جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۳
تابش«انوار محمدي» بر کتاب هستي / چيستي «حقيقت محمديه» در گفت‌وگوی ایبنا با دکتر نجفقلي حبيبي

«حقیقت محمدیه» از مفاهیمی است که در بسیاری از اندیشه‌ها و آثار فلسفی و عرفانی جهان اسلام از گذشته تا به حال جایگاهی ویژه دارد. از این حقیقت در آثار بسیاری از حکما و عرفا با نام‌های صادر اول، نور نخستین و نام‌های دیگر نیز یاد شده است. دکتر نجفقلی حبیبی در این گفت‌وگو به تبیین جایگاه این مفهوم در جهان آفرینش، در میان انبیا و اولیا و در آثار مسلمانان می‌پردازد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ محمدرضا رئيسي: دكتر نجفقلي حبيبي نزديك به 30 مسئوليت اجرايي و علمي و عضويت در انجمن‌هاي معتبر علمي را در كارنامه خود دارد. او تاكنون بيش از 30 رساله، مقاله و كتاب منتشر كرده است. كتابهاي «شرح‌ و تعليقه‌ صدرالمتألهين‌ بر الهيات‌ شفا» و «رسائل الشجره الالهيه في علوم الحقائق الربانيه» او در 2 دوره به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شدند.

نجفقلی حبيبي پس از تحصيلات حوزوي (تا سطح رسايل و مكاسب)، ديپلم خود را سال 1339 از دبيرستان دارالفنون تهران گرفت و با طي مراحل كارشناسي و كارشناسي ارشد، دكتراي خود را در سال 1356 در رشته فلسفه و حكمت اسلامي از دانشگاه الهيات تهران اخذ كرد. رياست دانشگاه‌ الزهراء، رياست دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، ریاست دانشگاه تربيت مدرس، رياست دانشگاه علامه طباطبايي، و عضويت در كميته برنامه‌ريزي الهيات شوراي عالي برنامه‌ريزي، مديريت گروه فلسفه و حكمت اسلامي دانشگاه تهران، عضويت در هيئت تحريريه مجله‌هاي علوم انساني جمهوري اسلامي ايران، متين، نامه حكمت و... تنها بخشي از سوابق علمي و اجرايي اوست.

همه كساني كه نجفقلي حبيبي را از نزديك مي‌شناسند، سه ويژگي او را انكار نمي‌كنند: فروتني، ژرف‌انديشي و صراحت لهجه.  گفت‌وگوي مفصل ما با دكتر حبيبي كه به مناسبت ميلاد پيامبر رحمت انجام گرفت، از حقيقت محمديه آغاز شد و به آثار وی در تصحيح متون خطي فلسفي و (اخيرا) قانون ابن‌سينا رسيد:

قبل از بحث درباره كتابهايي كه در آنها به «حقيقت محمديه» پرداخته‌اند، اساسا اين مفهوم در مباحث اسلامي چه جايگاهي دارد و از چه زماني مطرح شده‌است؟
وقتي در باب خداوند متعال مفهوم «وجود» مطرح مي‌شود، اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا خداوند، مطلق وجود است يا وجود مطلق؟ عرفا مي‌گويند وجود مطلق است؛ يعني آن وجودي كه هيچ قيد و شرطي در آن نيست، خداوند است. بعد مي‌گويند خداوند اين جهان و نظام عالم را چگونه آفريد و اين همه عالم چگونه پديد آمد؟ جواب مي‌دهند كه خداوند با اين عنوان كه مطلق است و هيچ قيدي نمي‌پذيرد براي هيچ‌ كس حتي براي انبيا، شناخته‌شده نيست. پيغمبر اكرم (ص) هم به اين جهت فرموده‌اند كه ما نمي‌توانيم تو را ستايش كنيم: «لا أُحْصِي‌ ثَنَآءً عَلَيْكَ  أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَي‌ نَفْسِكَ (مرا توانایی مدح و ثنای تو نیست. تو خود باید ثناگوی خود باشي).» يا در جاي ديگري مي‌فرمايند: «ما نمي‌توانيم تو را عبادت كنيم چنان چه حق عبادت توست و نمي‌توانيم تو را بشناسيم چنان چه حق شناخت توست (ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ وَ ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ)» چرا نمي‌تواند؟ چون نمي‌شناسد. يعني توانستن مبتني بر شناخت است. پس ذات حق بر همه پنهان است.

اما از طرفي ذات حق تجلي‌اي دارد كه آن تجلي را اولين تجلي حق‌ تعالي مي‌گويند كه به «فيض اقدس» اطلاق می‌شود و همان‌ جا «حقيقت محمديه» مطرح است. اين جايگاه برای انسان مطرح مي‌شود كه در سلسله مراتب هستي جايگاهي دارد. پس حقيقت محمديه مي‌شود تجلي خداوند كه از آن طريق جهان به وجود مي‌آيد، يعني انسان هم يكي از آن تجلي‌هاي عالم هستي است كه منشأ ظهور عالم و حقيقت هستي است. بنابراين حقيقت محمديه يكي از جاهايي كه مطرح مي‌شود، تجلي نخستين الهي است كه از او جهان و هستي پديد مي‌آيد؛ اين هستي اعم از ملائكه و ... است.

و اطلاق ديگر؟
اطلاق ديگر حقيقت محمديه بر انسان كامل است يعني انسان كامل در نظام هستي و در اين جهان جايگاهي دارد كه برترين انسان است. پس حقيقت محمديه در دو جا تجلي مي‌كند؛ يكي اطلاق بر مراتب بالاي هستي است (يعني تجليات اوليه خداوند) و يكي هم بر انسان كامل. از هر دوي اينها در كتاب‌هاي عرفاني به «حقيقت محمديه» تعبير مي‌شوند.

در واقع انسان يكي از پايه‌هاي اوليه هستي عالم است يعني از آن جا هستي آغاز مي‌شود. نشانه‌اي هم كه وجود دارد اين است كه وقتي نقل مي‌شود «لولاك لما خلقت الافلاك (اگر تو نبودي افلاك را نمي‌آفريدم)» يعني او واسطه آفرينش است. پس حقيقت محمديه يكي از اركان بالاي تجليات اوليه الهي است. اين حقيقت به صورت سيلاني مي‌آيد در قالب آدم و موسي و عيسي و خود حضرت محمد (ص).

و بعد به معصومان (ع) هم مي‌رسد ...
بله بايد برسد! چون اين حقيقت، به اعتقاد ما شيعيان تا امام زمان (عج) مي‌رسد. البته اهل سنت هم به مهدی موعود عقيده دارند ولي تفاوت اين ‌است كه حالا او آمده يا نيامده؟ شيعيان مي‌گويند الان آمده و آنها مي‌گويند بعداً مي‌آيد.

حقيقت محمديه يك عامل و ركن درنظام هستي و از تجليات خداوند است و جهان به نوعي به آن وابسته است. اين حقيقت محمدي كه در صورت‌هاي گوناگون جريان مي‌يابد مثل خيلي چيزهاست كه حقيقت است و در قالب انسانهاي مختلف متجلي مي‌شود؛ مثلا وقتی می‌گوییم «دانشمند»، این حقیقت يك زمان اطلاق مي‌شود بر ابن‌سينا، يك زمان بر داروين، يك روز بر كانت و يك روز بر ديگري. اين جا هم اين حقيقت محمديه كه تجلي خداوند است در سلسله آفرينش هستي در بالا، همه جا حضور دارد ولي ظهورش در عالم خارج مي‌شود حضرت آدم (ع) و انبياي ديگر تا خود حضرت محمد (ص).

آيا بحث حقيقت محمديه مستقل از ديدگاه شيعي است؟
اين بحث مختص شيعه نيست چنان چه ابن عربي كه از بزرگان اهل سنت است و همه قبولش دارند هم آن را مطرح مي‌كند. اين ديد بيشتر عرفاني است و نگاهي است به عالم هستي و چگونگي ظهور و پيدايش آن؛ مختص شيعه و سني نيست.

و از لحاظ عقلي و فلسفي؟
اجازه دهيد اين‌گونه بگويم كه دانشمندان امروز پيدايش عالم و گسترش هستي را يك طور تفسير مي‌كنند، عرفا  طوري ديگر. عارفان مي‌گويند در اين سلسله نظام هستي، حقيقت انسان كامل يكي از اركان است و متناسب مي‌شود با آياتي از قرآن كه مي‌گويد انسان خيلي مهم است. بنابراين حقيقت محمديه اساساً بحثي عرفاني است تا فلسفي. اوج اين بحث برمي‌گردد به ابن‌عربي.

از ديدگاه فيلسوفان اسلامي جايگاه انسان كامل در سلسله مراتب وجود، مفهومي فلسفي نيست؟
خير! حتي بحث انسان كامل هم مقوله‌اي عرفاني است. فيلسوفان اساساً اين گونه بحث نمي‌كنند؛ مثلا فارابي هم آخرش به پيغمبر و نبوت مي‌رسد. تعبير انسان كامل به اين معنا در كلام فيلسوفان نيست. اگر هم كساني آن را در فلسفه مطرح مي‌كنند، به ذوق عرفاني آن‌ها برمي‌گردد و نهايتا به عرفان وصل مي‌شود.

