یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۰
کمیسر برونتی یاد می‌گیرد که هیچ‌کتابی را از روی جلد قضاوت نکند

این رمان که به بخش زیادی از آن در فضای کتابخانه رخ می‌دهد، کتاب‌دوستان زیادی را در سراسر جهان شیفته خود کرده است و ماجرای آن، هم کتاب‌دوستان را به وجود می‌آورد و هم دلشان را می‌لرزاند. این رمان دونا لئون دزدی، باج‌گیری، خشونت و قتل را همزمان در خود جای داده و از ثروتمند و اشرافی تا فقیر و بی‌چیز، همگی در آن نقش دارند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دونا لئون،نویسنده مجموعه رمان‌های جنایی از سوی تایمز به عنوان یکی از پنجاه جنایی نویس برتر دنیا معرفی شده است. کمیسر «برونتی» قهرمان سری چند جلدی رمان های این نویسنده است که داستان ها و ماجراجویی هایش در بسیاری از کشورها مورد علاقه کتابخوانان قرار گرفته است.

سبا هاشمی‌نسب در مقدمه این کتاب درباره دونا لئون می‌نویسد: دونا لئون، سال 1942 در نیوجرسی آمریکا متولد شد. او نویسنده مجموعه‌ای از رمان‌های جنایی با قهرمانی کمیساریو برونتی، کارگاه مشهور ایتالیایی، است. رمان‌های پلیسی او همگی در ونیز یا در نزدیکی آن رخ می‌دهند. دونا لئون همه این رمان‌ها را به زبان انگلیسی نوشته است و با اینکه رمان‌هایش به سی‌وپنج زبان مختلف ترجمه شده و در سراسر دنیا به چاپ رسیده‌اند، به خواست خود او هیچ‌یک از آن‌ها به زبان ایتالیایی راه نیافته‌اند.

او ادامه می‌دهد: دونا لئون در سال 2000 موفق به کسب جایزه ادبی خنجر نقره‌ای از سوی انجمن نویسندگان جنایی شد. تایمز او را یکی از پنجاه جنایی‌نویس برتر دنیا معرفی کرده است. مجموعه رمان‌های پرفروش کارآگاه فرونتی از لئون نویسنده‌ای نامدار و جایزه‌گرفته ساخته است، کارآگاهی که به گفته برخی از منتقدان بی‌نظیر است و از زمان کارآگاه مگره سیمنون به بعد، کارآگاهی تا این حد شیفته حقیقت و پیچیدگی‌های زندگی روزمره آفریده نشده است.



مترجم رمان «کمیسر برونتی یاد می‌گیرد که هیچ‌کتابی را از روی جلد قضاوت نکند» توضیح می‌دهد: دونا لئون حدود سی سال در ونیز زندگی کرده و در دانشگاه‌های مختلف ایتالیا ادبیات انگلیسی تدریس کگرده است. سال‌ها پیش از آن نیز در سوئد، عربستان سعودی، ایران و چین به تدریس زبان انگلیسی پرداخته است. او اولین بار در سال 1968 و به ونیز رفت و دوستانی ونیزی یافت و از ان پس، سالی یک‌بار در اوقات فراغت از شغل تدریسش، از کشورهایی چون ایران و عربستان سعودی به آنجا بازمی‌گشت. سال 1981 وقتی لئون تقریبا چهل‌ساله شده بود، آماده جاگیرشدن در ونیز شد. ونیز همان‌جایی بود که دلش می‌خواست و از طرف دیگر ورود به دانشگاه مریلند، وضعیت مالی مساعدی برایش فراهم می‌کرد. او به تدریس در دانشگاه ادامه داد، تا جایی که درآمد حاصل از کتاب‌هایش امکان بازنشستگی را برایش فراهم کرد.

در بخشی دیگر از مقدمه مترجم آمده‌است: لئون تمایل چندانی به بیش از حد جدی گفتن کارهایش ندارد. او که خود سال‌ها ادبیات انگلیسی تدریس کرده است، ترجیح می‌دهد به جای ساختن پی‌رنگ‌هایی که مو لای درزشان نمی‌رود، داستان‌هایش را همگام با پیش‌بردنشان بسازد، بی‌آنکه وقتی شروعشان می‌کند، بداند به کجا ختم می‌شود. اگر کسی در جایی از داستان در می‌زند، او هم به اندازه خواننده‌اش مشتاق است بداند که پشت در کیست.

سبا هاشمی‌نسب توضیح می‌دهد: از ویژگی‌های جدایی‌ناپذیر رمان‌های لئون، رنگ‌وبوی ونیزی است. توصیف کلیساها و امکان تاریخی ونیز، به تصویر کشیدن خیابان‌ها و کوچه پس کوچه‌ها، نام بردن از غذاهای ایتالیایی و شیوه طبخشان و کلمات ایتالیایی که گاه‌و‌بی‌گاه در جای‌جای داستان به چشم می‌خورند، این حال‌وهوا را تکمیل می‌کنند. در ترجمه این اثر سعی شده است که این رنگ‌وبوی ایتالیایی تا جایی که از حوصله خواننده فارسی زبان خارج نیست، حفظ شود و ابهامات با توضحاتی که در پانویس‌ها آمده برطرف شوند. برخی از موارد این‌چنینی نیز تا حدی تعدیل شده‌اند.
 

بخشی از متن کتاب:
برونتی بالاخره در مسیر بازگشت به دفتر کارش ایستاد و قهوه‌اش را نوشید، اما کاملاً بی‌میل؛ چون نمی‌دانست فقط چاره‌ای به‌تأخیرافتاده است و لذتی نخواهد داشت. وارد که شد، تصمیم گرفت مستقیما نزد معاون رئیس برود و آنچه در کتابخانه رخ داده بود، برایش شرح دهد. همان‌طور که پله‌ها را به سوی دفتر کار مافوقش بالا می‌رفت، به یاد داستانی افتاد که حتماً شایعه بود و درباره یکی از ستارگان آمریکایی شنیده بود، شاید جین هارلو. آن‌طور که می‌گفتند، او روز تولدش کتابی هدیه گرفته بود و وقتی بازش می‌کند و آن را می‌بیند، می‌گوید: «کتاب؟ من کتاب دارم.»

معاون جوسِپه پاتا هم قطعاً همین‌طور بود. وقتی وارد دفتر کوچکی شد که معمولاً سینیورینا ایلِترا در آن می‌نشست، صندلی او خالی بود و صفحه کامپیوتر روشنایی‌اش را در آن اتاق متروکه می‌پراکند. هفته‌های اخیر اغلب اوقات پشت میزش نبود. معاون پاتا که مستقیماً مافوق او بود، یا متوجه نشده بود و یا به احتمال قوی‌تر، جرئت نمی‌کرد چیزی بپرسد. برونتی فکر می‌کرد چون سینیورینا ایلترا منشی خودش نیست، او در جایگاهی نیست که سئوال کند و حرفی نمی‌زد. این‌بار غیاب او به این معنا بود که برونتی باید بدون آمادگی قبلی، با حس وحال معاون رئیس روبه‌رو می‌شد. به خودش جرئتی داد و در زد.

رمان «کمیسر برونتی یاد می‌گیرد که هیچ‌کتابی را از روی جلد قضاوت نکند» این نویسنده با ترجمه سبا هاشمی‌نسب در نشر چترنگ در 300 ضفحه و با قیمت 2700 هزار تومان منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها