
سید جلال کتابچی مدیر نشر اسلامیه و سید فرید کتابچی و سید محمدباقر کتابچی در نشست تاریخ شفاهی نشر از یک قرن فعالیت خاندان کتابچی در نشر ایران گفتند.
سید جلال کتابچی گفت: من در نهم تیرماه سال 1317 در تهران به دنیا آمدم. پدربزرگم میرمحمد شیرازی در شیراز به دنیا آمده و زندگی میکرد. او در سالهای آخر عمرش به تهران آمد. پدرم سید احمد در تهران به دنیا آمد و حتی یک بار هم به شیراز نرفت.در آن زمان شیراز به دلیل نزدیک بودنش به بندرعباس مکان مناسبی برای واردات کتاب از هند بود. در واقع شیراز نوعی حوزه علمی و مرکز فرهنگی محسوب میشد. سال اول دبستانم به مدرسه توفیق در چهارراه سیروس میرفتم. سال دوم تا ششم به مدرسه مذهبی محمدی رفتم که مدیرش مرحوم جاراللهی بود. سال هفتم تا یازدهم به دبیرستان مروی در کوچه مروی رفتم. یک سال هم دبیرستان تمدن در خیابان استامبول بودم. یک سال هم دانشسرای علوم دینی میرفتم و شاگرد اساتید بزرگی مثل دکتر سحابی و مهندس بازرگان بودم.
این چهره شاخص صنعت چاپ سال 1335 را سال ورودش به این حوزه عنوان کرد و گفت: در آن زمان پدرم دستگاه چاپ سنگی داشت. کار چاپ خیلی کند بود. 10 کارگر با شیفت 10 ساعته سه تا سنگ آماده میکردند و با 500 بار به ازای هر سنگ، کارکردشان در هر شیفت کاری 1500 بود. در کل پروسه مقرونبهصرفهای نبود.
او درباره آغاز استفاده از دستگاههای جدید چاپ بیان کرد: برادرم مرحوم سید اسماعیل دستگاههای جدیدی از موسسه تجاری نوریانی خرید که چاپ کلیشه و حروف را انجام میداد. چند سال بعد از آن دستگاههای افست خریدیم و چاپمان کاملاً به شکل افست درآمد. جنب چاپخانهمان یک پاساژ داشتیم که کل طبقه بالایش را به صحافی اختصاص داده بودیم. در بخش صحافی 20 کارگر مشغول به کار بودند و کار صحافی هر کتاب حدود 6 ماه طول میکشید.
در کار ما هرگز امنیت شغلی وجود نداشته است
سید فرید کتابچی برادرزاده سید جلال است و به گفته خودش بعد از پایان تحصیلاتش در شاخه مهندسی به دلیل کهولت سن عمویش به کمک او در انتشارات اسلامیه میرود. او متولد 29 فروردین 1340 است و نسل سوم خاندان بزرگ کتابچی است که از بزرگان صنعت نشر ایران هستند.
او درباره عوامل دلسردی در ادامه فعالیت چاپخانه بیان کرد: در کار ما هیچوقت امنیت شغلی وجود نداشته و ندارد. چون قوه قهریه ارشاد و صنف و اتحادیه آنقدر نبوده که بتواند جلوی سرقت آثار را بگیرد. آثاری که با سختی بسیار و گاهی با چهار بار تصحیح، حروفچینی با اعرابگذاری و خطاطی هنرمندانه منتشر میشد.
برند «کتابچی» در سال 1280 ثبت شد
سید محمدباقر کتابچی فرزند سید مرتضی کتابچی متولد 7 تیرماه 1341 است و در حال حاضر مدیر انتشارات علمیه اسلامیه است و نسل پنجم خاندان کتابچی به شمار میرود.
او سیر تغییر نامهای خانوادگی خاندان کتابچی را موسوی، اسلامیه، اخوان کتابچی و در آخر کتابچی عنوان کرد و گفت: اولین چاپخانه در سال 1300 در زمان ناصرالدین شاه توسط عباس میرزای قاجار در ایران شروع به کار کرد. ثبت برند اسلامیه در سال 1280 انجام شد. در آن زمان هنوز صنعت چاپ وارد ایران نشده بود و بیشتر واردات کتاب از هند انجام میشد.
سید جلال همچنین درباره انشعاب نشر علمیه اسلامیه از نشر اولیه اسلامیه گفت: نام کتابفروشی ما در زمان پدر و عمویم «علمیه اسلامیه» بود. به دلیل تخریب بخشی از خیابان ناصرخسرو به خاطر ساختن ساختمان وزارت دارایی، کتابفروشی ما به 15 خرداد (جایی که هنوز هستیم) منتقل شد و عمویم شعبه دیگری در صحن حضرت معصومه (ع) در قم تاسیس کرد.
مدیر انتشارات اسلامیه ادامه داد: این تغییر نام در همین زمان شکل گرفت. عمویم نام علمیه اسلامیه را برداشت و ما اسلامیه شدیم. بعدها توسط برادرم سیدمحمد انشعاب دیگری از ما جدا شد که انتشارات کتابچی نام گرفت.
سیدجلال کتابچی درباره معیار انتخاب کتابها برای انتشار در نشر اسلامیه گفت: تمایلات مذهبی و تربیت دینی خانوادگی ما از یک طرف و علاقهمندی حوزههای علمیه و طلاب در طرف دیگر در انتخاب کتابهای مذهبی موثر بود. البته بعدها کتابهای دیگری در حوزههای مختلف مثل قصص قرآنی، طب اسلامی و حتی کتابهای حقوقی و جامعهشناسی منتشر کردیم.البته خواسته و نیاز مشتریان در این مورد تعیینکننده است. به عنوان مثال مجموعه 6 جلدی حقوق مدنی سید حسن امامی از سال 1330 تا امروز 36 بار تجدید چاپ شده است.
او همچنین درباره ساختمان امروزی انتشارات اسلامیه در خیابان 15 خرداد بیان کرد: زمان رضاشاه ساختمانهای کتابفروشیها و انتشارات در خیابان ناصرخسرو تخریب شدند بدون اینکه خسارتی به آنها پرداخت شود. پدر من هم بعد از این اتفاق ملک سه طبقه حاضر را خریداری میکند که طبقه زیرین آن انبار، طبقه همکف فروشگاه و طبقه اول دفتر شد.
سید جلال کتابچی به چهرههای شاخص فرهنگی که آن زمان با انتشارات اسلامیه همکاری میکردند نیز اشاره کرد و درباره حال و هوای این همکاریها گفت: ما با بزرگانی مثل محمدباقر بهبودی، شیخ محمدجواد نجفی، سید هاشم رسولی، عبدالرحیم شیرازی و شیخ صفی الله محلاتی همکاری میکردیم.
او اضافه کرد: در آن زمان بین ما قرارداد حقالتالیف شفاهی بود و خیلیها مثل حاج عباس قمی حقالتالیف نمیگرفتند، چون مبنا و هدف کارشان معنوی بود و دغدغه فعالیتشان مادی نبود. مولفان و مصححان ما زندگی آرام و سادهای داشتند. همیشه با قناعت زندگی میکردند.
این ناشر پیشکسوت خاطرنشان کرد: مثلاً مرحوم شهرانی هیچوقت پاکت حقالتالیف را باز نمیکرد و قرارداد شفاهی هم نداشت. در آن زمان اعتماد عمیقی بین ناشر و مولف و مصحح وجود داشت.
قبل انقلاب به دلیل عدم نظارت قرآنهای مغلوط منتشر میشد
در ادامه بحث تصحیح، سید جلال کتابچیبه نسخههای مختلف قرآن این انتشارات اشاره کرد و گفت: قبل از انقلاب نظارت مستقیمی بر انتشار قرآن نبود. بعد از انقلاب بخش دارالقرآن وزارت ارشاد 3 تا 5 غلط اعرابگذاری به قرآنهای ما گرفتند که البته طبق ضوابط خودشان بود. یکی از نسخههای پرفروش قرآن ما را خانم دکتر رنجبر – که معلم قرآن زنها و بچهها بود - از روی قرآن چاپ پاکستان اعرابگذاری و با خط فارسی منطبق کرد. نسخه مرحوم معزی هم به سبک تحتاللفظی و لغت به لغت ترجمه شده بود که بیشتر دانشجویان آن را میخریدند.
سیدفرید کتابچی در تکمیل سخنان سیدجلال گفت: امروزه با آمدن قرآنهای عثمانی رسمالخط ایرانی تقریباً کنار گذاشته شده است. آن زمان طاهر خوشنویس خطاطی قرآن را انجام میداد و پدرم اعرابهایش را تصحیح میکرد.
همیشه جنبه شرعی استفاده از آثار را رعایت کردیم
سیدجلال کتابچی همچنین درباره فرهنگهای انگلیسی به فارسی و عربی به فارسی انتشارات اسلامیه گفت: در انتشار فرهنگ عربی به فارسی از نسخه بیروت عربی به عربی استفاده کردیم و جای یک قسمت فارسی ترجمه کردیم. به هرحال ما همیشه جنبه شرعی استفاده از آثار خارج از کشور را رعایت میکردیم و هیچوقت از آنها افست نگرفتیم.
او با اشاره به کتابفروشیهای راسته 15 خرداد در آن زمان مانند خزر، جعفری، بیروت، مصطفوی، محمودی، جهان و علمی افزود: علاوه بر 15 خرداد در بازار سلطانی نیز کتابفروشیهایی مثل آخوندی، لطفی، برادران علمی، امیرکبیر و شمس فراهانی فعالیت میکردند. اکثر این کتابفروشیها و انتشاراتیها کتابهای مذهبی داشتند. ما در آن زمان 20 تا 30 تا حروفچین داشتیم. سه تا چهار بار نسخهبرداری و تصحیح انجام میشد که پروسهای زمانبر و سخت بود.
این ناشر تاکید کرد: با وجود مراحل دشوار حروفچینی و تصحیح ما دوره 110 جلدی بحارالانوار، مجموعه 12 جلدی تفسیر ابوالفتح رازی و مجموعه 6 جلدی تفسیر صافی را منتشر کردیم و کتابفروشیمان مدام از مشتری پر و خالی میشد. مرحوم آخوندی بحارالانوار را با روندی کند ترجمه میکرد، به طوری که در سی سال سی جلد آن منتشر شده بود. در زمان ما مطالبه جلدهای بعدی بحارالانوار زیاد شد. به همین خاطر با مرحوم آخوندی توافق کردیم که از جلد 43 به بعد را ما منتشر کنیم.
وی افزود: محمدباقر بهبودی و علیاکبر غفاری کار تصحیح و تطبیق بحارالانوار را انجام میدادند. آیتالله خراسانی در نجف نیز چند جلدش را تصحیح کرد. آنها نسخههای چاپ سنگی دوره ناصرالدین شاه را با نسخههای خطی کتابخانه مجلس تطبیق میدادند تا این مجموعه دایرهالمعارف عظیم شیعه به طور کامل منتشر شد. چند تا انبار بزرگ داشتیم مخصوص به بحارالانوار. البته خانه مرحوم مدرس را که پیشتر حدود 40 سال در آن زندگی میکردیم، نیز تبدیل به انبار کردیم. در سال 1327 پدرم این خانه را خرید. من در آن زمان ده ساله بودم.
مدیر انتشارات اسلامیه اضافه کرد: خانه مرحوم مدرس 14 اتاق، سه حیاط(شامل دو اندرونی و یک بیرونی 500 متری) و سه در ورودی داشت. مراسم ازدواج من و سید رضا (پدر سید فرید) هم در این خانه بود. ما چهار برادر و خانوادههایمان به همراه پدر و مادرم در این خانه سکونت داشتیم.این خانه در کوچهای باریک بود و در زمستان به علت برف سنگین و گل و شل صعبالعبور میشد. به همین خاطر سعی میکردیم اواخر پائیز تعدادی از کتابها را به انبار 15 خرداد انتقال دهیم.
برای حمل کتابها از صندوق تخممرغ استفاده میکردیم
او درباره مراحل بستهبندی و حمل کتابها بیان کرد: آن زمان هنوز کارتن نبود. ما برای بستهبندی کتاب از صندوقهای چوبی تخممرغ استفاده میکردیم. قبل از آن هم کتابها را عدلبندی میکردیم که وزن هر عدل حدود 150 تا 200 کیلو میشد.
سید جلال کتابچی در ادامه درباره مطالبات مادی و بازگشت سرمایه انتشارات کتابچی گفت: ما قبضهای پیشفروش داشتیم. از هر مشتری 10 تومان میگرفتیم تا در مراحل چاپ سهیم شود. جلد اول کتاب را بابت آن 10 تومان به او مجانی میدادیم تا دوباره قبض پیشفروش بخرد و جلد بعدی چاپ شود.
او خاطرنشان کرد: در مورد شهرستانها با برات کار میکردیم؛ پروسهای شبیه به چک امروزی، با درجه اطمینان کمتر. به هرحال مشترکین شهرستانی دائمی داشتیم و مدام با آنها کار میکردیم. قبل از انقلاب حدود 300 شعبه در شهرستانها با ما همکاری میکردند از جمله دانش و فردوسی در مشهد، دارالکتاب و دارالعلم در قم، هاشمی و معرفت در شیراز و ثقفی و ترشیزی در اصفهان. برای تبلیغ آثار جدیدمان گاهی در روزنامه آگهی میدادیم و گاهی به صورت دستی آگهیهایی تهیه و به شهرستانها ارسال میکردیم.
