پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۰
عاشقانه‌ای ناآرام

«تصرف عدوانی» علی‌رغم فروش بالایش دربین خوانندگان ایرانی احتمالا بعضی از آن‌ها را که به دنبال خواندن داستانی پرشور و عاشقانه هستند را ناامید کرده و از ادامه خواندن باز می‌دارد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - هادی معیری‌نژاد: «تصرف عدوانی، داستانی درباره عشق» رمانی‌ست که پیش از آنکه بر جنبه‌های داستانی یک رابطه عاشقانه بپردازد، درون لایه‌های عمیق ذهن رفته و مغز درون یک رابطه عاشقانه  را با رویکردی فلسفی سبک و سنگین می‌کند.

لنا آندرشون شخصیت کتابش یعنی استر را آدمی معرفی می‌کند که فلسفه خوانده و پایان‌نامه‌اش را درباره امکان در هم آمیختن فلسفه آنگلوساکسون با جریان فلسفه فرانسوی نوشته  و بدین ترتیب در ابتدا به خواننده این اخطار را می‌دهد که قرار نیست کتابی عاشقانه با سبک و سیاق رومئو و ژولیت بخواند، بلکه عشق یک طرفه استر به هنرمند مشهوری به نام هوگو رسک تنها محملی برای واکاوی ارتباطاتی‌ است که ما آن را در شبکه‌ای کلی از روابط به نام عشق و عاشقی می‌شناسیم.

از این منظر «تصرف عدوانی» داستانی است که بر مبنای « فلسفه پدیدار شناسانه» و «کنش متقابل نمادین» به قضاوت در مورد عینیات رفتارها و گفتارهایی می‌پردازد که در ذهن عاشق یا معشوق دچار تعبیر درست یا غلط می‌شود.

آندرشون بارها در مابین محاوره‌های استر و هوگو رسک ارادت خود را به مکتب درون فهمی و پدیدار شناسی نشان می‌دهد. مثلادر قسمتی از داستان می‌خوانیم:
«هوگو پشت جلد کتاب را خواند و گفت: میردال مهم است. اندیشمند مهمی است. استر گفت: به عنوان متفکر شاید تعریفی نداشته باشد اما زبان پر جوش و خروش کارآمدی دارد. در مورد مسائل عاطفی انسان روشن‌بینی ژرفی دارد. پرسش این است:انسان را چگونه از درون، به کمک زبان یا تصویر، می توان توصیف کرد به طوری که بازگوئی درون نادرست و تصنعی نشود....در رمان میردال انسان می‌تواند احساسات شخصیت‌های داستان را طوری تجربه کند که گویی خودش آن را احساس می‌کند...مشکل اساسی ما این است که ما کنش‌های دیگران را رفتار باورانه تفسیر می‌کنیم ، از بیرون و عینی. اما کنش‌های خودمان را پدیدارشناسانه، از درون خودمان .این معضل بشر است.»

استر بارها در این داستان خود را جای هوگو رسک و دیگرانی مثل دوستانش می‌گذارد و رابطه‌اش را نه از دید خود بلکه از دید دیگران می‌سنجد و به جای پای فشردن بر ادراکات شخصی، درون فهمی را منبع قضاوت قرار می‌دهد.



داستان آندرشون از این منظر بسیار رمان «بار هستی» میلان کوندرا را به یاد می‌آورد. گرچه استر نیلسون و به دنبال آن، تفکرات و قضاوت‌های او درباره پدیدار شناسی رابطه‌اش با معشوق، بسیار عمیق تر از «ترزا»  کوندرا است.

اما استر نلیسون و ترزا هر دو در دلهره‌ای مشترک سهیم‌اند و آن دلهره، ترس از دست‌دادن معشوق آن هم بر مبنای قضاوتی‌ است که از روی جنبه پنهان رفتار که در گفتار می‌پیچد ادراک می‌شود.

به همین دلیل«تصرف عدوانی» علی‌رغم فروش بالایش دربین خوانندگان ایرانی  احتمالا بعضی از  آن‌ها را که به دنبال خواندن داستانی پرشور و عاشقانه هستند را ناامید کرده و از ادامه خواندن باز می‌دارد.

اما در ادامه برای خوانندگان جدی‌تر هدیه‌ای را به همراه دارد و آن هدیه هم دریافتن این نکته است که چطور نویسندگان هوشمندی چون آندرشون می‌توانند از درون یک واقعه کلیشه‌ای مثل عاشق شدن یک خبرنگار- نویسنده مطبوعات به یک هنرمند، اثری خواندنی و متفاوت در حوزه شناخت روابط اجتماعی پدید بیاورند.

در حقیقت این پشتوانه فلسفی آندرشون در توانائی شکافتن و جراحی یک رابطه پیچیده انسانی مثل عشق است که رمان را سرپا نگاه داشته و خواننده را در تفکر و تدبر در رابطه‌اش با دیگران مشارکت می‌دهد و گاه به بازنگری وا می‌دارد.

از این منظر رمان آندرشون اثری روشنگرانه است و قطعا خوانندگان خود را به مرحله‌ای بالاتر از آگاهی و هوشمندی در رابطه‌های اجتماعی رهنمون می‌شود.

داستان آندرشون گرچه در ظاهر روندی بطئی و کم‌جوش و خروش  دارد اما در باطن اثری پر جوش و خروش و در حقیقت عاشقانه‌ای نا آرام است.
مثلا در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

«استر ناگهان پی برد که آپارتمان دلدار اوکه چند لحظه پیش آن را ترک کرد، ویران‌ترین ویرانه‌ای است که دیده. احساس کرد ارزش این همه عشق و علاقه  اورا ندارد. بعد فکر کرد همواره ارزش آن را دارد. احساس و فکر کرد: چه ارزشش را داشته باشد چه نداشته باشد نمی‌توانم از او دوری کنم»

استر نیلسون در سطر سطر این داستان دچار ترس و لرز است ؛ دچار قضاوت و وسواس؛گاهی واله و شیفته و گاه متنفر است، گاهی پیش می‌کشد و گاهی پس می‌زند و همه این‌ها بر اساس گفت‌وگو و قضاوتی درونی‌ست که یک فارغ التحصیل فلسفه با تعبیر و تفسیر متفاوت از رفتار طرف مقابلش انتظار دارد و همه این‌ها در زبان اتفاق می‌افتد ، در کلام که برای آندرشون اهمیت خاصی دارد و به احتمال قوی در زبان‌های شمال اروپا مثل سوئدی نیز این امکان برای سوتعبیر و سو تفاهم فراهم است.
 
در این جا باید از ترجمه خوب سعید مقدم  از متن سوئدی هم نام برد و تقدیر کرد که توانسته است علی‌رغم دشواری و گاه عدم تجانس تعبیرها، جان کلام رادر ترجمه حفظ کند و تردیدهای استر نیلسون در قضاوت و وسواس را به خواننده فارسی زبان منتقل کند.



نکته‌ای که در مورد داستان آندرشون  قابل توجه است این است که علی‌رغم زن بودم شخصیت اول، این داستان فمینیستی و یا داستانی فقط  مناسب خانم‌های جوان نیست. این کتاب در مورد روابط اجتماعی ، واقعیت‌ها و سراب‌هائی‌ست که بر سر هر رابطه‌ای وجود دارد و طبیعتا عشق را نیز به عنوان پرشورترین رابطه اجتماعی در بر می‌گیرد. او هوشمندانه در ابتدای رمان استر را آدمی می‌نامد مثل همه آدم‌های دیگر که راه را برای همذات‌پنداری آدم‌های مختلف فارغ از جنسیت و سن، نبندد.

مخلص کلام اینکه تصرف عدوانی علی‌رغم کمی پر گوئی در بعضی از فصل‌های نیمه دوم داستان ، اثری است که خواننده را بعد از زمین گذاشتن کتاب در حس خوشایندی فرو می‌برد که  خاصیت رمان‌های بسیار خوب و جذاب است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها