ماه محرم؛ دوره ندبه و ماتم ایرانیان
لیدی شیل در توصیف ماه محرم و آیینهای ویژه ایرانیان عصر قاجار در این ایام چنین مینویسد: «ماه دسامبر امسال مصادف با ماه محرم، یعنی دوره ماتم و ندبه و زاری ایرانیها بود که با وجود محنتانگیز بودن، برای تمام طبقات مردم ایران ماه استراحت و سرگرمی هم محسوب میشد. در این ماه، شیعیان مراسمی به عنوان یادبود و ذکر مصیبت امام حسین (ع) و خانوادهاش در صحرای کربلا، برگزار میکنند. این واقعه به قدری ایرانیها را تحت تاثیر قرار داده است که جریان آن را به صورت یک برنامه نمایشی درآوردهاند و شبیه انجام شعائر مذهبی دوران گذشته در انگلستان و سایر جاها، در صحنه اجرا میکنند.
در این واقعه، امام حسین (ع) با زنان و بچههای خود به همراه هفتاد تن از یاران که اکثریت آنها از بستگانش بودند؛ در صحرای کربلا مورد حمله لشکریان تحت فرمان «عبیدالله» فرمانده قشون «یزید» قرار گرفت. امام حسین چند روز با رشادت فراوان به دفاع برخاست ولی در آخر کار آب «نهر فرات» را به رویش بستند و تمام خانواده و یارانش را، چه بر اثر تشنگی و چه به علت جنگ هلاک نمودند. امام حسین (ع) نیز در پایان کار کشته شد و سر او به وسیله « شمر» از بدن جدا گردید.
باید صحنههایی را که برای یادآوری این واقعه ترتیب داده شده و حرکات ایرانیها را دید، تا بتوان وضع را کاملاً تصور نمود: از هر گوشه صدای مداوم ناله و زاری همراه با نثار نفرین و دشنام به مرتکبین این جنایت درباره نوه پیامبر (ص) و خانواده او شنیده میشود. گاهی هیجان و احساسات مردم به جایی میرسد که ایفا کننده نقش «شمر» هدف ناسزای مردم قرار میگیرد و به زحمت میتواند خود را از شر نگاههای غضبآلود و مخصوصاً ضربات مشت و لگد زنها در امان نگه دارد.»
توصیف بانوی انگلیسی از عزاداری ایرانیان عصر قاجار
«یکی از برنامههای این ده روز، نمایش «ایلچی فرنگ» است که به عنوان سفیر خیالی یکی از کشورهای اروپایی در بارگاه «یزید» به هنگامی که سر بریده امام حسین (ع) را به بارگاهش میبرند، حضور داشته و با دیدن این منظره نسبت به این کشتار وحشیانه اعتراض میکند و سرانجام در اثر همین بیمبالاتی، به افتخار شهادت نائل میگردد. معمولا اشتیاق فراوانی وجود دارد که مدل لباس این سفیر حتماً به صورت اروپایی باشد و بالاتر از همه کج کلاه پرداری هم به سر نهاده باشد.
به دستور صدراعظم، عمارت بزرگی که گنجایش چندین هزار نفر را دارد برای نمایش تعزیه بنا شده که تمام خصوصیات یک تئاتر جدید را دارا است ولی صحنه نمایش آن به جای آنکه در جلو ساختمان باشد، به صورت یک سکوی بلند در وسط قرار گرفته و بدون واسطه پرده از همه طرف برای تماشاگران قابل دیدن است. در اطراف صحنه دو ردیف جایگاه ویژه نیز ساختهاند.
از سفرای خارجی معمولا به وسیله صدراعظم دعوت میشود که در مراسم اجرای تعزیه شرکت نمایند و غالباً من نیز جزء مدعوین این برنامهها بودم، البته باید دانست که امتناع از پذیرش این دعوت دلیل بینزاکتی است. در موقع ورود به این محل، مرا به لژ مخصوصی هدایت میکردند که قبل از آن اطاق کوچکی به نام «کفش کن» بود و میبایستی در آنجا کفشهای خود را از پا دربیاوریم. جلو جایگاه ما به وسیله یک قطعه فرش ضخیم به دقت پوشانده شده و در روی آن سوراخهایی تعبیه گردیده بود که بتوانیم صحنه را مشاهده کنیم و در ضمن از دید تماشاگران کاملاً محفوظ باشیم.
تمام محوطه پر از جمعیت میشد که تعداد آنها به چندید هزار نفر میرسید. قسمتی از محل تماشاچیان به زنها اختصاص داشت که اغلب آنان از طبقات پاین اجتماع محسوب میشدند. و آنها در حالی که خود را کاملا در چادر پیچیده بودند، در روی زمین مینشستند.»
واقعه کربلا بر صحنه تعزیه
تمام سعی و کوشش لازم به کار رفته بود تا هر چه ممکن است این نمایش طبیعیتر باشد. چون توصیف تمام برنامههای این نمایش غمانگیز 10 روزه، ملالتآور خواهد بود لذا مختصری از آنها را خواهم آورد:
لباس امام حسین (ع) و خانواده و یارانش به صورت همان دوران تهیه شده بود و آنها را ابتدا، در حالی که عازم سفر به کوفه بودند به نمایش در آوردند. برای تجسم این مسافرت، شترها و اسبهای زرهپوشیده را با کجاوه در اطراف صحنه حرکت میدادند و در همان حال صدای طبل و شیپور از دور و نزدیک شنیده میشد. پس از مدتی لشکریان یزید پدیدار شدند، فرمانده آنها نطقی کرد و امام حسین (ع) در حال نوحه خواندن برای جنگ به سراغش رفت و چندی بعد در حالی که خودش و اسبش پوشیده از تیرهای چوبی بودند، به وسط صحنه بازگشت. بعد، آب نهر فرات به روی آنها بسته شد و به دنبال آن نوحهسرایی شدت یافت و جنگ مغلوبه شد. پس از چندی شمر خشمآلود و سوارانش، زرهپوشیده و سئار بر اسب جلو آمدند. شمر نطقی کرد و امام حسین (ع) در حالی که از مصیبت خانواده خود اندوهگین بود با وقار به آن جواب داد.

سپس پسران جوان امام حسین (ع) علیاکبر و علیاصغر برای جنگ از صحنه خارج شدند و پس از مدتی جسد آنها را به داخل آوردند. و بالاخره، کشته شدن « سکینه» و «رقیه» دختران کوچک امام حسین (ع)، سر و صدای گربه و تاله جمعیت را به اوج رساند، تا آنکه جبرائیل از آسمان به زمین آمد و به همراه سایر فرشتگان همراهش از این عمل شنیع درباره اولاد پیغمبر اظهار تنفر کردند.
حضور در چنین مجلسی که چندین هزار نفر در ماتم و اندوه عمیقی فرو رفتهاند برای من بسیار غریب بود، چون اصولاً ایرانیها در گریه و زاری خصوصیات ویژهای دارند: صداهای غیرعادی و عجیبی که با گریه آنها همراه میشود گاهی اوقات به صورتی است که حالت قهقهه پیدا میکنند و ناگهان همه را گریه فرا میگیرد. گاهی از اوقات من هم حس میکردم که بر اثر شنیدن این همه آه و ناله، اشکم آماده سرازیر شدن است و با زنهای ایرانی اطراف خودم در عزاداری شرکت میکردم، که البته این موضوع خیلی باعث خوشایند آنها میشد، ولی باید اذعان نمایم که بعضی از قسمتهای این برنامه، آنقدر عمیق و پر از احساس اجرا میگردید که فوقالعاده متأثر کننده بود.»
نظر شما