گفتوگو با سیروان خسرو زاده درباره کتاب «راه بیسرانجام»
کتابی برای پایان دادن به اختلافات آماری کشتهها میان مسلمانان و آسوریان
سیروان خسرو زاده: هدف از انتشار کتاب «راه بیسرانجام» پایان دادن به شایعه پراکنی و روایتهای خلاف واقع و تفرقهافکنانه بین طرفین درگیر در ماجرا است. امید این است مسلمانان و آسوریها با مطالعه چنین آثاری، از طرفی در دام محافل سودجو نیفتند و از طرف دیگر با آسیبشناسی گذشته فصل جدیدی از زندگی و حیات مسالمتآمیز را آغاز کنند و مقاصد عمال بیگانه را که همانا نفرت و دشمنی قومی است ناکام بگذارند.
جنگ جهانی اول بیشتر به عنوان واقعهای به یاد مانده است که به دلیل پایان دادن به عمر پارهای از امپراتوریهای بزرگ، زمینهساز حیات مجدد گروهی از ملل کوچکتر و تشکیل یک رشته کشورهای جدید شد. اما این جنگ، جنبه دیگری هم داشت که به آن کمتر پرداخته شده است؛ یعنی پایان دادن به حیات نسبتا مستقل پارهای از ملل کوچکتر که در این فراز و نشیب همان حداقل موجودیت پیشین را نیز از دست داده و متلاشی شدند.
کتاب «راه بیسرانجام» به سرگذشت آسوریان در جنگ جهانی اول بر اساس اسناد و گزارشهای ایرانی میپردازد.
با سیروان خسرو زاده درباره این کتاب گفتوگویی انجام دادهایم که در پی میآید:
نحوه ورود آسوریان به خاک ایران را در این کتاب چگونه به تصویر کشیدید؟
حوزه مورد بررسی کتاب بنده بهطور اخص سالهای جنگ جهانی اول (1914-1918) است و اظهارنظر درخصوص سدههای پیش از این کار، در تخصص پژوهشگران مربوطه است. اما اگر بر اساس بررسیهای مختصری که داشتهام به سوال شما پاسخ بدهم باید بگویم درباره اصل و تبار آسوریان اجماع و اتفاق نظری وجود ندارد و روشن نیست که آیا بازمانده آشوریان باستان هستند یا نسطوریانی که در قرن پنجم به قلمرو ایران ساسانی آمدند و شاید هم آمیختهای از هر دو باشند. در هر حال آنان در قلمرو ایران ساسانی بوده و زندگی میکردهاند و بنده تاریخ دقیقی برای ورودشان به ایران امروزی سراغ ندارم، چرا که از قدیمیترین ایام در قلمرو ایران زمین حضور داشتهاند.
آیا پیش از انتشار راه «بیسرانجام»، کتاب دیگری در این زمینه منتشر نشده بود؟
در این رابطه تنها یک کتاب منتشر شده است و بنده زمانی متوجه آن شدم که کتابم در مرحله چاپ قرار گرفته بود. البته متاسفانه وقتی اولین سطور این کتاب (فاجعه جیلولیق) را خواندم متوجه شدم که نویسنده محترم نتوانسته بیطرفیاش را حفظ کند. برخلاف این اثر، کتاب دیگری تحت عنوان «تحولات غرب آذربایجان به روایت اسناد مجلس شورای اسلامی» وجود دارد که در نهایت تاسف، خیلی دیر از وجود آن مطلع شدم و امکان استفاده از آن ممکن نشد. این اثر اگرچه تماماً به آسوریها نپرداخته اما حاوی اطلاعات مهمی است.
در تدوین این کتاب از چه منابعی استفاده کردهاید؟
روایت ایرانی این مساله کاملاً متاثر از یادداشتهای مرحوم احمد کسروی است. برای رفع این محدودیت لازم بود دیگر روایتها هم در نظر گرفته شوند. در همین راستا منابع آسوری، یادداشتهای میسیونرهای غربی، پژوهشهای جدید فارسی و انگلیسی، اسناد ارزشمند و منتشر نشده وزارت امور خارجه و مرکز اسناد ملی، روزنامه تجدد، و همچنین منابع کُردی نیز مورد استفاده قرار گرفتند. میان این منابع کُردی آثاری از زبان روسی که به کردی ترجمه شده بود و همچنین پژوهشهایی که بر اسناد روسی متکی بودند نیز وجود داشت که خلاء روایت روسی ماجرا را رفع میکرد. با در اختیار داشتن چنین تنوع منابعی، نگارش کتاب به نحو بسیار مسئولانهتری پیش رفت هرچند قطعاً خالی از کم و کاستی نیست.
سیروان خسرو زاده
در جنگ جهانی اول چه اتفاقی برای آسوریان افتاد؟
در یک کلام باید گفت در جنگ جهانی اول آسوریان ایران و عثمانی آماج حمله و قتل و کشتار و تعدی قرار گرفتند و از سرزمین مادری خود آواره و بیرون رانده شدند. اما بررسی چرایی این واقعه بحث دیگری است که به سختی بتوان آن را خلاصه کرد. امپراطوری عثمانی، که زمانی قدرتش تا پشت دروازههای وین رسیده بود از نیمه دوم قرن نوزدهم به مرد بیمار اروپا معروف شده بود و در آستانه قرن بیستم تقریباً کلیه متصرفات اروپایی خود را از دست داده بود. در نتیجه این تحول، حس ناسیونالیسیتی شدیدی میان روشنفکران این کشور بروز یافت و آنان حساسیت بیسابقهای به حفظ بقیه قلمرو عثمانی بویژه ترکیه امروزی داشتند. این در حالی بود که به موازات این وضع، ناسیونالیسم ملل مسیحی این کشور یعنی ارمنیان و آسوریان نیز در حال رشد بود. ارمنیان شش ولایت شرق آناطولی را مطالبه میکردند و نسطوریان (آسوریان) هم امیدوار بودند به کمک روسیه در ایالت حکاری عنصر مسلط و خودمختار شوند.
کشورهای اروپایی و بهویژه روسیه هم این آمالها را تشویق میکردند. در ارومیه و سلماس هم روشنفکران آسوری دستخوش بلندپروازیهایی شده بودند که روسها شدیداً از آنها حمایت میکردند. در واقع سالهای جنگ جهانی اول، عرصه تقابل این جبههها ناسیونالیستی بود. در عثمانی ارمنیان و آسوریان ستون پنجم روسها قلمداد میشدند و ترکها برای حفظ باقیمانده قلمروشان از نسلکشی هم دریغ نکردند. در آذربایجان ایران هم همین کار را کردند و حتی بعد از اتمام جنگ، علاوه بر آنکه اجازه ندادند دهها هزار آسوری به سرزمین آبا و اجدادی خود در حکاری برگردند، نهایت تلاش خود را هم کردند تا آسوریان آواره ارومیه نیز به هیچوجه نتوانند به این شهر بازگردند و هیچ تمرکزی از آنان در مرز با عثمانی وجود نداشته باشد. در یک کلام باید گفت انقلابات مارس و اکتبر 1917 روسیه، آسوریان را در برابر حکومت عثمانی تنها گذاشت و اگرچه بعد از سالهای جنگ بخشی از آسوریان موفق به بازگشت به ارومیه شدند اما بخش اعظم جمعیت آنان طی جنگ از بین رفتند.
چرا روایت مسلمانان و آسوریان در این زمینه متفاوت است؟
کاملاً طبیعی است. وقتی جنگی اتفاق میافتد حفظ خود و نابودی طرف مقابل به هدف اصلی تبدیل میشود و بعد از جنگ هم هدف اصلی این میشود که هر کدام از طرفین خود را قربانی جلوه داده و صدمات خود را بیش از ضرباتی که وارد کرده نشان دهند و این تاکتیکی است برای چانهزنیهای بعدی. یکی از محاسن کتاب «راه بیسرانجام» پایان دادن به بخش زیادی از اختلافات آماری میان مسلمانان و آسوریان است. برای نمونه برخی محافل سودجو تلفات مسلمانان بدست آسوریان را صدها هزار نفر اعلام کردهاند! منابع آن دوره هم شمار کشتههای مسلمانان را از 60 تا 100 هزار اعلام کردهاند. این در حالی است که 3 کشتار از مسلمانان در ارومیه و سلماس صورت گرفت. در کشتار اول ادعا شده 10 هزار مسلمان کشته شدند. این در حالی است که به روایت یکی از تاریخنگاران ارومیهای همین دوره دفن جنازهها چند روز طول کشید و روزانه تا 200 جنازه دفن میشدند!
دیدگاه شما درباره شمار قربانیان چیست؟
بر این اساس میتوان شمار قربانیان را هزار نفر دانست. در کشتار دوم که انتقامجویی از قتل مارشیمون بود و درواقع مسلمانان ارومیه بیگناه بودند و مورد حمله بیرحمانه قرار گرفتند، ادعا شده 10 هزار مسلمان کشته شدند. کنسولگری آمریکا که در این زمان حامی اصلی مسیحیان بود این شمار را چند صد نفر اعلام کرده است. این در حالی است که هیچ شمارشی انجام نشده بود و همه ارقام تقریبیاند. در کشتار سوم که در جریان جنگ در سلماس اتفاق افتاد هیچ شواهدی وجود ندارد از اینکه شمار کشتهها از چندصد تن تجاوز کرده باشد. این در حالی است که تلفات آسوریان هم دست کمی از تلفات مسلمانان نداشت. بنابراین بسیار جای تاسف است که برخی شخصیتهای آکادمیک آذربایجان هم سخن از صدها هزار قربانی مسلمان به میان میآورند و تحت تاثیر سخنپراکنیهای محافل سودجو و معلوم الحال قرار گرفتهاند.
در آن زمان، از طرفی یک اختلاف شدید و یک رقابت و دشمنی از قبل بین مسیحیان و مسلمانان ایجاد شده بود و از طرف دیگر بعد از آنکه علمای عثمانی در آغاز جنگ جهانی اول حکم جهاد علیه متفقین و بالطبع متحدان کوچک آنان یعنی ارمنیها و آشوریها صادر کردند، این شکاف و دشمنی به اوج رسید. ما در این مقطع تاریخی هیچ وقت نمیتوانیم بدون توجه به مسائل قفقاز و عثمانی مساله آذربایجان را بررسی کنیم. در واقع حوادث عثمانی و قفقاز و شمالغرب هم متاثر از هم بودند و هم تاثیرگذار بر هم. بنابراین بایستی مسائل را در محدودهای وسیعتر بررسی کرد.
هدف شما از انتشار این کتاب چه بود؟
هدف از انتشار کتاب «راه بیسرانجام» پایان دادن به شایعه پراکنی و روایتهای خلاف واقع و تفرقهافکنانه بین طرفین درگیر در ماجرا است. درواقع امید این است مسلمانان و آسوریها با مطالعه چنین آثاری، از طرفی در دام محافل سودجو نیفتند و از طرف دیگر با آسیبشناسی گذشته فصل جدیدی از زندگی و حیات مسالمتآمیز را آغاز کنند و مقاصد عمال بیگانه را که همانا نفرت و دشمنی قومی است ناکام بگذارند.
نظر شما