جمال احمدیآیین، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ، در یادداشت نوروزی خود، ضمن پاسداشت این سنت کهن، به پیشینه تاریخی آن از عصر مِس تا دوران معاصر اشاره کرده است.
برای درک چگونگی این اهمیت، باید به 6 هزار سال پیش یعنی اواخر دوران عصر مس برگردیم که تا پیش از آن، بشر زمستان را در دشتهای گرمسیر و تابستان را در تپه ماهورهای کوهستان به سر میبرد. این تغییر فصلی محل زندگی به انسانهای آن دوره که تقریباً از راه شکار حیوانات ارتزاق میکردند و جز چند مهارت جزیی هیچ وسیله رفاهی برای ادامه حیات نداشتند، امکان ادامه حیات میداد. از اینرو مشکل آنچنانی در ادامه حیات نداشت، اما ناگهان تغییرات عظیم اقلیمی در فلات ایران به وجود آمد که زندگی آنان را دچار مشکل ساخت.
بررسیهای زمینشناسی نشان میدهد که 500 سال آخر عصر مس، با بارندگی بیوقفه طی شد که بر اثر آن، تمام دشتها دچار تحول عظیمی شد. روشنتر باید گفت که دشتها مملو از دریاچههای ریز و درشت، باتلاقهای بسیار وسیع و از همه مهمتر رودخانههای خروشان و پرقدرت و غیرقابل عبور شد. بشر به تدریج ناچار به ترک دشتها و اقامت در ارتفاعات شد. اگر بر روی نقشه به فلات ایران نگاه کنیم در تمام فلات ایران، تنها دو رشته کوه البرز و زاگرس وجود دارند که در محاصره دشتهای پیرامون خود قرار گرفتهاند. با توجه به موقعیت تقریباً کوچک و صخرهای کوههای البرز، امکان زندگی در آنجا اندک بوده است، اما پهناوری و گستردگی ارتفاعات زاگرس از میانه کشور ترکیه امروزی تا تنگه هرمز، مکان مناسبی برای ادامه حیات هرچند مشقتبار بشر آن روز فراهم میکرده است. از اینرو بشر ناچار به اقامت در ارتفاعات زاگرس گردید. توجه داشته باشیم که بشر آن روزگار که مهارتهای اندکی برای ادامه حیات داشته تا چه حد در زمستانهای زاگرس با بحران مواجه بوده است.
زمستانهای بسیار سرد و پربرف که در آن علاوه بر بیغذایی و گرسنگی شدید، با تهدیدهای فراوان از جمله سرمای شدید و حمله حیوانات وحشی روبهرو بودهاند. در زمستانهای بسیار سخت و طولانی، بسیاری از حیوانات به خواب زمستانی فرو میرفتند و از دیدهها پنهان میشدند، محصولات درختی و پوششهای گیاهی همه ناپدید میشدند و ناگفته پیداست بشر برای تهیه غذا دچار چه مشکلات وحشتناکی میشد. چه بسا که تا پایان زمستان نیمی از آنان از بین میرفتند و مابقی که تا پایان زمستان دوام میآوردند، با تنی رنجور و گرسنه و بسیار خسته و بیرمق به فصل دیگر پا میگذاشتند. بشر برای ادامه حیات و بهبود کیفیت زندگی و پاسخ به نیازهای خویش، ناچار به خودآموزی تجربههای جدید زندگی گردید.
خانهسازی و اسکان یافتن در یک نقطه خاص به دور هم و اهلی کردن گیاهان که ماحصل انتقال گیاهان مورد نیاز از دور دستها و ذخیرهی آن در نزدیکی محل سکونتشان که مقدمهی آموختن دانش تجربی کشاورزی گردید و اهلی کردن حیوانات که نتیجه نگهداری مازاد شکارهای زنده به دام افتاده و نگهداری از آنها تا مصرف آنها در فصل سرما بود و مهارت بافتن پارچههای ابتدایی از پشم حیوانات و الیاف گیاهان براساس درهم تنیدن تار و پود الیاف و نخها و اختراع فرشبافی برای رهایی از سرمای شدید نشیمنگاه محل زندگی و نیز ایجاد نظمی نوین برای نگهداری از آتش که وجودش در تسهیل زندگی یعنی ساخت ابزار و درست کردن غذا و حتی دفاع در برابر حمله حیوانات درنده و وحشی، بیاندازه حیاتی بود و نبودش فاجعهای عظیم بهشمار میآمد. زیرا روشن کردن آتش برای آنان کاری بیاندازه مشکل بود از اینرو نگهداری از آتش به آیینی مقدس بدل شد.
