یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۷
آيا سياست ترويج كتابخوانی شكست خورده است؟

علی‌اصغر سیدآبادی نویسنده و پژوهشگر، در یادداشتی که در اختیار «ایبنا» قرار داده، ترویج کتابخوانی را نه تنها شکست‌خورده عنوان نکرده بلکه آن را یکی از مهم‌ترین ضرورت‌های امروز کشور دانسته است.

خبرگزاری کتاب ایران ـ علی‌اصغر سیدآبادی: رسول جعفریان يكی از برجستگان كتاب و كتابخوانی به‌ویژه در حوزه تاريخ، با انتشار ياداشتی در كانال تلگرام‌اش با اشاره به تجربه‌های شكست‌خورده در ترويج كتاب‌خوانی، پيشنهاد داده است «به جای ادا و اطوارهای معرفی کتاب در سیما، راه افتادن در کتابفروشی‌ها، درست کردن هفته کتاب و دادن تخفیف‌های ده تا بیست درصدی، راه‌ها‌ی ديگری را در پيش بگيريم و محتوای كتاب‌ها را به‌صورت بسته‌های دانشی، در قالب‌هایی که مردم به آن علاقه‌مند هستند، درآوریم و به آنان ارائه دهیم.»
 
تجربه‌های ارزشمند و متنوع رسول جعفريان در حوزه كتاب به حدی است كه نمی‌توان از كنار دغدغه‌ها و پيشنهادهای او به‌ سادگی گذشت. با اين حال آيا توصيف او از وضعيت كتابخوانی در ايران، پيش‌فرضش درباره بی‌اثر بودن برنامه‌های ترويج كتابخوانی و راهی كه پيشنهاد داده است، گرهی از اين كار فروبسته خواهد گشود؟
 
به نظر او سياست ترويج كتابخوانی، پُرهزينه و شكست‌خورده است و نشان‌دهنده اين‌كه یک ملت ناآشنای با کتاب را به‌ زور نمی‌توان کتاب‌خوان کرد. بنابراين بايد به اين واقعيت توجه كنيم كه غالب مردم بخش عمده اطلاعات و دانش خود را از منابع غيرمكتوب می‌گيرند.
 
او پيشنهاد داده است كه  «حالا که مردم به تلگرام یا واتس‌اپ یا موارد مشابه علاقه‌مند هستند، مراکز علمی ما برنامه‌ریزی کرده، محتوای علمی کتاب‌ها را با شگردهای خاص تبلیغاتی، با استفاده از قالب‌های مورد علاقه مردم، با تقطیع آن‌ها، با چینش زیبا با ارائه زمان‌بندی شده، به مردم ارائه دهند.»
 
اين هم جمله پايانی ياداشت ايشان است: «ملت ما به کتاب باز نخواهد گشت، اما به‌راحتی می‌توان از مسیری تازه و جذاب، چندین برابر کار کتاب را انجام داد.»
 
من قصد دفاع از آن‌چه او سياست‌های شكست‌خورده ترويج كتابخوانی می‌نامد ندارم. در بسياری از موارد با او هم نظرم و تا حدودی از نهضت‌های پُرهزينه و كم‌ثمر كتاب و كتابخوانی خبر دارم، با اين حال فكر می‌كنم ياداشت آقای جعفريان بر سه پيش‌فرض نادرست استوار است.
 
1- آن‌چه در كشور اجرا شده، لزوماً ترويج كتابخوانی نیست. بسياری از كارهایی كه به نام كتاب در كشور انجام می‌شود و می‌شده، ربطی به ترويج كتابخوانی ندارد. در بسياری از نهادها و سازمان‌ها «پند و نصيحت و توصيه به كتابخوانی» آن هم توسط كسانی كه  اغلب خود كتاب نمی‌خوانند، چه به شكل سخنرانی و چه به شكل تصويری و چه در تلويزيون و تلگرام و واتس آپ و ....لزوماً ترويج كتابخوانی نيست و اگر هم باشد شكلی نازل و بی‌تأثير از آن است.
 
همچنين گذاشتن قفسه‌ای در فرودگاه و ايستگاه راه‌آهن و قراردادن چند كتاب غيرجذاب از يک گرايش خاص هم ترويج كتابخوانی نيست يا اگر با تساهل و تسامح ترويج كتابخوانی‌اش بخوانيم، شكلی نادرست و غيرجذاب و تحميلی از آن است.
بسياری از آن‌چه به عنوان ترويج كتابخوانی انجام شده، از اين دست است و نمی‌توان از آن‌ها شكست ترويج كتابخوانی را نتيجه گرفت.
ترويج كتابخوانی فعاليت‌هايی است كه افراد را به كتابخوانی ترغيب می‌كند. در دسترس قراردادن كتاب، تأسيس كتابخانه، برگزاری سمينار و مقاله نوشتن درباره كتاب و بسياری امور ديگر اگرچه اهميت دارند، اما ترويج كتابخوانی نيستند.
شايد اين پرسش پيش بيايد كه با اين حساب اصلاً ما ترويج كتابخوانی داريم؟ بله اتفاقاً نهادهای مردمی فعالی در حوزه ترويج كتابخوانی به‌ ویژه در ميان كودكان و نوجوان حضور دارند و اگر مناطق فعاليت آن‌ها را با ديگر مناطق مقايسه كنيم، تأثيرشان آشكار است. بنابراين ترويج كتابخوانی نه تنها شكست خورده نيست كه يكی از مهم‌ترين ضرورت‌های امروز كشور است.
 
2- دومين پيش‌فرض او اين است كه مردم ايران را نه می‌توان كتاب‌خوان كرد و نه آن‌ها به كتاب بازخواهند گشت. او با نوعی ذات‌گرایی درباره ملت سخن می‌گويد و گویی برای مردم ايران ذاتی قائل است كه امكان كتابخوان شدن شان را منتفی می‌كند. چنين پيش‌فرضی ضمن اين‌كه مستدل به هيچ استدلالی و مستند به هيچ پشتوانه‌ای نيست، می‌تواند توجيهی باشد برای انفعال درباره اين موضوع و هر موضوع ديگر.
 
ملت ايران يک كليت شبيه و يكپارچه نيست كه درباره‌شان اين‌گونه بتوانيم نسخه بپيچيم. همين الان استان‌های مختلف از نظر ميزان كتابخوانی با هم تفاوت عمده دارند و اين تفاوت لابد از جایی نشأت می‌گيرد.
 
در آخرين پيمايش ارزش‌ها و نگرش‌های ايرانيان ميزان كتابخوانی در برخی از استان‌ها بيش از 20 دقيقه در روز در برخی بيش از 4 دقيقه است. گذشته از اين تجربه ترويج كتابخوانی در برخی از شهرستان‌ها و روستاها توسط گروه‌های غيردولتی نشان داده است كه اين تجربه‌ها تأثيرگذار است.
 
3- پيش فرض ديگر ياداشت رسول جعفريان، كسب اطلاعات و دانش را تنها هدف كتابخوانی يا دست كم هدف‌محوری آن می‌داند. همچنين در ياداشت او با اين پيش‌فرض مواجه‌ايم كه دانش نيز مجموعه‌ای از خرده‌دانستنی‌هاست كه امكان بسته‌بندی آن در متن‌های خلاصه وجود دارد. در واقع او ضمن اين‌كه يک نوع كتابخوانی را به‌عنوان كل كتابخوانی در نظر گرفته است، علم و دانش را هم به دانستنی‌های علمی تقليل داده است.
البته اين پيش‌فرض در ايران گسترده و همگانی است و بسياری چون او می‌انديشند. بيشتر شعارهای كتابخوانی هم بر اين اساس استوار است. در اين منطق كتاب چراغ دانايی است و مهم‌ترين كاركرد كتاب آموزش و انتقال علم. در اين تلقی، كتابخوانی برای لذت جايی ندارد. رمان و داستان و شعر و بسياری از كتاب‌های عمومی ناديده گرفته می‌شوند و كتاب به كتاب دانشگاهی و درسی و كمک درسی و حداكثر كتاب‌های علمی و آموزشی آزاد فروكاسته می‌شود، در حالی‌كه مثلاً در آمارهای مربوط به اتحاديه اروپا دو نوع كتاب خواندن برای درس و كتاب خواندن برای كار را از كتابخوانی تفكيک می‌كنند و بيشتر وقت‌ها وقتی از كتابخوانی سخن می‌گويند به كتاب درسی و كتاب مهارتی برای كار، كاری ندارند.
 
توصيف رسول جعفريان در حوزه خاص كتاب‌های علمی و آموزشی و دانشگاهی تا حدودی درست است و اشكالش اين است كه كتابخوانی را به اين حوزه محدود كرده و فروكاسته است. آمارهای فروش كتاب مثلاً در بازار آمريكا نيز نشان می‌دهد كه در حوزه‌های دانشگاهی و آموزشی از فروش كتاب كاغذی كاسته شده و مردم اين كتاب‌ها را بيشتر در بسترهای ديجيتال مطالعه می‌كنند. اين آمار درباره كتاب‌های عمومی مثل ادبيات به‌گونه‌ای ديگر است و حتی در برخی موارد از پيشی گرفتن كتاب‌های كاغذی اين حوزه‌ها از كتاب‌های الكترونيک حكايت دارد.
 
آن‌چه رسول جعفريان از آن به عنوان كتابخوانی مراد می‌كند در واقع انتقال دانش و آموزش است، كاری كه مدرسه و دانشگاه و نهايتاً آموزش آزاد متولی آن است. اگرچه علم‌آموزی و درس خواندن هم با كتابخوانی ممكن است هم‌پوشانی داشته باشد، اما كتابخوانی را نمی‌توان در اين دايره تنگ محدود كرد.
 
راه‌حل پيشنهادی او تنها در اين حوزه كاربرد دارد. نكته‌های علمی و آموزشی را شايد بتوان به شيوه‌ای كه او گفته است بسته‌بندی كرد، اما در اين كار هم نوعی تقليل گرایی نهفته است كه به تلقی برخی از ما از علم بر می‌گردد؛ علم نه به منزله شيوه تفكر و مجموعه‌ای از روابط علّی و معلولی كه بسته‌ای از دانستنی‌ها.
 
به هر حال يكی از اشكال‌های بنيادی سياست‌های ترويج كتابخوانی در ايران همين پيش‌فرض است و توجه نكردن به كتابخوانی به عنوان يک لذت يا لذت متعالی. محور فعاليت‌های ترويج كتابخوانی در بسياری از كشورها «لذت خواندن» است و توجه به كتاب خواندن برای لذت بردن.
شعارهایی مانند كتاب برای علم‌آموزی و انتقال دانش در حوزه ترويج كتابخوانی به دليل گسترش تكنولوژی و امكان انتقال فراگيرتر و آسان‌تر دانش مشروعيت خود را از دست داده است.
ترويج كتابخوانی در روزگار ما هم نياز به اهدافی با مشروعيت بيشتر دارد و هم به شيوه‌هایی نو در اجرا. همچنان كه در ياداشت رسول جعفريان هم بود برای اين كار نمی‌‌توان دل به نهادهای دولتی بست. ترويج كتابخوانی هم در اهداف و هم در شيوه‌های اجرایی نمی‌‌تواند محدود به دستگاه‌ها و نهادهای دولتی و حاكميتی شود. نمی‌توان با ايده‌ها و سياست‌های متمركز برای مناطق جغرافيای مختلف برنامه‌ای يكسان و سراسری طراحی و اجرا كرد. سياست ترويج كتابخوانی بايد راه را بر حضور همگانی در طراحی و برنامه‌ريزی كتابخوانی باز كرده و از ايده‌های كوچک محلی حمايت كند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها