وضعیت و چالشهای نمایشنامهنویسی در ایران / 11
امیریان: نویسندگان بااستعداد را در کشورهای خارجی با تبلیغات به سطح جهانی می رسانند
سیمین امیریان معتقد است که در کشورهای خارجی، وقتی میبینند نویسندهای استعداد دارد، رویش سرمایهگذاری میکنند و او را به سطح بالا میرسانند تا جهانی شود و به همه کشورها معرفی شود. آثار زیادی متأثر از آثارش پدید میآید و به لحاظ مادی و معنوی ثروتهای زیادی به کشورش سرازیر میشود.
برخی از منتقدان حوزه تئاتر در ایران معتقدند عدم وجود همگرایی بین اهالی این هنر باعث مغفول ماندن برخی از آثار و دستیابی به جایگاه شایسته برای این کارها شده است. با این توضیح، بهنظر شما آیا همگرایی مطلوبی بین اهالی تئاتر وجود دارد یا خیر؟
مبحثی که قرار است دربارهاش صحبت کنیم، بسیار ریشهدار است و تحتتأثیر مباحث دیگر نیز خواهد بود. نکته اولی که باید به آن اشاره کنم، تعلق هنرمندان مختلف به یک نگره یا مکتب است که اجازه دورهم جمع شدن آنها را در کنار هم میدهد و این امکان را فراهم میکند که در زمینه هنری در یک راستا باهم حرکت کنند. در این میان، هنرمندانی هم وجود دارند که به لحاظ شیوه و محتوا باهم ارتباط ندارند و اگر قرار باشد باهم در یک دسته قرار بگیرند، نتوانند کار را پیش ببرند. تفاوت مکتبها برای هنرمندان در گذشته هم وجود داشته و بهاینترتیب هنرمندانی را که در یک دسته باهم کاری میکردند، باید متعلق به یک مکتب بدانیم. در این بین عدم پذیرش تفاوت در اندیشه و شیوه کار بین هنرمندان امری است که تا حد زیادی در مبحث فرهنگی جای میگیرد و تا حدودی بنا به دلایل اجتماعی و اقتصادی باید به آن نگاه کرد، به این دلیل که به لحاظ فرهنگی هنرمند و جامعهای که در آن زندگی میکند، باید بپذیرند که آثار هنری مختلف مثل گلهای متفاوت در یک باغ هستند که رایحههای مختلفی دارند. قرار نیست همه مثل هم کار کنند و به این ترتیب اگر کسی مثل من کار نکرد، پس بد است. من معتقدم همه هنرمندان مثل گلهایی هستند که هر کدام عطری دارند و هر یک از این عطرها صاحب ارزش است. بنابراین باید احترام هم را نگه داریم و برای هم ارزش قائل باشیم. با تخریب کردن و تحقیر کردن هر کس که به شیوهای متفاوت با ما میاندیشد و کار هنری تولید میکند، به نتیجه درستی نخواهیم رسید.
شما به وجود دلایل اجتماعی و اقتصادی در بهوجود آمدن نگرش خودپسندانه و عدم پذیرش اندیشه متفاوت با خود اشاره کردید. لطفاً دراینباره هم توضیح دهید...
وقتی این اندیشه بین اهالی هنر وجود داشته باشد که گروه فعال نباید بیش از چند نفر باشد به این فکر خواهد افتاد که شروع به تخریب تعدادی بزند و در نتیجه باعث خروج آن تعداد از بدنه فعال شود؛ تعداد باقیمانده میتوانند به کارشان ادامه دهند. در این میان احتمالاً اندیشه دیگری هم حضور دارد. این اندیشه برآمده از گروهی است که در عرصه کاری نتوانستهاند فعال باشند. با این توضیح، سعی میکنند افرادی که توانستهاند کارشان را ارائه دهند، تخریب کنند. اگر به هر دو اندیشهای که گفته شد توجه کنیم، محدودیت در امکان فعالیت باعث میشود که گروهی به تخریب گروه دیگر دست بزنند. بنابراین شرایط موجود در جامعه مهمترین عامل در ایجاد چنین رویهای در میان هنرمندان است. اگر متولی هنرهای نمایشی یعنی مرکز هنرهای نمایشی بهعنوان بانی این هنر از گروههای مختلفی که میتوانند در عرصه تئاتر فعالیت کنند، نام میبرد و مثلاً میگفت گروههای مختلف همچون جوانان، تجربهگرایان، آوانگارها، کلاسیکها و سنتیها با قواعد و نگاه مربوط به خودشان میتوانند در هنر نمایش فعال باشند، درهم ریختگیهایی که امروز شاهدش هستیم، اتفاق نمیافتاد و به ناگاه یک هنرمند سنتی به یک هنرمند آوانگار فحاشی نمیکرد. در حالیکه حضور و فعالیت گروههای مختلف با نگرشهای مختلف به هیچ عنوان اتفاق بدی نیست و میتواند کیفیت هنر تئاتر را بالا ببرد.
با توجه به اینکه بسیاری از آثار شما در زمینه نمایشنامه به زبانهایی غیر از فارسی هم ترجمه شده و در کشورهای اروپایی منتشر شده است، بهنظرتان چرا ناشران، اهالی تئاتر و مخاطبان به آثار ترجمهشده میل و رغبت بیشتری در قیاس با آثار تألیفی نشان میدهند...
در ابتدا باید گفت که بخشی از آثار ترجمهشده واقعا جزو آثار ماندگار و ارزشمند در ادبیات نمایشی جهان به حساب میآیند و برخی از آثار تألیفی هم جایگاه فنی چندان بالایی ندارند، اما بخشی از آثار ترجمه شده که امروز مورد توجه قرار میگیرد، در قیاس با تعدادی از کارهایی که نویسندگان نمایشنامه در کشور خودمان نوشتهاند، یارای رقابت ندارند. اگر کیفیت ملاک توجه باشد، به لحاظ کیفی سطح به مراتب پایینتری در مقایسه با بخشی از تألیفات ایرانی در زمینه تئاتر دارند. شاید وجود سنت مهماننوازی در بین ما ایرانیها باعث توجه به هر اثری باشد که ترجمه شده، در حالیکه اگر شما بهعنوان نویسنده به کشوری خارجی بروید به هیچ عنوان آنطور که ایرانیها به خارجیها توجه میکنند، بها نخواهند داد. من به کشورهای زیادی سفر کردم و آنچه در این سفرها برایم جالب بود، این بود که آنها برعکس ما در اصطلاح هوای هموطن خودشان را خیلی بیشتر از خارجیها دارند.
شکسپیر، شکسپیر شد، چرا؟ او در طول دوران فعالیتش در زمینه نویسندگی، 36 کار نوشته که در سراسر جهان از روی این تعداد کار حدود چهار میلیون اثر نوشته شده است. انگلیس شرایطی را برای مخاطبان آثار شکسپیر ایجاد میکند تا در سراسر دنیا مطرح شود، چرا؟ چون کسانی چون او را بهعنوان منبع و ثروت ادبی کشورش بهحساب میآورند. در کشورهای دیگر وقتی میبینند نویسندهای استعداد دارد، رویش سرمایهگذاری میکنند و او را به سطح بالا میرسانند تا جهانی شود و به همه کشورها معرفی شود. نتیجهاش چیست؟ اینکه دیگر کشورها بهعنوان یک الگو به او نگاه میکنند و آثار زیادی متأثر از آثارش پدید میآید و به لحاظ مادی و معنوی ثروتهای زیادی به کشورش سرازیر میشود و در کشورهای دیگر جشنوارههایی مانند «یون فوسه» برگزار میکنند. در کشوری مثل نروژ جشنوارهای بانام او برگزار میشود و به «یون فوسه» لقب «ایبسن دوم» میدهند. به کشورهایی هم که اثر او را کار کنند، پول میدهند. چرا؟ چون میخواهند او را جهانی کنند و میدانند بعدا میتوانند در سطح جهانی به ثروت مادی و معنی از طریق نام «یون فوسه» برسند. در مقابل ما در ایران آنقدر شیفته شخصیتهای غیرایرانی هستیم که بهطور رایگان آثار آنها را کار میکنیم. قطعا رویکرد ما در ایران برای کشورهایی که آثار نویسندگان آنها را مجانی کار میکنیم، تعجبآور است. در گذشته شرایط اینگونه نبود و قوت اثر یک هنرمند او را به شهرت میرساند و در نهایت باعث میشد نامش جهانی شود، اما امروز با استفاده از ابزار تبلیغاتی هنرمندانشان را به شهرت جهانی میرسانند. من نمیفهمم چرا در ایران این رویکرد وجود ندارد؟ من این نگاه را در کشور خودمان بهپای مهماننوازی میگذارم.
اما مهماننوازی این نیست که فرزند خودمان را از خانه بیرون کنیم...
بهنظر من این اتفاق دقیقاً در هنر ما افتاده است. هنرمندان و کارگردانهای ما شیفته خارجیها هستند و به داخل نگاه نمیکنند. البته ممکن است این رویکرد دلایل مختلفی داشته باشد. مثلاً گفته شود قدرتهای نویسندگی در خارج از کشور بیش از داخل هستند و نویسندگان ایرانی باید به نسبت سطح نویسندگی در جهان سنجیده شوند. اما من بارها دیدهام بعضی از کارهایی که دورهشان گذشته، با صرف هزینههای سنگین در ایران کار میشود، اما اثر نویسنده داخلی که خوندل خورده تا کارش را به سرانجام برساند، مورد بیتوجهی قرار گرفته است. وقتی من به کشورهای دیگر سفر میکردم از خودم میپرسیدم در حالیکه کشور ما نویسندگان جوان و بااستعداد زیادی دارد، چرا ما اینهمه هزینه میکنیم تا آثار کسانی که اوج بلوغشان را طی کردهاند، مورد توجه قرار دهیم؟ وقتی در مالزی بودم، یکی از استادان من در دانشگاه «یو ام» میگفت که دارم روی نمایشنامههای نوشتهشده توسط نویسندگان آسیایی کار میکنم و قرار است در جشنوارهای آثارشان ارزیابی شود. گفتم: نام ایرانم را هم اضافه کنید. گفت: نه، ایرانی که چیزی ندارد. یک نمونه را برای من بیاور. حالا باید به دنبال متونی میگشتم که به انگلیسی ترجمه شده است. با خودم گفتم که کشورهای دیگر چیزی از آثار ما ایرانیها به دستشان نرسیده که بخواهند نویسندگان ما را بشناسند. چه خوب است که ما در موسسات انتشاراتی به این موضوع هم فکر کنیم و آثار باکیفیت نویسندگانمان را به انگلیسی ترجمه کنیم تا به خارج از کشور هم برود و در کشورهای مختلف هم آثار ما را ببینند و بخوانند.
نظر شما