اما ملاصدرا به عنوان يكي از بزرگ‌ترين فيلسوفان اسلامي درباره انسان كامل ...
ملاصدرا هم اگر مي‌آورد، آن را ذيل مجموعه‌ بحث‌هاي عرفاني قرار مي‌دهد. ملاصدرا در دوره‌اي كوشش كرد بين قرآن و برهان و عرفان تلفيقي برقراركند. او  آمد عرفان را هم وارد فلسفه كرد چنان چه فلسفه را هم وارد عرفان كرد و قرآن را وارد هر دو؛ يعني تلفيقي از همه آن‌ها درست كرد. اما قبل از ملاصدرا اين مباحث هر كدام جايگاه مشخصي دارند و انسان كامل در سلسله مراتب هستي مطرح نمي‌شود. بنابراين بحث بيشتر عرفاني است و بيشتر هم ابن‌عربي مطرح كرده و به آن دامن زده‌ است.

«ابن‌فارض» هم آن را مطرح کرده است.
ابن‌فارض بعد از ابن‌عربي مطرح كرد؛ البته كمي بعد از او بوده‌ است. ابن‌فارض در واقع معاصر است با اين سهروردي صوفي كه در بغداد آرامگاه دارد و فرقه‌هاي صوفيه سهرورديه در شرق و پاكستان تا هم‌اکنون هم حضور دارند. اين سهروردي معاصر و عموي سهروردي شيخ اشراق فيلسوف است. اينجا ديگر زماني است كه عرفان بازارش داغ شده است چون ابن‌عربي تقريبا دو سال بعد از كشته شدن سهروردي رفت حلب و در دربار همان پادشاهي كه سهروردي را كشت اقامت و زندگي كرد. غرض اين‌ كه در اين دوره عرفان دارد اوج مي‌گيرد و با حضور ابن‌عربي سازمان‌هاي علمي پيدا مي‌كند.

غير از ابن‌عربي، حقيقت محمديه در آثار كدام يك از عرفاي قديمي آمده است؟
اکثر عرفا در این مورد مطالب ژرفی مطرح کرده‌اند؛ شیخ محمود شبستری، محمدباقر مجلسی در بحارالانوار، يا ملاصدرا در اسفار. همچنین مولوی كه به تبیین سیر حقیقت محمدیه در باطن اولیا و انبیا اشاره کرده است. يا ابن‌فارض در ديوانش يا محمد بن محمد فارابی در مابعدالطبیعه.

و در كتابهاي متاخر؟
در آثار جديد نيز در بسياري از مقدمه‌هايي كه مرحوم استاد سيد جلال‌الدين آشتياني بر كتب عرفاني نوشته‌اند، اين بحث را مطرح كرده‌اند مانند شرح فصوص‌الحكم يا شرح مصباح‌الهدايه امام خميني (ره). در اين زمينه اگر بخواهيم كتابها را برشماريم بسيار زياد مي‌شوند از آن جمله شواهدالربوبیه، شرح اصطلاحات تصوف، الانسان الکامل و ...

از اين بحث كه بگذريم، در ادامه كارهاي قبلي خودتان در زمینه كتب فلسفي و تصحيح متون خطي، اكنون چه كاري در دست داريد؟
من از سال 90 تا كنون حوزه مطالعاتي‌ام را در تصحيح نسخ خطي معطوف كرده‌ام به كتابهاي طب سنتي و شروع به تصحيح قانون ابن‌سينا كرده‌ام كه مهم‌ترين منبع و مرجع طب سنتي در تاريخ طب اسلامي و تاريخ طب جهان است.

در موردكتاب‌هاي فلسفي چطور؟
كتاب «الاشارات و التنبیهات» ابن‌سينا را تصحيح كرده‌ام كه در دست مقابله است و بايد بعد از نوشتن مقدمه به چاپ بسپارم. البته كتاب طبيعيات سهروردي هم زير چاپ است.

همان طبيعيات مشارع؟
بله دقيقا. «المشارع» كه يكي از مهم‌ترين و مفصل‌ترين كتاب‌هاي سهروردي است سه بخش دارد: منطق، الهيات و طبيعيات. الهيات را قبلا مرحوم پروفسور كربن چاپ كرده بود،.منطق را آقاي دكتر مسعود محمدي و دوستانش منتشر كرده‌اند. طبيعيات مانده بود كه تا حالا چاپ نشده بود و خيلي اثر مهمي است كه الحمدلله تصحيح كردم و به زير چاپ رفته است. البته من شنيده‌ام كه مرحوم دكتر ضيايي طبيعيات را در آمريكا منتشر كرده‌اند ولي من آن را نديده‌ام.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها