سه‌شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۲
تسلط  به زبان مبدا و مقصد؛ عوامل فراموش‌شده در ترجمه كتاب‌هاي سياسي

گزارش نخست نتيجه‌گيري سوژه «آسيب‌شناسي ترجمه كتاب‌هاي سياسي در ایران» به دیدگاه‌های چهار مترجم حوزه سیاست اختصاص دارد. در اين گزارش نظرات غلامرضا علی‌بابایی،‌ عليرضا طيب، محمدتقي دلفروز و محمد فاضلی مورد بررسي قرار گرفته است.

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)- ترجمه نازل و ضعيف كتاب‌هاي سياسي، تبديل به يكي از مشكلاتي شده است كه اخيرا نظر بسياري از كارشناسان اين حوزه را به خود جلب كرده است. ترجمه‌هايي كه به زعم آن‌ها سبب رواج کژاندیشی‌های حیرت انگیزی در جامعه ما شده كه به حساب «اندیشه سیاسی» در غرب گذاشته مي‌شود و فهم ما را از واقعیت‌های اندیشه علمی یا فلسفی غرب دچار مشکلات فراوانی کرده است.
 
به همین منظور «ايبنا» با برخي كارشناسان، استادان دانشگاه، ناشران، مترجمان و صاحب‌نظران اين حوزه در اين باره به بحث و گفت‌وگو نشست و در تحليل دلايل اين موضوع به واكاوي بيشتر اين مساله پرداخت. نتيجه‌گيري سوژه «آسيب‌شناسي ترجمه كتاب‌هاي سياسي در ایران» در قالب پنج گزارش جداگانه است تا با واکاوی دیدگاه‌ استادان دانشگاه و مترجمان راه حلي براي اين مساله در نظر گرفته شود. در اين گزارش نظرات چهار مترجم نا‌م‌آشنا در حوزه ترجمه آثار و كتاب‌هاي علوم سياسي و اجتماعي مانند غلامرضا علی‌بابایی، فرهنگ‌نگار، پژوهشگر مسایل سیاسی و روابط بین‌الملل و عضو گروه واژه‌گزینی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل فرهنگستان زبان و ادب فارسی،‌ عليرضا طيب، مترجم بيش از 70 عنوان كتاب در حوزه علوم سياسي و روابط بين‌الملل، محمدتقي دلفروز، دكتراي جامعه‌شناسي سياسي از دانشگاه تهران و مترجم حوزه علوم سياسي و روابط بين‌الملل و محمد فاضلی، دكتراي جامعه‌شناسي از دانشگاه تربیت مدرس و مترجم كتاب‌هاي جامعه‌شناسي بررسي شده است.

• تسلط و اشراف به زبان مبدا و مقصد 

«تسلط و اشراف به زبان مبدا و مقصد» يكي از عواملی است كه اغلب افرادي كه با آن‌ها گفت‌وگو به عمل آمد، ‌به آن اذعان داشتند و عامل اصلي نازل‌بودن كيفيت ترجمه كتاب‌هاي سياسي را در اين مورد مي‌دانند. بسياري از افرادي كه به ترجمه دست مي‌زنند، به زبان مبدا و مقصد اشراف و تسلط كامل ندارند. 

غلامرضا علی‌بابایی، در اين‌باره می‌گوید: «اصولا برای ترجمه باید چند عامل مهم را در نظر گرفت، نخست تسلط و اشراف به زبان مبدا؛ بدین معنی که مترجمی که می‌خواهد اثری را ترجمه کند، باید در گام نخست، به زبان نویسنده کتاب مذکور، ‌تسلط داشته باشد. عامل بعد، اشراف به زبان مقصد و زبان فارسی است؛ بدین معنی که مترجم باید بسیاری از کتاب‌ها و آثار کلاسیک را مطالعه کرده باشد، با خیلی از کلمات آشنا باشد و بداند هرکدام از این واژه‌ها در کجا باید به کار برده شود، همچنین به موضوع مورد بحث برای ترجمه تسلط و اشراف کافی داشته باشد و از همه مهم‌تر آن‌که، تا مترجم نویسنده آن اثر را به خوبی نشناسد و آثار او را به درستی مطالعه نکرده باشد، نمی‌تواند ترجمه خوبی از کتابش ارایه دهد.» 

محمدتقي دلفروز که با غلامرضا علی‌بابایی نظري يكسان دارد، عنوان می‌کند: «یکی از بزرگترین مشکلات، عدم آشنايي مترجمان به زبان مقصد (زبان فارسي) است. افرادي هستند كه واقعا علم و تسلط‌شان به «زبان مبدا» خوب است و با موضوع نيز آشنايي دارند اما به دليل اين‌كه به زبان فارسي آشنایی کامل ندارند زمانی‌که مي‌خواهند مفهوم را به متن منتقل کنند، ترجمه آن‌ها يا غلط جلوه مي‌كند یا فهم آن برای خواننده دشوار مي‌شود. در حالی‌که خود مترجم فهم درستی از متن داشته‌ است، به دليل عدم آشنايي به اصول نگارش و ساختار زبان فارسي نمي‌تواند مطلب را به طور صحيح و سليس منتقل كند.»

• آيا نهضت ترجمه را بايد به نهادی مشخص سپرد؟ 

در اين بازار آشفته ترجمه كتاب‌هاي سياسي و عدم نظارت مشخص بر‌آنها، اين‌كه نظارت بر ترجمه آثار سياسي بايد به مرجعي مشخص سپرده شود تا از ورود افراد غير حرفه‌اي به آن جلوگيري شود يا خير، سوالي بود كه با اين مترجمان مطرح و نظرات مختلفي در اين‌باره گفته شد. 

عليرضا طيب معتقد است: «این‌گونه امور متعلق به حوزه جامعه مدنی است و چنان‌چه تنها برای تامین هماهنگی نیازی به دخالت احساس شود باید از سوي نهادی واقعا مدنی که برخاسته از جامعه دست اندرکاران همین حوزه باشد این کار صورت گیرد.» 

اما محمدتقي دلفروز، واگذاري نظارت بر ترجمه‌ها را به نهادي خاصي، قابل تصور نمي‌داند، می‌گوید: «با توجه به حجم ترجمه‌هايي كه وجود دارد اين‌كه نظارت بر ترجمه‌ها به نهاد خاصي واگذار شود، قابل تصور نیست؛ چراکه این امر هزينه بالايي را مي‌طلبد. به نظر می‌رسد که وزارت ارشاد هم فقط به محتوای یک اثر از لحاظ رعايت اصول اخلاقي و محتوایی كه خط قرمزها در آن رعايت شده باشد، توجه مي‌كند اما به طو کلی، به نظر من خود ناشران بهترين نهادي هستند كه مي‌توانند كار ارزيابي را بر عهده بگيرند. به علاوه اگر در سطح افكار عمومي و جامعه علمي هم كيفيت ترجمه‌ها مورد ارزيابي قرار گيرد، بسیار موثر و کارساز خواهد بود؛ كما اين‌كه ديده مي‌شود فصلنامه‌ها، كتاب‌ماه‌ها و مجلاتي هم وجود دارند كه به بررسي و نقد كتاب‌هاي تالیفی و ترجمه‌ مي‌پردازند. این بسیار کار مثبتي است و هرچه دايره این ارزيابي‌ها در جامعه علمي گسترده‌تر شود، به مرور زمان سطح كيفي ترجمه بهبود خواهد يافت.»

غلامرضا علي‌بابايي نير فقط بر جنبه حمایتی و لجستیکی نهادي بر ترجمه معتقد است تا نهضت ترجمه به مرور سير طبيعي و منطقي خود را سير كند. وی از این که نهضت ترجمه به یک نهاد سپرده شود مخالف است اما می‌گوید: باید نهادی تشکیل شود که جنبه حمایتی و لجستیکی نهضت ترجمه را بر عهده گیرد و هزینه‌هایی چون کاغذ، پول، کتاب و غیره را به دوش بکشد؛ یعنی با راه‌اندازی نهادی در این زمینه باید بودجه، هیات امناء،‌ کارگروه متخصص، مترجمان هر حوزه، ویراستاران، و غیره باید کاملا مشخص شوند و باید تمام تدبیرها و برنامه‌ریزی‌های لازم برای این کار را در نظر بگیرند. اگرچه ممکن است در آغاز، ترجمه کار به کندی صورت گیرد اما به طور حتم،‌ بعد از مدتی، کیفیت کار به سرعت بالا خواهد رفت و باید پذیرفت که هر کاری را به اهل آن سپرد.»

• علم سیاست در حال حاضر، به ترجمه چه متوني از علوم سیاسی روز جهان نیاز بیشتری دارد؟ 

اين‌كه «علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، در ایران چه خلاهایی دارد و علم سیاست در حال حاضر، به ترجمه چه متون و مباحثی از علوم سیاسی روز جهان نیاز بیشتری دارد؟» سوال ديگري بود كه از اين افراد پرسيده شد. 

دلفروز با تاكيد بر اين‌كه جامعه علمی را نمی‌توان منحصر به ترجمه خاصی از آثار کرد، می‌گوید: «جامعه علمي، جامعه گسترده‌اي با حوزه‌هاي بسيار تخصصي و متنوع است كه به همه آن‌ها نيازمنديم و نياز به ترجمه در همه حوزه‌ها احساس می‌شود. اما اين‌که این ترجمه‌ها چقدر پاسخگوی نيازهاي جامعه ما هستند و اولويت‌ها چيست بسیار مهم است. بدین معنی که برخي موضوع‌ها، اساسا در اولویت نیازهای جامعه ما نيستند. از این‌رو، مترجمان بايد تلاش كنند آثاري را انتخاب كنند كه به نيازهاي فوري‌تري در جامعه پاسخ مي‌دهند. مثلا كتاب‌هايي كه درباره ايران نوشته مي‌شود بايد در اولويت‌ باشد؛ البته در اين زمينه مشكلاتي وجود دارد. براي مثال بسياري از كتاب‌ها كه از سوي غربي‌ها در مورد مسايل ايران نوشته شده قاعدتا از زاويه ديد خودشان مسايل ايران را ديده‌اند. شايد اين زاويه ديد برخي خطوط قرمز را رعايت نكرده باشد و با تفكر رسمي فاصله داشته باشد. از اين رو بسياري از مترجمان از ترس عدم مجوز به چنين كتاب‌هايي اساسا به سراغ آن‌ها نمي‌روند.» 

عليرضا طيب نيز با داشتن نظراتي تقريبا متفاوت با محمدتقي دلفروز عقيده دارد كه بايد ترجمه چه كلاسيك و چه جديد در جامعه ما صورت گيرد. وي همچنین عنوان می‌کند: «به نظر من، هر تلاشي كه چه در ترجمه آثار كلاسيك و تاثيرگذار قديمي (‌كه جريان‌‌ساز بودند) و چه در ترجمه‌هاي آثار جديد صورت ‌گيرد، ارزشمند است و براي جامعه ما مورد نياز و هيچ كدام از آن‌ها را نمي‌توان بر ديگري اولويت داد؛ چراكه اگر بخواهيم با سياست به عنوان يك علم همراه شويم، بايد با اين قافله همراه باشیم.»

• آيا منبع رضايت‌بخشي براي ترجمه در نظر گرفته مي‌شود؟/موضوع ترجمه سفارشي يك اثر سياسي چقدر صادق است؟ 

سوال ديگري كه پاسخ آن مي‌تواند بسيار مهم باشد، اين است كه آیا می‌توان گفت یکی از محدودیت‌های مترجمان، انتخاب یک منبع رضایت‌بخش برای ترجمه است و انتخاب یک اثر برای ترجمه به صورت معیارمند و درست انجام نمی‌شود؟

طیب در این زمینه معتقد است: «در تعداد زيادي از موارد، اين حرف درست است. مترجماني هستند كه چشم بسته، به صورت سفارشي و با صرف منابع مادي زياد، اثري را براي ترجمه انتخاب و وقعي به كار خود نمي‌نهند. اما نبايد نمونه‌هاي زيادي را كه یک اثر با وسواس از سوي یک مترجم انتخاب می‌شود ناديده گرفت. گاهي پيش مي‌آيد كه وقتي مترجم به سراغ كتابي مي‌رود، عنوان يا فهرست آن اثر، دغدغه‌اي را براي ترجمه آن در وي ايجاد مي‌كند.» 

دلفروز عنوان می‌کند: «ملاك‌هاي یک مترجم برای انتخاب اثر می‌تواند متفاوت باشد؛ ملاک‌هایی چون اول نياز بازار (این که اين كتاب پرتيراژ خواهد شد و تقاضایی براي آن وجود دارد يا خير؟ آيا این اثر سرفصل دروس دانشگاهي است يا نه؟)، دوم علاقه و سوم سفارش‌هايی كه به یک مترجم مي‌شود. اما عمدتا انتخاب يك اثر برای ترجمه به علاقه مترجم برمي‌گردد. مترجمان زیادی هستند که بر حسب علاقه خود دست به انتخاب اثری می‌زنند که ممکن است متناسب با نیازهای جامعه هم نباشد و میزان فروش آن برای وی اهمیتی نداشته باشد.»

محمد فاضلي در اين زمينه نظري متفاوت دارد و اين مساله را به جریان اجتماعی و اندیشه‌ای مربوط مي‌داند. وي معتقد است: «جریان اجتماعی و اندیشه‌ای تعیین‌کننده‌ای که اثر را برای مترجمان معنادار و مهم سازد وجود ندارد. در دنیای جدید مساله دسترسی به آثار دیگر مطرح نیست. هر کتابی را که بخواهید می‌توانید ظرف حداکثر دو هفته به دست آورید. ولی جریان‌هایی در قالب برنامه‌های پژوهشی یا تحولات اندیشه‌ای باید وجود داشته باشند که آثار را برای مترجمان معنادار سازند. ضعف اصلی ما بیشتر در این عرصه است.» 

* مشروح دیدگاه‌های «غلامرضا علی‌بابایی» را اینجـــا بخوانید. 
* مشروح دیدگاه‌های «عليرضا طيب» را اینجـــا بخوانید. 
* مشروح دیدگاه‌های «محمدتقي دلفروز» را اینجـــا بخوانید. 
* مشروح دیدگاه‌های «محمد فاضلی» را اینجـــا بخوانید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها