خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی، پیشاپیش ملت دلاور ایران و دوشادوش دیگر رزمندگان، به دفاع در برابر متجاوزان پرداختند تا از یک سو جلوی پیشروی آنان را بگیرند و همزمان مانع از تثبیت مواضعشان در خاک گلگون ایران باشند.
در این میان جمعی از مدافعان، با امکاناتی محدود، اما ارادهای پولادین در یگانهای مهندسی ارتش، سپاه و جهاد سازندگی، تلاش کردند تا رزمندگان با کمترین دغدغه برای نابودی و بیرونراندن دشمن گام بردارند. انبوه شهیدان، جانبازان و آزادگان واحدهای مهندسی رزمی در طی 8 سال دفاع مقدس، گواه این مدعاست.
«مرخصی اجباری» مجموعه قصههایی از مینیابی، مهندسی و پاکسازی تالیف «فاطمه دانشور جلیل» است.
«پایان خدمت» نخستین حکایت است از «صالح»؛ سربازی که آخرین روز خدمتش در یگان مهندسی منطقه مرزی غرب کشور را میگذراند و ناگهان در رویارویی با حادثهای، در موقعیتی دشوار قرار میگیرد: «... صالح به سمت خانه پیرمرد رفت. دختر در را باز کرد. بار دیگر نگاهشان به هم گره خورد. قلب صالح تند و تند میتپید. حس کرد قلبش از سینهاش بیرون میزند. یادش رفت که برای چه به آن جا آمده است. -با پدر بزرگم کار داشتید؟ این را دختر در حالی که سرش را به زیر انداخته بود، گفت. –بله بله. ...»(ص18)
دومین خاطره- داستان کتاب، «مرخصی اجباری» نام گرفته است. در بخشی از این حکایت میخوانیم: «...سروان پایین پای اکبر روی زمین نشست. کمی که خاک را کنار زد و نوع مین را دید، بهتزده گفت: یا ابوالفضل، خدایا رحم کن. اکبر با کنجکاوی پرسید: چی شده جناب سروان؟ از اون بی پدرمادراست؟ همونایی که یکراست آدم رو به زور میفرستند وسط بهشت؟...»(ص26)
«... پسر چیزی شبیه گلوله آرپیجی پیدا کرده بود و با کنجکاوی در دستش آن را برانداز میکرد. سروان تا گلوله را دید، خواست به افرادش دستور دهد به سمت پسرک بروند. در همین لحظه اکبر پایش را از روی مین برداشت و به سمت پسربچه دوید. سروان سرش را بین دستانش گرفت و خودش را روی زمین، دورتر از مین پرتاب کرد...»(ص31)
آخرین حکایت این کتاب «معبری از جنس خون» است و نقش ارزنده و ایثارگرانه نیروهای مهندسی در گشودن معبر و پاکسازی میدانهای مین، در آن به خوبی ترسیم شده است: «... مرتضی میدانست که جان سالم به در نخواهد برد. زیر لب شهادتین را زمزمه کرد. در رویا، همسرش زهرا را دید که مریم ششماههاش را در آغوش گرفته و برای او دست تکان میدهد...ضامن را کشید. صدای انفجار همه جا را فرا گرفت. معبری بزرگ بین سیمهای خاردار درست شد...»(ص40)
فاطمه دانشور جلیل، نویسنده این کتاب، برای نگارش داستان «فقط بیا»، برگزیده ششمین جشنواره سراسری داستان کوتاه دفاع مقدس (جایزه ادبی یوسف) شده است.
«مرخصی اجباری»، قصههای واقعی از مینیابی، مهندسی و پاکسازی، تالیف «فاطمه دانشور جلیل» را انتشارات سوره سبز، با شمارگان چهار هزار نسخه، قطع پالتویی، 48 صفحه، به بهای 38 هزار ریال روانه بازار نشر آثار دفاع مقدس کرده است.

نظر شما