این نویسنده افزود: در این رمان، ماجرای نوجوان ایرلندی به نام فرگوس بیان میشود. او در باتلاق به دنبال زغالسنگ میرود که جسد دختری را پیدا میکند. به نظر میرسد کودک باتلاق چند هزار یا چند صد هزار سال پیش به قتل رسیده است.
برآبادی با بیان اینکه در رمان سه روایت به صورت موازی پیش میرود، گفت: کودک باتلاق که هر شب به خواب فرگوس میآید، ادامه تحصیل و رابطه فرگوس با دختر نوجوانی که همراه با مادر باستانشناساش برای بررسی کودک باتلاق به روستا آمده و در خانه پدری فرگوس ساکن شدهاند، و برادر زندانی فرگوس که به دلیل عضویت در ارتش آزادیبخش ایرلند زندانی شده و اعتصاب غذا کرده است. زندانیها یکی پس از دیگری به گروه اعتصابیون میپیوندند و روستا را وحشت و اضطراب مرگ جوانان زندانی فراگرفته است، اما زندگی هم جریان دارد.
وی در ادامه بیان کرد: فرگوس با سرباز انگلیسی دوست میشود، باستانشناس راز جسد دخترک را کشف میکند، فرگوس عاشق میشود، فرگوس میخواهد ادامه تحصیل بدهد، دوست برادر فرگوس با سوءاستفاده از جنبش و احساس فرگوس نسبت به برادرش کاسبی میکند و همهی این ماجراها به هم گره میخواد و فرگوسن را در معرض انتخابی دشوار قرار میدهد.
این نویسنده و منتقد ادبی افزود: برای فرگوس هیچ فرمولی وجود ندارد. او در کشمکشهای طولانی با خود باید تصمیم بگیرد و هر تصمیمی بگیرد، هزینه دارد، هزینهای که برای افرادی بیرون از جهان داستان شاید قابل محاسبه نباشد، اما باورپذیر است. همین ویژگی این داستان را از مرزهای ایرلند فراتر برده و تجربهی او را در موقعیتهای مشابه تعمیمپذیر کرده است.
به گفته برآبادی «کودک باتلاق» روایتی تازه و چالشبرانگیز است که با تمام شدنش، هنوز ادامه دارد و خواننده را با پرسشهای اساسی درگیر میکند، از آن جمله که «آیا فرگوس اجازه داشت به جای برادرش تصمیم بگیرد؟»، «آیا لزوما برای رسیدن به صلح باید قربانی داد؟»
نظر شما