چهارمین رمان رومن پوئرتولاس بیش از آنکه داستانی جنایی باشد ادای دینی است به تاریخ ادبیات جهان و شاهکارهای بزرگی که نویسندههای محبوبمان برای ما نوشتهاند.
در مقدمه اين كتاب در وصف رمان و نويسندهاش ميخوانيم: «آگاتاکریستی کریسپی کارآگاه اداره پلیس بر اثر خطایی که مرتکب شده به منطقهای تبعید میشود که همه چیزی عجیب است: جایی به نام نیویورک اما نه آن نیویورک مشهور، 98 فلکه دارد و فقط یک چراغ قرمز؛ تنها پرونده همیشگی اداره پلیس گم شدن گربه ایرانی یکی از اهالی است و مهمتر از همه، تلفن همراه در این منطقه خط نمیدهد و اهالی به شبکههای اجتماعی دسترسی ندارند. به همین دلیل مأموران پلیس هرکدام برای سرگرم کردن خود به کاری روی میآورند: عدهای بافتنی میبافند، برخی دارت پرتاب میکنند، رئیس اداره به ماهیگیری میرود و آگاتا که شیفته ادبیات است باشگاه کتابخوانیاش را میگرداند. در چنین روزهای یکنواخت و بیهیاهویی است که چند قتل به فاصله کوتاهی اتفاق میافتد...
چهارمین رمان رومن پوئرتولاس بیش از آنکه داستانی جنایی باشد ادای دینی است به تاریخ ادبیات جهان و شاهکارهای بزرگی که نویسندههای محبوبمان برای ما نوشتهاند. او در این کتاب رمانهای بزرگی را که احتمالا همه ما آنها را خواندهایم از زاویه دیگری به تصویر میکشد و البته در این راه از شوخی با نویسندگان بزرگ ابایی ندارد. تا جایی که قاتل را یکی از همین نویسندهها معرفی میکنند: جیمز جویس. اما آیا واقعاً جویس کبیر قاتل سریالی همه تابستان بدون فیسبوک است؟
مارگارت میچل فقط یک بار در زندگیاش نوشت. تنها یک کتاب. وقتی آدم با چنین موفقیتی روبهرو میشود، وقتی هیجانِ خلقِ جزئیاتی از شخصیتها را تجربه میکند که از روی کاغذ فراتر میرود تا روی نگاتیو فیلمی چاپ شود که به بخشی از میراث سینمایی جهان تبدیل شده، چطور میتواند چنین تجربهای را تکرار نکند؟ فیلمی که باعث ریختن چندین تُن اشک در تقریبا سراسر دنیا شده و در پیشرفت کارخانههای تولید دستمال کاغذی سهیم بوده. چطور در همین نقطه متوقف میشود و این منگی و تحیر را دوباره تجربه نمیکند؟
مارگارت میچل فقط یک کتاب نوشت، بله، درست است، اما او در کل دنیا مشهور شد. ویلیام سامرست موآم بیست و دو رمان، سی و یک نمایشنامه و بیش از صدها داستان کوتاه نوشت و آثارش موضوعات سیزده اقتباس سینمایی بودند و با این حال چه کسی او را میشناسد؟ هیچکس. دیکتاتوریِ بیرحم شهرتی ناپایدار.»
کتاب «همه تابستان بدون فیسبوک» نوشته رومن پوئرتولاس با ترجمه ابوالفضل اللهدادی در 447صفحه با شمارگان 1100 صفحه به بهای 42هزار از سوی انتشارات ققنوس راهی بازار کتاب شد.
نظر شما