(جشن نوروز در روستای پالنگان از توابع شهرستان کامیاران)
وقتی که دانستیم بشر تا چه اندازه زمستانها را در رنج و فشار بود، میتوان تصور کرد که تا چه حد منتظر پایان زمستان و آمدن فصل تازه بوده که در آن گرمای خورشید جانی تازه گرفته و خونی تازه در رگهای طبیعت دویده و زایشی دوباره در کوه و دمن اتفاق افتاده است. حیوانات از خواب زمستانی بیدار شده و منابع غذایی یکی از پی دیگری خود را نمایان ساخته و بشر که نیمهجان خود را به این زایش دوباره رسانده است، تاچه حد این اتفاق برایش خجسته و مقدس بوده است. از اینرو این زایش دوباره طبیعت را که ما امروزه به آن نوروز میگوییم، بسیار مقدس میداشته و برایش آیینهای شادی برپا میداشته است. از نظر آنان در آن روزگار، سال تنها دارای دو فصل سرد و گرم یا تابستان و زمستان بود. بر خلاف امروز که ساعت و دقیقه و ثانیه نوروز هر سال مشخص است؛ تاریخ دقیق و مشخصی نداشته است. بلکه هر نقطه به نسبت گرمی و سردی هوایش و حتی به نسبت ارتفاع پستی و بلندیاش، دارای زمان نوروز خاص خود بوده، یعنی هرگاه که زمین گرم میشد و سبزه و گیاه در دشت و دمن سر از خاک و برف بر میآورد، نوروزشان را جشن میگرفتند، کما اینکه امروزه در برخی از روستاهای اورامان مانند «دیوزناو» به تأسی از همان سنت چند هزار ساله، بیاعتنا به تقویم رسمی اعلام شده، با رویش سبزه که در آنجا تقریباً مصادف با اول اسفند است، نوروز خویش را جشن میگیرند.
افروختن آتش در هنگام نوروز یادگار نگهداری نظاممند آتش در تمام ایام سال است که بسیار برای رفاه زندگیشان به آن نیازمند بودهاند و با توجه به فرود صاعقههای سهم انگیز و آتش گرفتن درختان، آن را موهبتی خداوندی و آسمانی میدانستهاند. از اینرو در هنگام نوروز، به دور آتش به جشن و رقص و پایکوبی میپرداختهاند و آئین نوروز را به این صورت پاس میداشتهاند. پس از پایان عصر مس و آغاز عصر مفرغ، بارندگیها به تدریج پایان یافت و دشتها اندک اندک خشک شد و انسان که در پی شکار حیوانها بود به دنبال آنان به دشتها سرازیر شدند و تمدنهای ریز و درشت در دشتها شکل گرفت. در این دوره تمدنهای بینالنهرین و رود نیل شکل گرفت و آئین نوروز کم و بیش به حیات خود در تمدنها ادامه داد. در اواخر عصر آهن و آغاز تاریخ، با ظهور دولت ماد که از اتحاد طایفههای زاگرسنشین بر علیه هجوم بیامان آشورها صورت گرفت، آئین نوروز شکل کاملاً رسمیتری به خود گرفت و این سنت در دولتهای پس از ماد نیز اهمیت و اعتبار خود را بهصورت یک رسم و آئین چند هزار ساله حفظ کرد.
از آنجا که این آئین در جان و پوست و استخوان عامه مردم رسوخ و نفوذ بیاندازهای داشت و مردم میترایی آن روزگار، بیاندازه در حفظ آئینهای نوروز اهتمامی سخت بهکار میبردند، زردشت پیامبر و نیز شاهان ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی برای مشروعیت مردمی خویش، در پاسداشت آئین نوروزی و اشاعه آن، نهایت وفاداری و اهتمام خویش را بهکار بردند و اینگونه شد که با وجود حمله اعراب بادیهنشین صحرای گرم و سوزان عربستان که هیچ درک تاریخی از اهمیت نوروز نداشت و ممانعت آنان از انجام مناسک نوروز، اما مردم در خلوت خویش این رسم را تا به امروز نگهداری کرده و به ما رساندهاند.
نظر شما