در مراسم بزرگداشت، پوران فرخزاد عنوان شد، پوران فرخزاد بسیار مهربان بود در عینحال بسیار صریح و رُک بود و آنچه را در دلش بود به بیان میآورد و نسبت به رفتارهای نادرست همواره منتقدانه برخورد میکرد.
این مترجم درباره خصیصههای اخلاقی مرحوم فرخزاد شرح داد: یکی از مسائلی که همیشه وجود دارد این است که تا افراد در کنار ما هستند بودنشان انقدر بدیهی است که به آنها فکر نمیکنیم اما وقتی از میان ما میروند به آنها فکر میکنیم. یکی از خصلتهای پوران عزیز که در زمان حضورش هم بسیار مورد توجه من بود رکگویی صراحت و نترسیاش بود. من خاطرات شیرین از او دارم، ممکن است بین آن حرفهای تلخی هم به من زده باشد. اما حتی آنها هم برای من شیرین است زیرا بدون توهین و رودربایسی، رک نظرش را میگفت.
یکی باید خردهریزهایم را جمع کند
همچنین غلامحسین سالمی مترجم نیز که بیش از 50 سال با پوران فرخزاد دوست بود، درباره او بیان کرد: روزی که پدرم مرد به خودم گفتم مادرم زنده است و من هنوز یتیم نشدهام. وقتی مادرم مرد به خودم گفتم پوران خواهر بزرگم هست و من هنوز یتیم نشدهام. روزی که پوران مرد ریختم و از هم پاشیدم. حالا یکی باید خرده ریزهایم را جمع کند. به اصطلاح هنوز آدم نشدم. بیاغراق به عنوان کسی که ۵۰ سال با پوران دوست بود میگوییم؛ پوران تولدت مبارک.
او در ادامه دو رباعی و دو غزل از سروده های پوران را خواند.
او کوه محبت بود
هوشنگ مرادیکرمانی نویسنده، که با این شاعر سالها در رادیو همکاری میکرد، او را کوه محبت خواند و اظهار کرد: پوران به من بسیار دور و بسیار نزدیک بود. پوران را از زمان رادیو میشناسم ما حدود ۹ سال هر روز همدیگر را میدیدم. همیشه به خودش میگفتم تو کوهی محبت هستی و او به شوخی میگفت به خاطر وزنم میگویی. اما واقعا کوه محبت بود. مهربانیاش در حدی بود که برای مریضی من هم نگران میشد و دنبال دکتر میگشت. یک مدت سردردهای شدید و مداوم داشتم ایشان گشت و دکتری برایم پیدا کرد. زمان ازدواجم هم به او گفتم که با یک خانم خانهدار ازدواج کردم. او گفت خوب کاری کردی یک نویسنده باید همسر خانهدار داشته باشد که بار بخشی از مشکلاتش را به دوش بگیرد.این نویسنده در ادامه چندین خاطره از مرحوم پوران فرخزاد تعریف کرد.
خاطرات پوران ؛ منبع تاریخ معاصر فرهنگ ایران
علی دهباشی روزنامهنگار، ادبیپژوه و نویسنده که مسئول جلسه نیز بود درباره این ادیب درگذشته متذکر شد: فقدان زندهیاد پوران فرخزاد برای جامعه ادبی و اهل قلم بدون تردید یک ضایعه است. ایشان همیشه خاطراتشان را مینوشتند بدون تردید در این خاطرات که فرزندانشان منتشر خواهند کرد بخشی از منابع تاریخ معاصر فرهنگ ایران بهشمار میآید. زیرا خانم فرخزاد بیش از نیمقرن در معرض اتفاقات فرهنگی، هنری و ادبی سرزمین ما بودند. بیتردید آنچه که ایشان ثبت کردند برای کسانی که در حوزه فرهنگ و ادب ایران کار میکنند منبع بسیار جالب و موثر به شمار میآید.
باور نمیکند دل من مرگ دوست را
نرگس روانپور پژوهشگر ادبی نیز در بخشی از مراسم متنی را برای این پژوهشگر آماده کرده بود را خواند. در بخشی از این متن آمده است: «باور نمیکند دل من مرگ دوست را. شگفتا که انسان همسایه دیواربهدیوار مرگ است و با آن ناورانه برخورد میکند. بهویژه با مرگ عزیزی چون پوران که نامش از دفتر روزگار ستودنی نیست و خوشا زیستی چنان و رفتی چنین. نیک زیستن هنری است که از همگان برنمیآید و پوران نیک زیست. باری هرچند 50 سال تمام دیدارکنندگان بیشماری از داخل و خارج کشور به خانه پوران آمدند که کنجکاوی خودشان را درباره خواهر فروغ ارضاء کنند چه زود فهمیدند او را باید به احترام پوران بودنش ارج گذاشت، نه بهصرف خواهر فروغ و فریدون بودن...».
و در ادامه درباره تواناییهای پوارن فرجزاد، شخصیت این شاعر و پژوهشگر و آثار او صحبت کرد.
پوران و امثال پوران هرگز از بین ما نمیروند
عظیم زرینکوب نیز با بیان اینکه «به پوران بسیار ارادت داشتم» ادامه داد: درواقع همه خاندان فرخزاد را دوست داشتم. امروز تولد پوران را به دو دختر نازنینش تبریک میگویم. پوران نرفته است. پوران و امثال پوران هرگز از بین ما نمیروند. بسیاری تلاش میکنند او را زیر سایه خواهرش ببینند. اما پوران خودش شخصیت بزرگی است. او ادیب، پژوهشگر، شاعر و ... بود. علاوه بر تمام اینها او پر از انسانیت بود. چقدر دوشنبهها با آغوش باز همه را پذیرفت.او در پایان سخنانش غزلی به نام «هنوزا»؟ از سرودههای پوران فرخزاد را خواند.
شرح آن یاری که او را یار نیست
گیتیپورفاضل شاعر، نیز درباره پوران فرخزاد گفت: همه ما که امروز اینجا نشستهایم از یاران دوشنبههای پوران بودیم و حال او در میان ما نیست. من همیشه پوران را شاعر میدانستم. شاعر نیاز ندارد مابهازای بیرونی برای شعرش داشته باشد. او میتواند با تخیل هرآنچه را که میخواهد بازسازی کند. من همواره پوران را همراه مولانا میدانم.
او پس از خواندن این بیت از مولانا که میگوید «من چه گویم یک رگم هشیار نیست/ شرح آن یاری که او را یار نیست»، اظهار کرد: پوران یاور زنان بود. همیشه میگفتم گاهی حق را به مردها بده آنها هم گاهی حق دارند. اما پوران میگفت زنها طی قرنها تحت فشار بودند. حالا که بالوپر گرفتهاند باید پرواز کنند.
او در پایان شعری که برای دوست پوران فرخزاد سروده بود را برای حاضرین خواند.به گزارش ایبنا، در بخشی از مراسم نجیب اکرمزاده نوازنده و خواننده افغال قطعهای با نام «مادر» با استفاده از اشعار فروغ فرخزاد ساخته بود را خواند.
پوران؛ زنی که عاشق زندگی و خورشید بود
آلاله بهمن دختر کوچک پوران فرخزاد که سالها همراه و یار مادرش بود درباره او گفت: بیش از هر چیز بعد از این آوار که بر سر ما فرو ریخت از همدردی و جملات صمیمانهتان سپاس گذارم. امیدوارم هیچکسی چنین رنجی را تحمل نکند. هنوز باور ندارم که مادرم دیگر نیست. زنی که عاشق زندگی و خورشید بود.
او با بیان اینکه «فکر نمیکنم که دیگر نیست»، اظهار کرد: روزی که ساختان پلاسکو آتش گرفت میخواستم طبق معمول به مادرم زنگ بزنم و خبر را به او بدهم. من هر روز به مادرم سر میزدم ولی از روز رفتنش دیگر جرات نکردم در خانه خالیاش را باز کنم. نمیتوانم این آواری که روی سرمان ریخته را تحمل کنم. اما این روزها که هر ساعتش یک عمر بر ما گذشت لطف دوستان از همه دنیا کمکان کرد.
او در پایان تولد پوران فرخ زاد را به همه کسانی که او را دوست داشتند تبریک گفت.
با رفتتش جایی در دلم خالی شد
سپس افسانه بهمن، دختر بزرگ پوران فرخزاد نیز متذکر شد: امروز اولین تولد پوران بدون حضور مادی اوست. اما من مطمئنم او اینجا حضور دارد. چشمهای زیبایش را میبینم و میدانم که از جمعی که اینجا شکل گرفته خوشحال است و به ما لبخند میزند. با رفتن او جایی در دل من خالی شد که هرگز پر نمیشود. اما موضوعی که مرا اذیت میکند این است که چرا تمام عمرم با او نگذشت. مادرم روحت شاد .
او در ادامه از خواهرش که سالها یار پوران بود تشکر و بیان کرد: آلاله یار مادرم بود و سالها بار مرا هم به دوش کشید. پوران روزهای آخر از من خواست مراقب خواهرم باشم. من نمیتوانم جای او را بگیرم، اما آلاله جانم من هستم.
سید علی صالحی و اسدالله امرایی نیز در این نشست حضور داشتند.
نظر شما