"شب و روز عزیزه" نام رمانی از سروش مظفرمقدم است که نگارش آن به تازگی به پایان رسیده است. مضمون این رمان وضعیت اجتماعی زنان در دهه 20 خورشیدی است.
نویسنده «بادها و برگها» درباره تجربه خود در نوشتن از دنیای زنانه گفت: با توجه به دنیای زنانه این اثر باید اعتراف کنم که نگارش آن چندان هم برای من به عنوان یک نویسنده مرد آسان نبوده است. در آثار قبلی خود از کاراکتر زن کمتر استفاده کردهام و به عنوان کاراکتر اصلی تا به حال به آن نگاه نکرده بودم. برای نزدیک شدن به شخصیت عزیزه تحقیقات میدانی کردهام و خوشبختانه توانستم با زنانی که تجربه زیستن در دوران شاه را داشتهاند، گفتوگو کنم. البته به گفته کارل گوستاو یونگ، روان زنانهای هم در مردان وجود دارد و از بحث آنیما و آنیموس که بگذریم نگارش کاراکتر زن نیازمند تحقیقات میدانی دارد و در مورد اثر خودم، تحقیقات تاریخی هم به آن اضافه میشود. دلیل طولانی شدن نگارش این رمان هم همین مسائل بوده است. با وجود نقصهایی که هر اثری یقینا واجد آن است، این اثر به نسبت بقیه آثارم مرا بیشتر راضی کرده است. به گفته گراهام گرین، هنر و ادبیات محصول خطای انسانی است.
نویسنده «شهر فرنگ» درباره مجموعه داستان جدید خود که در دست انتشار دارد، عنوان کرد: در مورد مجموعه داستانی که در دست دارم کارم به مراتب آسانتر بود و از بین داستانهایی که از سال 91 تا به امروز نوشتم، برخی را انتخاب کردم که حجم آنها از حجم معمول داستان کوتاه بیشتر است. به نظر من نویسنده نباید اثر انگشت داشته باشد و باید بتواند استایلهای مختلف را پیاده کند. مضمون داستانهای این مجموعه، تاریخی است. برخی از داستانهای آن در دو یا سه فصل روایت میشوند. نام این مجموعه داستان "شب شکسته" است که نام یکی از داستانهای کتاب است. این داستان درباره بخش گمشدهای از داستان زندگی آغامحمدخان قاجار است که با چاشنی تخیل آن را تبدیل به داستان کردهام. داستان دیگری به نام "ظلمت روی پایتخت" در این مجموعه وجود دارد که موضوع آن، یک هفته پایانی زندگی محمدرضا پهلوی در ایران است و توسط دو راوی، روایت میشود. داستان "سکوت جمجمه" داستانی ضد تاریخی مربوط به دوران دکتر مصدق است.
از سروش مظفرمقدم به تازگی نمایشنامهای تحت عنوان" این سر که نشان سرپرستی است" توسط انتشارات افراز راهی بازار کتاب شده است.
نظر شما