مدیر انتشارات اسلامیه همچنین درباره قیمت ارزان کتابهای این نشر تاکید کرد: هدف ما این بود که قیمت کتابها بالا نرود. بیشتر مشتریهای ما طلبهها و دانشجویان بودند که وضعیت مادی مناسبی نداشتند. ایران از نظر فرهنگی طوری بود که فقط اقشار خاصی کتاب میخریدند و ما باید رعایت حال آنها را میکردیم.
سید فرید کتابچی نیز در این باره خاطرنشان کرد: البته ما بیشتر بعد معنوی کتاب را در نشر میگرفتیم. سیدرضا پدرم وقتی کتابها را قیمتگذاری میکرد، قیمت بازار آزاد را در نظر نمیگرفت. بعد از انقلاب هم تا همین چند سال پیش براساس قیمت ارشاد قیمتگذاری میکردیم و قیمت پشت جلد گاهی تا یک و نیم برابر زیر قیمت بازار بود.در هر کتاب بعضی از آنها قیمت پشت جلد داشتند و بعضی نداشتند. سعی میکردیم اول کتابهای قیمتدار را بفروشیم که اگر در اثر تورم مجبور شدیم قیمتها را به روز کنیم، مشکلی پیش نیاید. پروسه چاپ کتاب امروزه خیلی آسان شده است. علاوه بر آن ما معمولاً مراحل پیش از چاپ را نداشتیم. قبل از من زحمتها کشیده شده بود و بیشتر تجدید چاپ میکردیم. به هر حال امروز چاپ و صحافی و ظاهر کتاب برای مخاطب مسئله مهمی شده است.
سیدجلال کتابچی در ادامه نشست به عضویت در اتحادیه ناشران از ابتدای فعالیتشان اشاره کرد و گفت: این عضویت بی تاثیر نبوده ولی تاثیر پررنگی هم نداشته. اگر اتحادیه میتوانست جلوی تکرار آثار و سرقت ادبی را بگیرد خیلی خوب بود.
او همچنین درباره تذکر ساواک به جلد 28 بحارالانوار و توقیف و خمیر شدن کتاب جامعالدعوات در سال 62 به خاطر طبقهبندیاش در علوم غریبه صحبت کرد و خاطرنشان کرد: با وجود این خود ما هیچوقت کتابی را خمیر نکردیم. کتابهای اضافه را به شکل وجوهات و خیرات به کتابخانهها و طلاب میبخشیدیم.
سید محمدباقر کتابچی نیز درباره رقابتهای ناسالم و فعالیتهای موازی ناشران در حال حاضر گفت: وقتی کتابهای اصیل و شناخته شده به شکل نامناسب در کتابسازیهای بیکیفیت استفاده میشوند، اعتماد مشتری به کتاب خواندن کم میشود.
اولین دوره از سلسله برنامههای «تاریخ شفاهی کتاب» از نیمه دوم سال 1393 به همت نصرالله حدادی در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد که حاصل اولین دوره از برگزاری این سلسله نشستها در کتابی با عنوان «تاریخ شفاهی کتاب» در 560 صفحه، با شمارگان هزار نسخه و بهای 100 هزار تومان روانه بازار کتاب شد.
دوره جديد برگزاري سلسله نشستهاي «تاريخ شفاهي كتاب» با مديريت نصرالله حدادي، نويسنده و پژوهشگر حوزه نشر كتاب از فروردينماه سال 1396 آغاز شده كه نخستين نشست اين دوره، 23 فروردينماه با حضور حاج بيتالله رادخواه، (مشمعچي) مدير انتشارات «تهران- تبريز» و دومين نشست نيز با حضور جمشيد اسماعيليان، مدير انتشارات «پرتو»، 30 فروردينماه برگزار شد. در ادامه اين سلسله نشستها، ابوالقاسم اشرفالكتابي ، مدير انتشارات «اشرفي» 6 ارديبهشتماه، مهمان سومين نشست «تاريخ شفاهي كتاب» بود. چهارمين نشست تاريخ شفاهي كتاب در تاريخ 27 ارديبهشت ماه ميزبان بيوك چيتچيان، مدير انتشارات مرتضوي بود.
نظر شما