خودش هم گفت: بهخاطر علاقهمندی و پیگیریها در زندگی شاعران و .. یک فاصله 15 ساله بین انتشار اولین مجموعه شعرم با مجموعه دوم وجود دارد اما اصلاً پشیمان نیستم زیرا باور دارم شاعرانی از این دست باید بازتعریف شوند و به فراموشی سپرده نشوند.
وی سپس به نحوه ورود و علاقهمند شدن «م. آزاد» به شعر و ادبیات اشاره کرد و گفت: «م.آزاد» ابتدا با ادبیات کارگری آشنا میشود و ناخودآگاه به سمت گرایشهای مردمی میرود و شعرهایی را مینویسد که این حال و هوا را دارد و پس از مدتی سازمان جوانان حزب توده، وی را جذب خودش میکند و در نشریهشان شعرش را چاپ میکنند.
این شاعر و پژوهشگر ادبی به شیطنتی از «م. آزاد» در یکی از محافل این تشکیلات اشاره کرد و گفت: ظاهراً در آن زمان تشکیلات حزب با احمد شاملو بد بودند و گرایشهایش را نمیپسندیدند. در یکی از محافل از وی خواستند یکی از شعرهایش را بخواند. او بدون ذکر نام، شعری از شاملو میخواند که مورد تشویق حضار قرار میگیرد و بعد در پشت تریبون اعلام میکند شعری را که خوانده، مال خودش نبوده و اثری از احمد شاملو بوده است.
مفتاحی یادآور شد: «م. آزاد» همیشه در دیدارهای رودررویی که داشتهایم، بسیار تاکید داشت که دانستن زبان خارجی بسیار مهم است؛ زیرا با آگاهی از زبان، روح ادبیات سایر ملل را بهتر میشود درک کرد. در همه دنیا شاعر، فیلمساز و نقاش حرفهای بودن باعث افتخار است؛ در همه جای دنیا نویسندهای را حرفه ای میدانند که اثری را خلق کند و آثارش پرفروش بوده و مخاطب داشته باشد ولی در کشور ما اینگونه نیست.
«م. آزاد» از جایی به بعد به شکل یک کارمند در ادبیات معاصر در آمد
وی اظهار کرد: از یک جایی به بعد «م. آزاد» تصمیم گرفت که نگاه حرفهای داشته باشد؛ به گونهای که ناشر به وی سفارش بدهد و از این راه امرار معاش کند. با مرور مدارک و زندگی وی این مسئله به چشم میخورد و او را از زایش هنری دور کرد و ناشران به قدری سرش را شلوغ کردند که از یک جایی به بعد به شکل یک کارمند در ادبیات معاصر در آمد؛ البته لازم به ذکر است وی فعالیتهایی در ترجمه و ویراستاری دارد که خودش به آنها اشاره کرده که علاقهمند نبوده انجامش بدهد اما به خاطر حرفه و امرار معاش به سفارش ناشر انجام داده است.
این روزنامهنگار در خاتمه، گفت: غمانگیزترین موردی که در بین قراردادهای کاری «م. آزاد» به چشم من خورده است، مواردی است که نشان میدهد برخی از آثار شخصی خودش را فروخته است و در طی نامهای اعلام کرده که فلان اثر ادبی خودم و یا فلان ترجمه شعر یا داستان و تحقیق را با گرفتن این مقدار مبلغ به فلان شخص واگذار میکنم و هیچ ادعایی هم ندارم.
یادآوری میشود، محمود مشرف آزاد تهرانی (م .آزاد) متولد 18 آبان ماه 1312 در اطراف محله پادگان عشرتآباد تهران بود. وی در طول حیات ادبی خود بیش از 200 عنوان کتاب در زمینههای شعر، ترجمه داستان و شعر، بازنویسی متون کهن و اشعار مهم فارسی برای کودکان و نوجوانان، تحقیق و پژوهش در زمینههای ادبیات و هنر، ویرایش آثار ادبی و ... خلق کرد. سرانجام در 29 دی ماه 134 در 72 سالگی چشم از جهان فرو بست. پیکرش در امام زاده طاهر کرج در جوار احمد شاملو، احمد محمود، هوشنگ گلشیری، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده به خاک سپرده شده است.
نظر شما