تاملی بر ابنتیمیه و غزالی تا اخباریان و تفکیکیان/«داوری جدالهای معرفتشناختی» در میان اهل کلام، عرفان و فلسفه
«داوری جدالهای معرفتشناختی» پژوهشی است در تحلیل نقدهای کلامی منتقدان مسلمان به ساختار معرفتشناختی فیلسوفان مسلمان. نحلههای جدی مورد نقد در این تحقیق، از اهل سنت: اشاعره، اهل حدیث و دیدگاه اعتزالی و از دیدگاه شیعی: اخباریها و مکتب تفکیک هستند و جدای از این دو، نقطه نظرات عرفا نیز منعکس شده است. در بین افراد، ابنتیمیه از اهل حدیث، غزالی از اشاعره، محمدامین استرآبادی از اخباریها و میرزا مهدی اصفهانی از مکتب تفکیک، به طور جدی نقد میشوند.
محمدرضا بهاری در این پژوهش که به روش کتابخانهای و طی چهار سال انجام یافته، در قالب مباحثی تحلیلی و با رویکردی انتقادی فضای جدالهای معرفتشناسانه و داوری نقدها را به تصویر کشیده است. وی در این مسیر ابتدا به نقدهایی که از وجاهت علمی بالایی برخوردار یا مورد حمایت تابعان آرا باشند، توجه کرده و سپس به بیان نظر فلاسفه در موضوع مورد بحث پرداخته است. در ادامه نیز مبانی و استدلالهای منتقدان را نقد و بررسی کرده است. او نهایت، با بررسی مبانی دو طرف و طرح نقاط ضعف و قوت آنها، بین آنها داوری کرده است. در واقع کتاب «داوری جدالهای معرفتشناختی» در نظر دارد با جمعآوری دیدگاههای عمده و مهم دو طرف نزاع و مطابقت آنها با نظرهای منبعث از آیات و روایات، در همه ابواب معرفتشناختی، روشی جدید و طرحی نو بنا نهد.
تحلیل نقدهای متکلمان به فیلسوفان
مؤلف در مقدمه این کتاب هدف از انجام این پژوهش را تحلیل نقدهای کلامی منتقدان مسلمان به ساختار معرفتشناختی فیلسوفان مسلمان معرفی میکند تا بتواند از پس تحلیلها و تضارب آرا و همچنین با توجه به مبانی دینی، در جهت انسجام ساختار آن و عمق بخشیدن به هویت دینی آن عمل کند. مقصود او دستگاه معرفتی کارآمدی است که بتواند در همه عرصههای لازم اعم از عقلی، تجربی، دینی و عقل موهبتی، حضوری مؤثر داشته و به عبارت دیگر فراگیر و روزآمد باشد و در ابواب خود با معضل جدی از طرف منتقدان روبهرو نباشد. نویسنده در «داوری جدالهای معرفتشناختی» به بررسی نقدها و آرایی پرداخته است که با انگیزه کلامی به معرفتشناختی فلسفی وارد شدهاند. به گفته او گرچه ممکن است برخی مباحث در ظاهر بیارتباط با مباحث کلامی باشند اما حقیقت این است که در این موارد، انگیزههای کلامی نقشی تعیینکننده در طرح آنها داشتهاند. از این رو پاسخ گفتن به آنها نیز خارج از این گستره نیست؛ به این معنی که این قسم از انتقادات نیز از اهمیت کلامی برخوردارند.
انتقاد از خدشهپذیرها یا اثباتناپذیرها
محمدرضا بهاری معتقد است که این تحقیق از حیث طراحی و ارائه مطالب بر اساس تمام ابواب معرفتشناختی؛ تنوع طرح انتقادات، هم به لحاظ توجه به گروههای مختلف و هم تنوع طرح انتقادات ایشان؛ توجه عمیق در به تصویر کشیدن فضای تضارب آرا؛ توجه به داوری؛ بیان برخی نکات مهم و ارائه برخی پیشنهادها در مسائل و موضوعات مطرحشده، دارای نوآوری است. مؤلف خود در مقدمه این کتاب گفته است: این تحقیق از هر مبنا یا مسئلهای که قابل خدشه یا غیرقابل اثبات باشد، به صورت کلی انتقاد میکند. بر این اساس فرقی نمیکند که چه کسی معتقد به این مبنا باشد. گاه ممکن است مبنای فلسفی امر دچار اشکال جدی باشد یا این که انتقادات منتقدان چنین باشد. در هر صورت، مبنای نادرست یا مسئله نادرست قابل دفاع نیست. گذشته از این مسئله، نحلههای جدی مورد نقد در این تحقیق، از اهل سنت: اشاعره، اهل حدیث و دیدگاه اعتزالی و از دیدگاه شیعی: اخباریها و مکتب تفکیک هستند و جدای از این دو، نقطه نظرات عرفا نیز منعکس شده است. در بین افراد، ابنتیمیه از اهل حدیث، غزالی از اشاعره، محمدامین استرآبادی از اخباریها و میرزا مهدی اصفهانی از مکتب تفکیک، به طور جدی نقد میشوند. در مورد کتابهای جدی مورد نقد میتوان از «درء تعارض العقل و النقل»، «نقض المنطق» و «الرد علی المنطقیین» از ابنتیمیه، «تهافت الفلاسفه» از محمد غزالی، «فوائد المدنیه» از محمدامین استرآبادی و «ابواب الهدی» از میرزا مهدی اصفهانی نام برد.
آن چه در این کتاب میخوانید
مباحث این کتاب در ده فصل تنظیم شده است. در فصل نخست، به شناخت برخی از مفاهیم دخیل در موضوع پرداخته شده است. فصل دوم، مربوط به ارزیابی انتقادها به چیستی معرفت حقیقی است که بعد از بیان نقاط قوت و ضعف طرفین نزاع صورت میگیرد. مؤلف در فصل سوم به ارزیابی انتقادها به تقسیمات علم میپردازد و انتقادهای مکتب تفکیک و اهل حدیث را مطرح و بررسی میکند. در فصل چهارم، به انتقادها به فرایند درک در فلسفه توجه شده است که ضمن بررسی انتقادهای مکتب تفکیک و اشاعره، داوری منصفانهای بین نظرات ایشان صورت گرفته است. فصل پنجم، بحث از ارزیابی انتقادها به امکان معرفت به حقیقت است که انتقادهای اشاعره، ظاهرگرایان، عرفا و مکتب تفکیک درباره دستیابی نداشتن مبانی فلسفی به حقیقت معرفت بررسی شده است. فصل ششم به ارزیابی انتقادها به منابع معرفت میپردازد و در خلال آن چند منبع معرفتی مورد توجه فلاسفه و به خصوص حکمت متعالیه و انتقادهای منتقدان درباره آنها مورد بررسی قرار میگیرد. فصل هفتم، بحث از ارزیابی انتقادها درباره ابزار معرفت را در بر دارد که ضمن تبیین نظرات فلاسفه مشاء، اشراق و حکمت متعالیه، انتقادهای نحویین، اشاعره، عرفا، اهل حدیث، اخباریها و مکتب تفکیک بررسی شده است. کتاب در فصل هشتم ارزیابی انتقادها به کاربرد معرفت فلسفی را در پیش میگیرد. در این فصل ابتدا نظر فلاسفه مطرح میشود و در ادامه نظر متکلمان شیعه، اصولیان شیعه، اشاعره، اهل حدیث، اخباریها، عرفا و مکتب شیعه مورد بررسی و داوری قرار میگیرد. در فصل نهم، بحث از ارزیابی انتقادها به ارزش معرفت فلسفی است و طی آن انتقادهای وارد بر نظریه مطابقت و معیار کشف مطابقت با واقع مورد بررسی و دقت قرار گرفته است. کتاب در فصل پایانی نیز انتقادهای منتقدان به شرایط و موانع معرفت از دیدگاه فلاسفه را مورد بررسی قرار میدهد و نظرات پیروان مکتب تفکیک، اهل حدیث، اخباریها و اهل عرفان را در مانع حقیقت بودن معارف فلسفی بررسی و داوری میکند.
گزیدهای از کتاب
در بخشی از نتیجه گیری این کتاب آمده است:
«هدف مکتب تفکیک در مورد رسیدن به فهم صحیح دین و خالصسازی آن از ظلمات و جهالات، هدف بسیار والایی است که با هدف اولیاء و انبیاء در رساندن بی عیب و نقص کلام خدا مطابقت دارد. اثبات عصمت پیامبران و ائمه اطهار (ع) در همین راستا است که به واسطه عصمتی که دارند، پیام خداوند را بی عیب و نقص به بشر میرسانند. توسل تفکیک به آیات و روایات و استفاده از متن دین برای این امر، نکته مثبت دیگری است که در عقاید ایشان کاملا مشهود است. اما وقتی به روند شکل گیری و جریان یافتن این تفکر دقت میکنیم، چرخش متاخرین و نوتفکیکیها از نظرات متقدمین نظیر میرزا مهدی اصفهانی گواه تعدیل نظرات این گروه است. بین نظرات آقای حکیمی و سیدان با نظرات میرزا مهدی تفاوتهایی در جهت تعدیل تضادهای آنها با فلاسفه و دیگر علوم بشری دیده میشود. اگر میرزا مهدی چنان بر فلسفه می تازید که هیچ نکته از آن را هم قابل قبول و با ارزش نمیدانست و بر جهالت و ظلمت آنها تأکید می ورزید و به هیچ وجه آن را برنمیتابید، آقای حکیمی معتقد است که فلسفه را میتوان خواند؛ اما نباید نظرات فلسفی یا عرفانی را با دین به هم آمیخت و باید حوزههای هرکدام را جدا کرد. البته همه آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که حوزههای عرفان و فلسفه باید از حوزه دین تفکیک شود؛ یعنی آن چه را که فلاسفه معتقد بودند که راه فهم دین استفاده از عقاید و نظامیافتگی فکر فلاسفه است، این گروه چنین امری را ــ چه متأخرین آنها و چه متقدمین آنها ــ نمیپذیرند. اما اشکال نظر مکتب تفکیک علاوه بر اشکالات مبنایی که دارد این است که هیچ گونه تلاش فکری انسان را بما هو انسان قبول ندارد. آنها هیچ تفکری را برای انسان نورانی نمیدانند. این موضوع بیش از حمله به عرفان و فلسفه توسعه دارد، اگر از اشکال آنها به فلسفه و عرفان بگذریم، این عقیده مخالف صریح آیات و روایات است که به انسان امر به تفکر نموده است.»
«داوری جدالهای معرفتشناختی» را سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برای نخستین بار در سال 1393 با 512 صفحه به بهای 20000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما