داستان بلند«كافه پيانو» كه در محافل گوناگون ادبي و ميان خوانندگان جدي ادبيات داستاني مورد توجه قرار گرفته يكي از آثاري است كه با تمام دارا بودن ضعف هاي ساختاري و موضوعي صدايي تازه محسوب مي شود._
به نظر مي رسد كه نويسنده در اين كار بدون توجه به فضاي رايج ادبي كاملا به ميل دل خود رفتار كرده وفضاي داستانش را به حوزه تصنع نزديك نكرده است.
مي توان گفت كه «كافه پيانو» بر خلاف نظر بسياري از علاقه مندانش يك شاهكار بي بديل نيست همان گونه كه نمي توان آن را بنا به نظرات گروهي ديگر يك كار كم ارزش تلقي كرد.
نكته قابل توجه در اين داستان بلند احساس مسئوليت در قبال وقت مخاطب است يعني اين كه جعفري نخواسته با زور زدن هاي شبه داستاني به آزار خواننده اش دست بزند،او حتي اصرار ندارد كه كل فضاي داستان را زائيده تخيل محض خود بداند و در جاهايي به صراحت اعلام مي كند كه در اين كار تحت تاثيرنويسندگان ديگر هم بوده.
ظاهرا نويسنده كافه پيانو براي چاپ رمان اش كمي عجله كرده چون خواننده در همان ديد اول متوجه تناقضاتي مي شود كه دروجود همه شخصيت ها بخصوص زن ها متبلور است،شخصيت هايي كه در هر ساعت رنگ عوض مي كنند و در شمايلي ديگرگون ظا هر مي شوند بدون آن كه باري از منطق را با خود يدك بكشند.
در داستان بلند «كافه پيانو»با فضايي مواجهيم كه به تاكيد نويسنده فضايي واقعي است در حالي كه اين واقعيت ها در سراسر رمان دور از ذهن هستند ودر مواقعي به مثابه اعمالي فانتزي ظاهر مي شوند.
ساخت و ساز شخصيت هايي چون «پري سيما» و« صفورا» كه با كليت كار همخواني نسبتا خوبي دارند و نويسنده توانسته به خوبي از پس كاشتن آن ها در مسير داستان بر آيد در ادامه آن قدر رها مي شوند كه بود و نبودشان در پيكره كار هيچ چيز را عوض نمي كند و اين بلا بر سر شخصيت هاي ديگري مانند«گل گيسو»هم مي آيد.
عدم ثبات شخصيتي اغلب شخصيت هاي «كافه پيانو»در جاهايي آن قدر پر رنگ مي شود كه خواننده احساس مي كند با نويسنده اي كم تجربه و خالي از شناخت ظرافت هاي داستاني روبروست،اودر چگونگي نشان دادن حس استقلال شخصيتي چون«پري سيما » آن قدر افراط مي كند كه دل خواننده را مي زند،پري سيما در نگاه نخست يك زن وظيفه شناس با همه مشخصات مثبت آن است،او محيط خانوادگي خود را عاشقانه مي پرستد و همسرش را بيش از هر چيز ديگر دوست دارد و حتي حاضر نيست يك لحظه هم محيط گرم خانه را ترك كند اما درچند فصل ديگر به شكلي صد در صد تغيير مي كند و حاضر مي شود براي ادامه تحصيل چند سال را دور از همسر و خانه خود بگذراند.
يكي ديگر از ضعف هاي داستان بلند«كافه پيانو» وجود انبوهي از نقطه ويرگول ها در ميان سطر هاست،نكته اي كه عدم تسلط ويراستار را در شناخت اوليه هنر ويرايش مي رساند،اين نقطه ويرگول ها كه در بسياري موارد نابجا استفاده شده اند گاهي آن قدر معني جملات را تغيير مي دهند كه كل ساختار اثر زير سوال مي رود.
البته ممكن است در روند نوشته شدن يك داستان فضاي كار جملاتي طولاني را طلب كند يعني اين كه نوشتن جملات طولاني و به دنبال آن قرار دادن علامت هاي بي شمار ادبيات فارسي يكي از موارد تكنيكي كار محسوب شود و محلي از اعراب داشته باشد اما نكته اين جاست كه فضاي كلي كار مورد بحث به هيچ عنوان نيازي به آن همه پيوستگي جملات ندارد و عمدي كه باعث اين كار شده به جز ملال خواننده چيزي به پيكره اثر اضافه نكرده است.
علاوه بر اين در سراسر جملات با رويكردي از نوشتار مواجهيم كه باز هم نشان از بي دقتي ويراستار دارند و اين سوال را ايجاد مي كنند كه اگر قرار است اين همه شلختگي در جملات وجود داشته باشد پس نقش ويراستار چه مفهومي را مي تواند القا كند؟
داستان بلند «كافه پيانو» توانسته با تمام زير و بم هايش مخاطباني را با خود همراه سازد كه اين موضوع ريشه در استعداد ذاتي نويسنده دارد اما بايد گفت كه او با حذف استقلال نويسندگي خود و اجازه دخالت ديگران در مرحله ساخت اثر، كاري را كه مي توانست به لبه شاهكار نزديك شود در حد يك داستان معمولي پائين آورده است.
جعفري در داستان بلند«كافه پيانو»شيوه روايتي« تك گويي ذهني»را انتخاب كرده كه با ماهيت كار جور مي شود،او در روند داستان كار با ديد اول شخص مفرد به دنياي دروني بسياري از شخصيت ها سرك مي كشد و بنا به سليقه شخصي چند نفر را با توصيفات ريز و درشت به شكلي كامل معرفي مي كند و از كناز بسياري ديگر به راحتي مي گذرد.
يكي از موارد ديگر در اين كارنبود كشمكش هاي داستاني است و همه شخصيت ها به اشكال گوناگون يادآور همديگر هستند به شكلي كه به راحتي مي شود چند تاي آن ها را در يك شخصيت خلاصه كرد و از خير شخصيت هاي اضافي گذشت.
آن گونه كه پيداست نويسنده در ساخت لحظات داستاني تا حدودي شناخت دارد اما بايد در كارهاي بعد سعي كند ضعف عمده شخصيت پردازي هايش را هم مرتفع كند،خلق يك شخصيت در يك لحظه داستاني و رها كردن او و ذهنيت خواننده در ادامه كارموردي است كه به هيچ عنوان از سوي يك خواننده خوب ادبيات به رسميت شناخته نمي شود و هيچ نكته اي به جز ناتواني نويسنده را به ذهن او نمي آورد.
نكته بارز ديگري كه بايد در باره «كافه پيانو»به آن اشاره شود اين است كه نويسنده اين كار ظاهرا يك داستان كوتاه نويس است و اي كاش او تلاش نمي كرد كه با اتصال چند تصوير كوتاه كاري بلند بنويسد.
به هر حال«كافه پيانو»يكي از آثار پر فروش بازاركتاب در اين روزهاست كه با در نظر گرفتن ركودهاي فزاينده جاي تبريك دارد،«كافه پيانو» نويسنده اي مدعي ندارد پس هم مي توان آن را به عنوان يك كار سرگرم كننده خواند و هم يك پيشنهاد تازه در حوزه ادبيات داستاني به حسابش آورد.
چاپ سوم داستان بلند«كافه پيانو» سال1387 در 260 صفحه ،شمارگان 3000نسخه وقيمت 3800تومان توسط نشر چشمه عرضه شده است.
نظر شما