بهمن زبردست، مترجم کتاب «خاطرات ریچارد فرای» در گفتوگو با ایبنا درباه این کتاب گفت: این خاطرات شامل کلیتی از زندگی ریچارد فرای و خاطرات او مربوط به ایران است. کتاب شامل دو مصاحبه است که دو طرح تاریخ شفاهی، یکی کار شهلا حائری و دیگری کار سیدولیرضا نصر(پسر سید حسین نصر) بوده و نسخههای انگلیسی آن در اینترنت موجود است. این دو در سالهای مختلف با ریچارد فرای صحبت کرده و خاطرات او درباره ایران را جمعآوری کردند. همانطور که میدانید ریچارد فرای سالها در روسیه، تاجیکستان و دیگر کشورها هم بوده است و خاطرات او گسترده است ولی در این دو مصاحبه فقط از خاطراتی که درباره ایران بوده، سوال شده است.
زبردست درباره قسمتهای جذاب این خاطرات بیان کرد: برای من به عنوان یک ایرانی همه این خاطرات جذاب بود. مثلا اینکه ریچارد فرای 5 روز قبل از کودتای 28 مرداد به دیدار دکتر مصدق میرود. صحبتها و سوالات زیادی در این باره هست، مثلا نامهای که مصدق به آیزنهاور داده و آیزنهاور به آن جواب داده، چه بوده که در اینجا برای ریچارد فرای تعریف میکند و میگوید: «من به آیزنهاور نوشتهام که از نظر پولی نمیتوانم مملکت را اداره کنم و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، کمونیستها دولت را میگیرند.»، این خاطره و این موضوع خیلی برای من جالب بود؛ یا مثلا چیزهایی که درباره تاریخ ایران و اینکه رابطه دین و دولت قبل و بعد از مغول در ایران چطور بوده، صحبت میکند. یک جمله جالبی هم که دارد این است که میگوید من سالها درباره ایران تحقیق کردم ولی تا زمانی که به ایران رفتم و مسئولیت پذیرفتم، یعنی مدیر موسسه ایرانشناسی در شیراز شدم، درک درستی از جامعه ایران و اینکه دیوانسالاری ایران چگونه کار میکند، نداشتم و این شرایط به اندازه سالها درس تاریخ خواندن به من درس و تجربه آموخت.
نظر فرای به ایرانیها نزدیکتر است تا به آمریکاییها
این مترجم درباره دید و نظر فرای نسبت به ایران گفت: فرای در مجموع نظر مثبتی نسبت به ایران داشته است. مرحوم دهخدا به او لقب ایراندوست داده بود و فرای هم در تمام مواردی که به فارسی امضا میکرد، نام خود را ریچارد فرای ایراندوست مینوشت. علاقه او به ایران به حدی زیاد بود که با وجود اینکه خودش امریکایی است، نظرش این بود که آمریکا درک درستی از ایران ندارد و برخورد مناسبی با ایران نکرده است. در کل میتوان گفت که نظر او به ایرانیها نزدیکتر است تا به آمریکاییها.
بهمن زبردست
زبردست درباره اندیشمندان ایرانی که فرای با آنها در ارتباط و دوستی بوده، عنوان کرد: فرای در خاطرات خود از مرحوم دهخدا که با او خیلی دوست بوده، بسیار تعریف کرده است؛ یا از کسانی مانند شاهپور شهبازی که او را برای کار کردن در ایران دعوت کرده و تعداد دیگری از بزرگان ادبی ایران در خاطرات خود یاد کرده است. البته از برخی هم انتقاد کرده، مثلاً در مورد باستانیپاریزی میگوید، درست است که باستانی اطلاعات جالبی داشت، ولی نمیتوانست تاریخ را به روش جدید تدریس کند و سر کلاس فقط قصه تعریف میکرد.
مترجم کتاب «خاطرات ریچارد فرای» درباره حیطه کاری فرای در ایران گفت: فرای بیشتر زبانشناس و ایرانشناس است و حیطه تخصص او بیشتر ایران باستان بود، ولی با فرهنگ ایران هم آشنا بوده است. مثلاً یک خانقاه خاکساریه در شیراز بوده، که فرای به آنجا میرود و در آنجا درویش میشود. البته پیر این فرقه در تهران به دلیل اینکه دین فرای مسیحی بوده، دستور میدهد که او را نپذیرند، اما پیروان این فرقه در شیراز او را میپذیرند. فرای رابطه گستردهای با ایرانیها داشته و به دیدار بسیاری از علما هم رفته، مثلا آیتالله بروجردی از کسانی است که فرای با او دیدار داشته است.
تاسف فرای از صدمه ایرانشناسی در غرب
زبردست درباره خواسته یا خواستههای فرای که در خاطرات او ذکر شده ولی به آن نرسیده، بیان کرد: فرای در بخشی از خاطرات خود میگوید خیلی حیف شد که کار موسسه ایرانشناسی که برای ایران تاسیس کردیم و خیلی از خارجی ها را به آن دعوت کردیم، ادامه پیدا نکرد. یا مثلاً خیلی تاسف میخورد که با به هم خوردن رابطه ایران با کشورهای غربی، ایرانشناسی هم در غرب صدمه دید و کسی هم روی این مسئله کار و هزینهای نکرد؛ برعکس عربها که خیلی هزینه میکنند.
وی همچنین به وصیت فرای برای دفن او در ایران اشاره کرد و افزود: این دو مصاحبه که در قالب کتاب «خاطرات ریچارد فرای» چاپ شده، سالها قبل از مرگ او انجام شده است؛ اما در همین مصاحبهها هم اشاره میکند و با تأثر میگوید که من وصیت کردهام در ایران دفن شوم. البته دولت هم به او قول این کار را داده بود، اما با اعتراض برخی که او را جاسوس CIA میدانستند، این کار انجام نشد. همسر ریچارد فرای هم ایرانی است، یعنی بار دومی که ازدواج می کند، همسر ایرانی برمیگزیند.
ریچارد فرای و رومن گیرشمن در محوطه باستانی شوش- سال 1345
زبردست به بحثهایی که فرای درباره ایران داشته هم اشاره کرد و گفت: فرای در خاطرات خود، درباره خیلی چیزها در ایران نظر داده و مطالبی دارد که شرقشناسان دیگر به آن توجهی ندارند. مثلاً درباره تفاوت آجر نایین با آجر شهر دیگری مثل شیراز میگوید که آجر نایین به دلیل نمک کمتر، دیرتر خراب میشود. یا اینکه میگوید، کارگر اصفهانی پرکار و کارگر شیرازی تنبلتر است. فرهنگ ایران بسیار برای او جالب است و با نگاهی دقیق به آن پرداخته است. مثلاً در خاطرات خود از تفاوت یک فرد شمال شهری با جنوب شهری در تهران تفاوت شهرستانها و تهران و ... مطالبی را بیان کرده است که شاید هیچ کس دیگری با این دقت و ظرافت به آن نپرداخته باشد. چیز جالبی هم که به آن اشاره کرده این است که میگوید، من خودم را ایرانیتر میدانم تا کسانی که در ایران به دنیا آمدهاند؛ چرا که کسی که در ایران به دنیا آمده، از اول این زبان و ملیت را داشته، ولی من برای رسیدن به آن زحمت کشیدهام؛ پس من از بعضی ایرانیها، ایرانیتر هستم.
وی در ادامه اظهار کرد: دو مصاحبهای که در این کتاب ترجمه شدهاند، با هم همپوشانی دارند، اما خیلی جالب است که در آن مصاحبهای که پسر آقای نصر با وی انجام داده، خیلی از پدر او بد نمیگوید، ولی در مصاحبهای که خانم حائری دارد، این طور نیست. در کل این دو مصاحبه با هم بسیار تفاوت دارند. مثلاً در آن مصاحبهای که زمانش دیرتر است، فرای برخی مسائل را فراموش کرده است. بنابراین با اینکه هر دو مصاحبه در مواردی همپوشانی دارند، اما من لازم دیدم که هر دو آنها ترجمه شود.
ترجمه «خاطرات ریچار فرای» برای قدردانی از زحمات یک ایراندوست
زبردست در دلیل خود برای ترجمه کتاب «خاطرات ریچارد فرای» عنوان کرد: من به فرای خیلی علاقه داشتم و کتابهای او را خوانده بودم. کتاب خاطرات ریچارد فرای، شماره دوم طرح تاریخ شفاهی در انتشارات شرکت سهامی انتشار است و شماره اول آن خاطرات دکتر قریب است؛ بنابراین برای ترجمه این کتاب، با ناشر هم صحبت کردم و با هم به این نتیجه رسیدیم، ولی خوشحالم که این انتخاب را کردم. البته به عنوان یک ایرانی، یک مقدار هم از برخوردی که با فراری در زمان دفن او شد و آن احترامی که باید به او گذاشته نشد، احساس عذاب وجدان میکردم؛ بنابراین فکر کردم شاید ترجمه این اثر جبرانی باشد در قدردانی از زحمات این ایراندوست و ایرانشناس غربی.
نظر شما