کتاب «منجمد» / Frozen نوشته ملیسا دلاکروز، هرچند کتابی بسیار امیدوارکننده با تمام عناصر راست و درست است، اما از بکار بردن این عناصر در راه درست و منطقی دچار شکست شده است.
«ناتاشا کستال» یا همان Nat در یک جهان بیرحمانه زندگی میکند. زمین شبیه چیزی که تصورش را میکنیم وجود ندارد – تنها چیزی که وجود دارد سرما و یخبندان است.
هوای سرد، زباله و هوای ناتازه! چیزی است که انسان به مادر زمین تحمیل کرده است و از یخ گونههای جدید و موجودات جدید با تواناییهای فوقالعاده و افسانهای خلق میشوند و افسانهای شکل میگیرد بنام سرزمین آبی/ Blue (که درواقع بهشت است) و اینجا جایی است که خورشید هنوز میدرخشد و آب جریان دارد.
ناتاشا یکی از برگزیدگان این سرزمین است و پناهگاه امن سرزمین افسانهای است که تاکنون کسی آنجا را نیافته است.
سروکله پسری پیدا میشود (دوندهای بنام رایان ویسون) که میخواهد ناتاشا وی را دوست داشته باشد! سلاحی که بعداً میتواند علیه دختر بکار ببرد و تا میتواند وی را مورد اذیت و آزار قرار میدهد و ناتاشا میخواهد از این وضعیت فرار کرده و به سوی بهشت آبی برود.
داستان در وگاس جدید رخ میدهد، شهری با پیشینه خوش خرم که حالا سرتاسران پوشیده از یخ شده و مانند سیارههای نابودشده فقط یک دما دارد و آن دمای انجماد است که در همهجا به چشم میخورد و ناتاشا که فروشنده است اسیر پسر بدطینت شده است.
مزدوران قاتل گروهی از پسران 16 ساله که ناتاشا را به سوی سرزمین آبی اسکورت میکنند، پسران بلوغ ندیده و شرور که تازه در 16 سالگی خدمت نظامی دیده و هرچند خون و زخم دیدهاند اما...
سؤالات بسیار زیاد آنها بیپاسخ میماند و موجودات به وجود آمده از انجماد، خواننده را در طول داستان به سوی یک احساس مبهم میبرد تا با کمک کتابهای کمکی بتواند سؤالات مخاطب را پاسخ دهد.
داستان از پیمان برادری خارجشده و جنبه عاشقانه پیدا میکند و به همین دلیل نویسنده ضمن گرایش به پیچیده کردن قلم خود، مخاطب را سردرگم میکند.
کتاب منجمد برای 12 سال به بالا در 352 صفحه نوشتهشده و انتشارات اسپیک آن را منتشر کرده است.
نظر شما