پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۸
تمثیل در شعر عرفانی با سنایی شروع می‌شود

حسن بلخاری در نشست درس‌گفتارهایی درباره سنایی، بیان کرد: تمثیل در حکمت و اندیشه اسلامی با سنایی شروع نمی‌شود ولی ورود تمثیل عرفانی در شعر فارسی، متعلق به حضرت سنایی است و با سنایی شروع می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بیست‌و چهارمین نشست از سلسله درس‌گفتارهایی درباره سنایی با موضوع «سیری در سیرالعباد» و با حضور علی‌اصغر محمدخانی؛ معاون فرهنگی و بین الملل شهر کتاب و با سخنرانی حسن بلخاری؛ پژوهشگر، نویسنده، رئیس انجمن آثار و مفاخر ملی و مدیر گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران، عصر روز چهارشنبه (دوم خردادماه) در مرکز فرهنگی شهر کتاب شهید بهشتی برگزار شد.
 
در ابتدای این نشست علی اصغر محمدخانی ضمن توضیح درباره چرایی انتخاب موضوع بحث، گفت: مثنوی «سیرالعباد» یک مثنوی رمزی، عرفانی و تمثیلی از سنایی است که بسیار در ادب فارسی و ایران و حتی در جهان شناخته شده است. این اثر درباره مراحل آفرینش آدمی است و سیر نفس و سفر روحانی برای رسیدن به کمال انسانی است؛ یعنی جزو سفرنامه‌های روحانی است که ماهم در غرب و هم در ایران داریم.
 
مثنوی «سیرالعباد» جزو سفرنامه‌های روحانی است
محمدخانی ادامه داد: سنایی مثنوی را در دوران پختگی خود، یعنی پس از «کارنامه بلخ» و پیش از «حدیقه‌الحقیقه» و در طول اقامتش در سرخس سروده است و معمولا یک مثنوی مدحی به نظر می‌آید. مجموعا حدود 800 بیت است که سیر نفسانی و روحانی در حوزه کمال انسانی را شرح می‌دهد و مانند سایر مثنوی‌ها با ستایش خداوند و نعت پیامبر شروع می‌شود، در ادامه از آفرینش می‌گوید و به مراحل تکامل روح اشاره می‌کند. زبان این داستان پیچیده است اما در عین پیچیدگی بخش تصویر بر روایت خیلی غلبه دارد.
 
معاون فرهنگی شهر کتاب به شهرت جهانی «سیرالعباد» اشاره کرد و افزود: سیر العباد را در شهرت جهانی خود با چند اثر مقایسه کرده‌اند. بخشی از آن در ادبیات مسیحی است، مثل «کمدی الهی» دانته، «بهشت گمشده» میلتون و «سلوک زائر» جانوانیین که خوشبختانه این سه کتاب به فارسی ترجمه شده است. یعنی اگر کسی بخواهد «سیرالعباد»را با کتاب دیگری در حوزه ادبیات مسیحی مقایسه کند، با این سه کتاب قابل مقایسه است که ما سعی می‌کنیم در آینده در این سه حوزه هم به آن بپردازیم.
 
وی همچنین به افراد غیر ایرانی که روی «سیرالعباد» کار کرده‌اند، اشاره کرد و گفت: نیلکسون خیلی راجع به «سیرالعباد» و «کمدی الهی» دانته بحث کرده است. همچنین یکی از ایران‌شناس‌هایی که ما در آغاز درس‌گفتارهایی درباره سنایی در دانشگاه لایدن هلند از او تجلیل کردیم، پیتر دوبروین است که مدخل بسیار خوبی هم برای «سیرالعباد» نوشته که به فارسی هم ترجمه شده و در دانشنامه فارسی فرهنگستان موجود است. ایشان یکی بهترین کسانی است که در سطح جهان سنایی را خوب می‌شناسد. اما سیرالعباد را غیر از تطبیق با آثار جهانی، با خیلی از آثار ایرانی- اسلامی هم مقایسه می‌شود که مقالاتی هم در این حوزه است.



محمدخانی در پایان سخنان خود از مصححان «سیرالعباد» هم یاد کرد و افزود: اولین تصحیح «سیرالعباد» در زبان فارسی، توسط سعید نفیسی انجام شد. بعد مرحوم مدرس‌رضوی و آخرین کار هم مریم‌السادات رنجبر تصحیح کردند که متاسفانه این کتاب خوب توزیع نشده است.  
 
 حسن بلخاری صحبت‌های خود را با بیان دلیل انتخاب «سیرالعباد» برای موضوع بحث خود شروع کرد و گفت: خیلی مایل بودم روی «عشق‌نامه» سنایی بحث کنم که مسأله تردید در این که این کتاب مال سنایی هست یا خیر من را به «سیرالعباد» که مسلم از آن سنایی است، رساند. عنوان بحث من در باب آشنایی با سیرالعباد، مسأله تمثیل‌گرایی در مقابل تاویل‌گرایی است.  درباب تمثیل و تاویل در فرهنگ اسلامی – ایرانی می‌شود این نکته بنیادین را گفت که از دیدگاه متفکران و محققان مسلمان ما یک حضرت معنا مکنون، مستور محجوب داریم که حقیقت اصلی است و از سوی دیگر انسانی که اشرف مخلوقات و مخلوق اکبر این حضرت معنا است و باید سیری به سوی این حضرت داشته باشد.
 
«سیرالعباد» داستان حضرت روح است
او ادامه داد: یکی از مهم‌ترین نکاتی که انسان در سپیده‌دم هستی خود ادراک کرد، اصل انفصال و جدایی از حضرت معنا بود. بنابراین تاریخ اندیشه در همه تمدن‌ها و به ویژه در حوزه عرفان و حکمت بازیابی مسیر و طریقی است که این پرنده به آشیانه خود برگردد. «سیرالعباد» هم همین است. «سیرالعباد» داستان حضرت روح است، از یک سو در بیان مراحل تنزیه و از سوی دیگر در بیان مراحل تسویه، یعنی بازگشتن به اصل خود است. حال در حوزه حکمت رسیدن به این حضرت معنا و بازگشت به اصل، گروهی طریق تاویل و گروهی طریق تمثیل برگزیده‌اند. که طریق تمثیل در زبان ما، طریق تنزیل است و طریق تاویل، طریق تصعید است. در طریق تمثیل از معقول به سمت محسوس و در جریان تاویل از محسوس به عمق معقول حرکت می‌کنیم. یعنی تمثیل سیر نزول در قلمرو معنا است و غایت آن هم درک است، اما تاویل سیر صعود است و غایت آن هم وصل است.
 
بلخاری در ادامه و در مقایسه تمثیل و تاویل بیان کرد: ما در مسأله تمثیل به درکی از معنا می‌رسیم، اما در تاویل چون بازگشت به اول است، با حقیقت معنا انس پیدا می‌کنیم و غایت، انس با  معنا است ، نه درک معنا. در تمثیل ما از امر محسوس برای ادراک  امر معقول استفاده می‌کنیم و چون انسان‌ها اول و به ذات، بنده حس هستند، لاجرم آنچه در قلمرو محسوس برای آن‌ها بیان و ارائه شود را ادراک می‌کنند. حتی یکی از شئون قران هم همین تمثیل است.یعنی حق چون بخواهد نازل شود، تمثیل یکی از زبان‌های برگزیده او است. ذهن سنایی در سیرالعباد ذهن سینوی است و ذهن مولوی و حتی عطار نیست. ما در مسأله تصویر یا هنر می‌خواهیم از ماهیت مکنون روحانی یک مراد، تصویری ارائه دهیم که حتی یک روستایی هم با دیدن این تصویر به این ماهیت  مکنون روحانی پی برد. می‌بینیم که خورشید عالی‌ترین نماد هویت نوری است، همین را تبدیل به هلال می‌کنیم و پشت سر کسی قرار می‌دهیم که می‌خواهیم او را قدیس جلوه دهیم که این تمثیل است.

 

تمثیل یک شمشیر دو دم
رئیس انجمن آثار و مفاخر ملی به استفاده از تمثیل در سیرالعباد اشاره کرد و افزود: اگر در سیر العباد با قصه و داستان روبه‌رو هستیم، استفاده از همین رمز تمثیل است. کارکرد تمثیل گاهی فوق‌العاده عالی است، اما بیان این نکته هم ضروری است که هم تمثیل و هم تاویل می‌تواند خطرناک باشند. خطرناکی تمثیل در این است که به همان اندازه که راهنما و فروزنده راه است، می‌تواند فریب هم بدهد و شخص را به جایی برساند که محسوس را حقیقت انگارد و آن را نردبان حقیقت نداند، بنابراین تمثیل یک شمشیر دو دم است، که هم می‌تواند شخص را به مقام ادراک نزدیک و هم از آن دور کند. در تاویل خطر در این است که بسیاری یافته‌های نفسانی خود را به جای تاویل تاویل به خورد مردم دهند که در طوا تاریخ این اتفاق زیاد افتاده است.
 
ورود تمثیل عرفانی در شعر فارسی با حضرت سنایی است
وی برای آشنایی مخاطبان با مبانی درک سیرالعباد، ضمن تعریف قصه نارادای هندی برای ملموس‌تر شدن داستان تمثیل، گفت: یکی از عالی‌ترین مثال‌های قدرت تمثیل در ارائه امر معقول در جمال محسوس، همین داستان نارادای هندی است. تمثیل در شعر عرفانی با سنایی شروع می‌شود.  یعنی خود تمثیل در حکمت و اندیشه اسلامی با سنایی شروع نمی‌شود ولی ورود تمثیل عرفانی در شعر فارسی، مال حضرت سنایی است و عطار و مولانایی که از پس سنایی می‌آیند تمثیل‌گرا می‌شوند و گستره تمثیل را بسیار فراخ می‌کنند، به قسمی که بعد از مولانا هیچ کس نتوانست به اندازه مولانا گستره تمثیل را وسعت دهد. سنایی تمثیلگرایی را وارد شعر عرفانی فارسی کرد و در این قلمرو جایگاه مهمی دارد.
 
مدیر گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران به تاویل و به جایگاه محمود و عیاض در عرفان و شعر عرفانی اشاراتی داشت و اضافه کرد: قهرمان اکبر در تاویل «ابن عربی» است. در قلمرو «فصوص الحکم» و «فتوحات» کار ابن عربی تاویل است، یعنی می‌خواهد شما را از محسوس به معقول ببر د و اصلا هم کاری ندارد که شما در این قلمرو می‌توانید هم‌پای او از این نردبان آسمان بالا بروید و به پشت بام معنا برسید. می‌گوید اینکه متوجه نشدی، مشکل تو است، ولی در تمثیل این‌طور نیست. تمثیل فرش جان خودش را در پیش پای مخاطب پهن می‌کند که قرآن هم یکی از این نمونه‌ها است. در تاویل ما با یک سری مرید روبه رو هستیم که از بند تمثیل رسته‌اند و منتظر دستی هستند که دست آن‌ها را بگیرد و بالا ببرد.

 

بلخاری با بیان اینکه گاهی مقدمات یک بحث از خود آن بحث مهم‌تر است، داستان عاصف‌ابن برخیا که در چشم بر هم زدنی تخت ملکه صبا را جابه‌جا کرد را به عنوان مثالی از تاویل تعریف کرد و گفت: بنابراین تمثیل قصه‌گویی و استفاده از امر محسوس و تاویل بریدن و جدا شدن از محسوس است. شما به واسطه تمثیل کودک را به مدرسه می‌کشانید و به واسطه تاویل او را بالا می‌برید. تمثیل دامی است که ما می‌گسترانیم، تا مرغان را به این دامگه عرفانی بخوانیم. به همین دلیل زبان مولانا، زبان تمثیل است و به همین دلیل در دنیا گل کرد.
 
رد پای ابن سینا در سیرالعباد دیده می‌شود
رئیس انجمن آثار و مفاخر ملی، اشاره مختصری به سیر تمثیل در تمدن اسلامی کرد و افزود:  به نظر بنده تمثیل در تمدن اسلامی با «اخوان‌الصفا» شروع شده است. هم زمان با اخوان‌الصفا فارابی را داریم که حتی یک مورد تمثیل هم در آثار او نیست. فارابی حضرت اول در فلسفه اسلامی و فرد بزرگی است، اما رویکرد فارابی تمثیلی نیست. بعد از آن ابن سینا است که سه رساله تمثیلی در حوزه مجموعه مسائل فلسفی خود دارد که من به آن سه، «معراج‌نامه» را هم اضافه می‌کنم. روح جناب سنایی که جهان والا را سیر می‌کند، یک جا یک همنشینی بین قوه خیال رهزن و صفت بخل پیدا می‌کند و اینجاست که رد پای ابن سینا در سیرالعباد به قدری قوی می‌شود، چون در رساله‌های دیگر این مسأله را ندارید.
 
او ادامه داد: در ابن سینا هم مسأله تمثیل، مسأله عروج روح است. دغدغه فیلسوف این است که چگونه می‌توان از فلسفه، نردبانی برای رسیدن به پشت بام آسمان ساخت؟ و برای اینکه مخاطب را جذب کند همین را به صورت قصه و داستان درمی‌آورد. یعنی تا قبل از سنایی و خود سنایی، موضوع تمثیل، عروج حضرت روح است. ولی گستره تمثیل نزد عطار و مولانا خیلی چیزهای دیگر را دربرمی‌گیرد و وسیع می‌شود. تفاوت‌هایی میان تمثیل‌های سنایی و مولانا و عطار وجود دارد. داستان «سیرالعباد»، داستان عروج روح است و به حوزه‌های دیگر تمثیل ورود پیدا نمی‌کند ولی بعد از سنایی، عطار و مولانا حوزه تمثیل را گسترش می‌دهند. در واقع داستان‌های تمثیلی عروج روح را قبل از «سیرالعباد» و سنایی هم داشته‌ایم.
 
بلخاری در پایان با خواندن ابیاتی از «سیرالعباد» سنایی به بیان صفات سالکان طریق پرداخت و گفت: آنچه که در این جلسه گفته شد، مقدمه بحثی است که هفته آینده در همین درس‌گفتار ادامه خواهد یافت. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها