مترجم «فوکو و ادبیات داستانی: کتاب تجربه» در گفتوگو با ایبنا
الیری شرح دقیقی از دستگاه فلسفی میشل فوکو ارائه میدهد
فرهاد اکبرزاده میگوید: تیموتی اُلیری در کتاب «فوکو و ادبیات داستانی: کتاب تجربه» شرح دقیقی از دستگاه فلسفی میشل فوکو و مفاهیم آن و همچنین چیستی ادبیات و مساله تجربه در این دستگاه را به مخاطبان ارائه میدهد.
به مناسبت انتشار این کتاب با مترجم آن فرهاد اکبرزاده گفتوگویی داشتهایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد. اکبرزاده مترجم و ویراستار پرکار این سالهاست که عمده ترجمههایش در حوزه زیباییشناسی چپ است. از میان ترجمههای منتشر شده او میتوان به «استتیک و ناخرسندیهایش»، «ناخودآگاه زیباشناختی» و «آینده تصویر» هر سه از ژاک رانسیر، «هنر و مالتیتود» نوشته آنتونیو نگری و «جورجو آگامبن» نوشته آلکس موری اشاره کرد.
اُلیری را کمی بیشتر برای مخاطبان ایرانی معرفی کنید. هرچند که دانش او نسبت به فلسفه فوکویی، بسیار بالاست، اما بفرمایید که چرا پس از ترجمه متون دسته اول، یعنی کتابهایی از رانسیر، نگری و... به ترجمه کتابی دست زدید که در حیطه توضیح و تفسیر قرار میگیرد و منبعی ثانویه بهحساب میآید؟
تیموتی اُلیری، استاد فلسفه دانشگاه هنگكنگ است و تمركز خاصی بر كار فیلسوفان اروپایی قرن بیستم، به ویژه فوكو دارد. او چندین كتاب درباره فوكو نوشته و اساس حوزه پژوهش خود را اخلاق، سیاست و فلسفه ادبیات میداند. اُلیری سه سال اخیر را روی پروژه فلسفه و تاریخ تجربه كار كرده و در حال حاضر مشغول نوشتن كتابی درباره کردوکار یا رویه حسپذیری اخلاقی است. پس میتوان گفت كه مساله تجربه در كانون توجه اُلیری قرار دارد. او مقالات زیادی در نشریات معتبر منتشر كرده و عضو شبكه بینالمللی علوم انسانی انتقادی «ترا كریتیكا» در دانشگاه اوترخت است.
اما درباره اینکه چرا به پس از کتابهای رانسیر و نگری که به هر حال آثاری دسته اول ار فیلسوفان مطرح بودند، به سراغ ترجمه کتاب یک استاد فلسفه رفتم که در ایران شناخته شده نیست، واقعیت را بخواهید پس از ترجمه كتاب «جورجو آگامبن» نوشته الكس موری بيشتر به اين فكر كردم كه جامعه خوانندگان ما، دستكم کسانی كه من با آنها مواجههای داشتم، بسیار به اين كتابهای ثانوی و توضيحی نياز دارند. كتابهايی كه بتوانند پيچيدگیهای يک فيلسوف و انديشمند را توضيح دهند و همزمان به صورت نظاممند بهخواننده ياد بدهند كه چگونه میتوان مثلاً با نظريات فوكو ادبيات را فهميد. يعنی در كنار انديشمندان درجه يک، پيشرو و به قول معروف اورجينال ما افرادی را داشته باشيم كه بتوانند الفبايی از انديشه و جوهره كاربردی از نگاه اين فیلسوفان را به خواننده انتقال دهند. به زبان ساده، نويسندگانی كه در كنار داشتن سواد بالا معلمهای خوبی هم باشند و من فكر میكنم تيموتی اليری از اين نظر يكی از بهترين نويسندههايی است كه تا به حال ديدهام.
مواجهه و آشنایی شما با این کتاب به چه صورت بود؟
خیلی تصادفی از طریق پایاننامه یكی از دوستان در جریان موضوع این كتاب قرار گرفتم و دیدم نویسنده بیشتر مفاهیم كلیدی كه سالها در كتابهای مختلف درباره آنها بحثهای پیچیده و سنگین شده را خیلی ساده، دقیق و نظاممند توضیح داده است. این كه خواندن چه قدرتی دارد؟ ادبیات چگونه فعالیتی را تجسم میبخشد؟ و چه تمایزی میان دیگر اشكال نوشتار با یک متن ادبی وجود دارد. حالا این پرسشها را بگذارید در كنار بررسی دقیق یكی از تاثیرگذارترین فیلسوفان معاصر و درگیرشدن با دستگاه نظری او در رابطه با ادبیات و مشخصاً مساله تجربه. همه این موارد آنقدر برایم جالب بود كه بهسراغ ترجمه كتاب بروم.
نظریههای فوکو چه راهکارهایی را برای بازخوانی ادبیات داستانی بهویژه رمان به مخاطب ارائه میدهند؟
خود نویسنده تقریباً دو فصل از هشت فصل كتاب را صرف پاسخ به همین پرسش كرده است. با اینحال در كلیترین حالت میتوان گفت نویسنده كوشیده ركن اصلی نگرش فوكو به ادبیات را شناسایی و متمایز كند كه در دو دوره كار فكری فوكو، یعنی دوره قبل از ورود به كلژدوفرانس و بعد از آن، همچنان محوریت خود را حفظ كرده است و این ركن چیزی نیست جز تجربه. میتوان گفت تجربه برای اندیشمندانی مثل جان دیویی هم،بهخصوص در كتاب «هنر بهمثابه تجربه» موضوعیت كانونی دارد، اما طرحی كه اُلیری با كمكگرفتن از نظریات فوكو ترسیم میكند از این جهت متمایز است كه تجربه را در مركز سه ضلع دانش، قدرت و سوژه قرار میدهد.
با این خوانش از ادبیات یعنی با در نظرگرفتن آن بهعنوان نوعی تجربه میبینم كه ادبیات چیزی نیست كه صرفاً به حوزه مطالبات اجتماعی عقبنشینی كند، بلكه بیشتر چیزی است كه به تجربه جمعی یک اجتماع از خودش و چگونهبودن افراد سرو شكل میدهد. رابطه تجربه با سه ضلع مثلثی كه در بالا به آن اشاره شده را میتوان این طور تفسیر كرد: هر تجربه بازكردن دریچهای است به نوعی دانش [حوزه آگاهی]، قرارگرفتن در معرض و برهمكنشی است با نوعی قدرت [حوزه سیاست] و در نهایت تجربه نوعی دگرگونی است در خویشتن [حوزه اخلاق].
آیا میتوان براساس نظریات فوکو معیارهایی برای شکل دادن به یک نظام ارزشگذاری در حوزه ادبیات را شکل داد؟ و اینکه بفرمایید این کتاب در حوزه دانش «بوطیقا» قرار میگیرد یا در حوزه دانش «زیباشناسی»؟
در اخلاق تقابلی بنیادین هست مابین دو مفهوم مورالیتی و اتیک، این تقابل بنیادین در هنر نیز تقریباً به همین قیاس میان بوطیقا و استتیک وجود دارد. درک این تمایز برای پاسخ دادن به پرسش شما اهمیت دارد. به عنوان مثال در حوزه اخلاق مورالیتی به مجموعه نسبتاً مشخصی از هنجارهای كلی گفته میشود كه تقریبا به صورت جهانشمول در همه جا پذیرفته شدهاند، در این قواعد و معیارها برخی كنشها مثل دزدی، دروغ و خیانت بد هستند و برخی مثل وفاداری، راستی و... خوب و نیک. داوری هم بر پایه همین هجارهای اخلاقی ممكن است و صورت میگیرد، اما در اتیک وضعیت كمی متفاوت است و اتیک چندان تابع نظام جهانشمولی از هنجارها نیست. همین مساله در مورد تمایز میان بوطیقا و استتیک هم صادق است. بوطیقا نظامی است مبتنی بر معیارهای ساخت و سنجش كه انحراف از آن قابل تشخیص و سنجش است، به عنوان مثال در شعر موزون خروج از وزن و قواعد عروضی كاملاً قابلتشخیص و ارزشگذاریاند اما در شعر آزاد این قواعد به آن معنا قابلتشخیص و سنجش نیستند.
در كلیترین حالت میتوان گفت قواعد بوطیقا معطوف به عمل و ارزشگذاری آن هستند، اما قواعد استتیک معطوف به هستی و چگونگی آن. اتیک اخلاق زیستی است، یعنی در آن رفتارها با هنجارهای از پیش موجود جهانشمول كوک نشده بلكه با مكان و یک شكل از زندگی وفق یافتهاند كه پیشتر هستی سوژه را سامان دادهاند. پس ما در اتیک و استتیک جای چندانی برای داوری نداریم. بلكه بیشتر مساله شناخت و چگونگی است. «فوكو و ادبیات داستانی: كتاب تجربه» هم از این نظر یک كتاب استتیكی است و نه بوطیقایی. یعنی در آن بحث نمیشود طبق یك سری ضوابط كدام رمانها از رمانهای دیگر بهتر یا بدترند، بلكه بحث بر سر این است كه مثلاً چگونه خواندن رمان یک نویسنده ایرلندی میتواند در تجربه یک زن خانهدار چینی مداخله و با چه ابزارهایی میتواند آن را دگرگون كند.
نظر شما