شنبه ۵ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۱
حسینی‌نژاد: پای نقد به عرصه ترانه باز نشده است/ بزرگان ترانه به بحث‌های تئوریک در این عرصه بپردازند

هادی حسینی‌نژاد، ترانه‌سرا و نویسنده کتاب «ترانه‌ای که من می‌شناسم» گفت: متأسفانه پای نقد به عرصه ترانه باز نشده و دلیل آن این است که تکلیف ترانه روشن نیست؛ مشخص نیست باید نقد ادبی وارد گود شود یا مثلاً نقد موسیقایی؛ به عبارت دیگر ترانه در اذهان عمومی، ماهیت درست و درمانی ندارد.

 خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چند سالی است که شعر محاوره و ترانه به یکی از بخش‌های مهم شعر امروز تبدیل شده است و به قدری فراگیر شده، که جلسات شعر مجزایی برای این نوع از شعر برگزار می‌شود، با این حال نبود کتاب‌های مرجع و آموزشی در این حوزه از مشکلاتی است که به چشم می‌آید.

سال‌های گذشته انتشارات مختلفی مانند فصل پنجم، نگاه و نیماژ در این حوزه کتاب‌هایی را منتشر کرده‌اند اما باز ظرفیت و حوزه‌هایی در این بخش وجود دارد که نیازمند تحقیق و پژوهش است. هادی حسینی‌نژاد، ترانه‌سرا و خبرنگار حوزه کتاب که سابقه سال‌ها تلاش و پژوهش در این حوزه را دارد در بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران کتابی را با عنوان «ترانه‌ای که من می‌شناسم» از سوی انتشارات بوتیمار منتشر کرد. توزیع سراسری این کتاب در روزهای گذشته در وضعیتی که کتاب‌های مرجع در حوزه ترانه وجود ندارند، موجب شد تا گفت‌وگویی با هادی حسینی‌نژاد، نویسنده این کتاب داشته باشیم.
 

چرا به موضوع ترانه پرداختید، یا به عبارتی چرا چنین دغدغه‌ای داشتید؟

 ۱۷-۱۸ سال است که اهل ترانه‌ام و از آنجا که دستِ کم خودم را کاربر ترانه می‌دانم، همواره درگیرِ ماهیتِ موهوم و ناشناخته آن بودم؛ اینکه چه ترانه‌ای خوب است و چه ترانه‌ای نه! اینکه شاخص‌های ارزیابی و ارزشگذاری ترانه خوب کدامند و تفاوت ترانه با ترانه چیست؟ این سؤال‌ها، درست از آنجا نشأت می‌گیرد که پای نقد به عرصه ترانه باز نشده است. برای اینکه تکلیف ترانه روشن نیست و مشخص نیست باید نقد ادبی وارد گود شود یا مثلاً نقد موسیقایی؛ به عبارت دیگر ترانه در اذهان عمومی، ماهیت درست و درمانی نداشته و ندارد، و البته گویا اصلاً مهم هم نیست که داشته باشد.

جای خالی نگاه‌هایی از روبه‌رو و بی‌تعارف و تسامح به ترانه، یکی از دغدغه‌های من بود و دیگر اینکه همیشه ذهنم درگیر تعاریفی می‌شد که این طرف و آن طرف، از این و آن می‌شنیدم. این تعاریف را در ترانه‌های مختلف و مهم، تطبیق می‌دادم تا صلاحیت‌شان را بسنجم و معمولاً آن‌ها یکی بعد از دیگری در ذهنم نقض می‌شدند. خلاصه که این کشاکش‌ها و چالش‌ها همیشه در ذهن من بوده و آمیزه‌ای از آن‌ها، دغدغه‌ای شد برای نگارش مقالات پراکنده، که سال گذشته تصمیم به جمع‌آوری، بازنویسی و انتشار آن‌ها در قالب یک کتاب گرفتم.

تفکیک شعر از ترانه و ترانه از شعر چه سودی دارد؟

طبعاً در هر حوزه‌ای، شناخت اولین قدم است و برای شناخت،‌ باید تفکیک کرد اما در سؤال شما، روحی هست که با من موافقت دارد! می‌خواهم بگویم: «واقعاً...! چه سودی دارد؟» ساده‌تر اگر بخواهم به موضوع بپردازم باید بگویم، آخرِ کشاکش‌های ذهنی‌ام در این موضوع، هربار به این نتیجه می‌رسم، که این دو از یک جنس و ماهیت هستند و پا فشردن بر تفکیک آن‌ها درست نیست! اما یحتمل هر کدام ویژگی‌ها و شناسه‌هایی در کنار خود دارند که البته باعث مفارقت نمی‌شود.

در کتاب، در مقام تفکیک این دو از هم برنیامده‌ام. حتی –برعکس- بخش‌های کتاب هریک از سمتی در تلاش برای جمع این دو در هم –یا ترانه در شعر- است. اهمیتی که برای شعریت در ترانه قائل شده‌ام و به نوعی جعلِ اصطلاحِ «ترانه‌ی شعر» به همین دلیل بوده است اما از طرفی ترانه‌ای را که شعر نیست هم فاجعه و آسیب نخوانده‌ام. فقط نوشته‌ام ترانه‌ای که شعریت (ادبیت) ندارد، اصلاً شایستگی نقد و نظر ندارد و قطعاً نمی‌تواند موضوع یک کتاب نظری – و کتاب من- باشد.

با توجه به نشر چند کتاب در این حوزه و پرداختن به این موضوع به شکلی کامل، چه نیازی احساس کردید که به این موضوع پرداختید؟

من تقریباً تمام کتاب‌ها، مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌هایی را که درباره ترانه منتشر می‌شود می‌خوانم. کتاب‌هایی را هم که مورد نظر شماست، حتماً خوانده‌ام. با ارجاع به پاسخ اولم، در خوانده‌هایم با چالش‌هایی مواجه می‌شدم که مؤلفان کتاب‌های مذکور، یا دغدغه آن‌ها را نداشته‌اند یا زیرکانه از کنار آن‌ها عبور کرده‌اند. به دلیل همین است که گفتم «جای خالی نگاه‌های از روبه‌رو و بی‌تعارف و تسامح به ترانه». و در «ترانه‌ای که من می‌شناسم» دقیقاً قصد کردم همان چالش‌ها را منعکس کنم تا مخاطب، فکری به حال باورهایی بکند که شاید بدون مناقشه و سؤال، پذیرفته است!

چه مواردی در این کتاب وجود دارد که باعث تفاوت آن با سایر کتاب‌ها می‌شود؟

مهم‌ترین تفاوتش بعد از استراتژی آن، که همان به چالش کشیدن تعابیر و تعاریف مرسوم از ترانه بوده، این است که این کتاب یک کتاب تجربی-نظری است و فکر می‌کنم پرداخت‌هایی که به موضوعاتی مانند زبان، مخاطب و... در آن شده، پرداخت‌هایی تازه‌تر و منطبق‌تر با جامعه امروزی باشد.

آیا انتخاب اسم «رساله» در نام‌گذاری کتاب و آمدن این کلمه روی جلد کتاب، مسئولیت‌های نویسنده را افزایش نمی‌دهد؟

خیر. این رساله، رساله‌ من است! اگر مخاطب از آن خوشش نیاید و یا قبولش نداشته باشد، حکماً سمت رساله شخص دیگری می‌رود.

با توجه به این موضوع که دغدغه پرداختن به موضوع ترانه را داشتید، در حال حاضر وضعیت ترانه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

می‌خواهم از بُعد مثبتش به قضیه نگاه کنم، عرصه ترانه را پُر از استعدادهای درخشان می‌بینم؛‌ استعدادهایی که بعضاً استادان ترانه را هم با نوآوری‌هاشان به چالش می‌کشند اما این ملاحظه را اضافه کنید که منظور من از ترانه، تنها آنچه در قطعات موسیقایی می‌شنوید و می‌شنوم نیست!

مخاطب کتاب چه کسانی هستند؟ با توجه به متن کتاب اگر این اثر برای ترانه‌سرایان تازه‌کار نوشته شده که خیلی کارایی ندارد و اگر هم برای ترانه‌سرایان حرفه‌ای نوشته شده آیا، این قشر دنبال چنین کتابی هستند؟ به نظر شما در کشور ما، کسی که بازار دارد سراغ کتاب‌های آموزشی می‌رود؟
 
اولاً من هم مانند هر آدم عاقل دیگری در این زمان و زمانه، نباید به پرفروش شدن کتاب و احتمالاً کسب درآمد از کتابم امیدوار باشم. اتفاقاً به همین دلیل است که از ناشرم خواستم کتاب را با تیراژ ۵۰۰ نسخه‌ای روانه بازار کند. نمی‌خواستم او را هم به ضرری احتمالی محکوم کنم. اما اینکه می‌گویید مخاطب این کتاب چه کسی است، به نظرم می‌آید ترانه‌سرایان، بیشتر می‌توانند مخاطب این کتاب باشند؛ حتی بزرگان ترانه؛ تنها از این منظر که به بهانه ردِ نظریاتِ من، رسماً وارد گود شوند و بحث‌های تئوریک در ترانه بپردازند.

کتاب‌هایی هم که پیش از این منتشر شده، حتماً مخاطبان خودشان را داشته‌اند. همان‌طور که شما اشاره کردید، کتاب من، کتاب آموزش وزن و قافیه و ... نیست، پس آن‌ها که می‌خواهند از فردا ترانه‌سرودن را آغاز کنند، از کتاب من خوش‌شان نخواهد آمد. مضاف بر اینکه به نظر می‌آید، هستند افرادی که ترانه‌سرایی را در حد کارهایی نظیر گل‌کاری یا ساخت کاردستی با کاغذ و مقوا می‌دانند و می‌خواهند با خواندن یک کتاب، ترانه‌سرا شوند. در کتابم هم آورده‌ام: در چنین شرایطی نیاز به کتاب‌هایی با چنین عناوینی محسوس می‌شود: ترانه‌سرایی در سفر، چگونه ترانه‌سرا شویم، ترانه‌سرایی در خواب و...
 
هادی حسینی‌نژاد، شاعر و روزنامه‌نگار در سال ۱۳۶۲ در تهران متولد شد. حسینی‌نژاد در پاییز ۱۳۸۳ نخستین مجموعه ترانه خود را با نام «هرچی ترانه، هیچی!» به انتشار رساند. این مجموعه را «جامعه روزنامه نگاران جوان» منتشر کرد. او همچنین در پاییز سال ۱۳۹۲ دومین مجموعه ترانه خود را با نام «دردی به نام من» توسط نشر نگاه به انتشار رساند. دیگر اثر منتشر شده از او، فیلم‌نامه «زخم باز» است که انتشارات افراز آن را منتشر کرد. جدیدترین اثر حسینی‌نژاد با عنوان «ترانه‌ای که من می‌شناسم»  در بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از سوی انتشارات بوتیمار عرضه شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها