گفت و گوی ایبنا با هنگامه قاضیانی:
مادرم کتاب بود و پدرم موسیقی/ تفاوت ایرانیها و آمریکاییها در مطالعه
گفت و گوی خبرگزاری کتاب ایران با بازیگر گزیده کاری که بهترین نویسندگان را "اسماعیل فصیح" و "کریستین بوبن" می داند و خواندن کتاب "از زرتشت تا شیعه" هانری کربن را به همه پیشنهاد کند
گفت و گوی خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا) را با این بازیگر گزیده کار، می خوانید:
خانم قاضیانی، عادت به مطالعه از چه سال هایی در شما پدید آمد؟
من قبل از اینکه سواد پیدا کنم، برای خودم کتابخانه بزرگی درست کرده بودم به گونه ای که زمانی که کلاس اول دبستان می رفتم، 186 کتاب داشتم و 84 صفحه گرامافون.مادرم کتاب بود و پدرم، موسیقی.این دو، چه عادات نیکویی بودند و هستند.چون پدر و مادرم دوست داشتند و این عادت را برای من به وجود آوردند.
خیلی وقت ها دیده ام که پدر و مادرها چنین امکانی را برای مطالعه کودکانشان فراهم می کنند اما آن کودکان، علاقه چندانی به مطالعه نشان نمی دهند اما این خصلت در نهاد من بود که والدینم در آن سال ها بی آنکه بدانند، آن را در من شعله ور کردند به گونه ای که اگر وقتی شب ها به هر دلیلی، کتاب نمی خوانم حتما باید یک کتاب در تخت من باشد.من اعتیاد شدیدی به کتاب دارم چون من با مطالعه کتاب بزرگ شدم با اینکه مادر من خانه دار نبود و شاغل بود و کار سخت بانک انجام می داد اما مسیر را طوری برای من شکل داد که هیچگاه بدون کتاب نمی خوابیدم.
خانم قاضیانی، آخرین کتابی که مطالعه کردید چه نام داشت؟
کتابی بود تحت عنوان "حافظ ناشنیده پند" که "ایرج پزشک زاد" آن را به رشته تحریر درآورده و نشر قطره هم آن را منتشر کرده بود.
در زندگی تان کدام کتاب بوده که بیشترین تاثیر را بر روی شما داشته است؟
دو کتاب بوده که تاثیر روحی بسیاری روی من داشت : یکی کتاب "مجموعه قصه ها" صمد بهرنگی بوده و دیگری، کتاب "قدرت اسطوره" جوزف کمبل.
این دو کتاب که به لحاظ محتوایی تفاوت های بسیاری با هم دارند.
بله دقیقا اما آنچه سبب می شود از این دو کتاب به عنوان تاثیرگذارترین کتاب های زندگی ام نام ببرم، آن است که هر دوی این کتاب ها، آگاهی من در سطحی که برای زندگی زمینی ام لازم بود را اعطا کردند و من از این بابت بسیار خوشحالم.
بنابراین با این پاسخ شما می توان حدس زد که بهترین نویسنده داخلی و خارجی از دید شما چه کسانی هستند.
نه اتفاقا. این دو کتاب، تاثیرگذارترین های عمرم بودند اما نویسندگان مورد علاقه من در داخل کشور، آقای "اسماعیل فصیح" است و در خارج از کشور، "کریستین بوبن".
خیلی جالب است.حالا از میان آثار این دو نویسنده مورد علاقه تان، کدام کتاب هایشان را برای مطالعه به دوستدارانتان پیشنهاد می کنید؟
از میان کتاب های آقای فصیح، "داستان جاوید" را بسیار دوست دارم و پیشنهاد می کنم که حتما آن را مطالعه کنید و از میان کتاب های بوبن نیز دو کتاب "رفیق اعلی" و "ابله محله" را فوق العاده دوست دارم و توصیه می کنم که این دو کتاب را هم مطالعه کنید. همچنین می توانم کتاب "از زرتشت تا شیعه" هانری کربن را برای مطالعه به همه پیشنهاد کنم که کتاب بسیار حیرت انگیزی است.
شما چگونه از تازه های نشر مطلع می شوید؟
من به "شهر کتاب" می روم و در آنجا تفرج کنان به دنبال کتاب های مورد نظرم می گردم.کتاب گردی، بزرگترین لذت زندگی من است.
گونه ادبی مورد علاقه تان کدام است؟
بیوگرافی.
انتشاراتی مورد علاقه شما کدام است؟
نشر چشمه.
گویا سال ها قبل یک کتاب را ترجمه و راهی بازار نشر کردید؛ درست است؟
بله.کتابی بود با عنوان "سرزمین مرد سرخپوست، قانون مرد سفیدپوست" که راجع به تاریخ سیاسی و حقوقی از کشف آمریکا است که "ویلکومب واشبرن" آن را نوشته و من آن را به فارسی برگرداندم که این ترجمه من در سال 78، در نمایشگاه کتاب رونمایی شد. این کار توسط نشر ثالث و با هزینه شخصی خودم صورت گرفت که البته در نمایشگاه کتاب سال 81، من تمام این کتاب ها را به غرفه خیریه بیماران سرطانی هدیه کردم.البته تصمیم دارم امسال این کتاب را توسط یک انتشاراتی دیگر تجدید چاپ کنم.
به عنوان پرسش پایانی، چون هم در آمریکا زندگی کرده اید و هم در ایران، چه تفاوت های ساختاری را در سطح مطالعه مردم این دو کشور می بینید؟
مردم ما مدام می گویند که ما امروز وقت نداریم کتاب بخوانیم.در کشوری مثل آمریکا یا اروپا که زندگی ماشینی بر تمام مردمش غالب شده و کشور ما هم دارد مثل آنها می شود، آنها در فرصتی که مثلا در مترو در حال حرکت هستند در همان مترو، 5 صفحه کتاب می خوانند یا مثلا زمانی که سوار تاکسی می شوند، کتابشان را در می آورند و مثلا دو صفحه کتاب می خوانند بنابراین ما نمی توانیم مطالعه نکردن را بیندازیم گردن زندگی امروز و بگوئیم که ما آنقدر مشغله داریم که نمی توانیم کتاب بخوانیم چرا که اصلا مقیاس ما به اندازه آنها نیست چون زندگی آنها به شکل بیمار گونه ای ماشینی شده. این دیگر یک تحلیل کاملا اجتماعی است که من می توانم راجع به آن حرف بزنم چون من هم در آنجا زندگی و تحصیل کردم و هم در اینجا بودم و هستم.
من می گویم فردی که از صبح تا شب برای زندگی اش زحمت می کشد و کار می کند بله بسیار خسته می شود اما صحبت من این است که آیا ما واقعا نمی توانیم حتی روزی یک صفحه کتاب بخوانیم؟! یعنی ما واقعا از آنها مشغول تریم؛ اصلا برای خودمان خوب است چون ادبیات جادو دارد و می تواند زندگی انسان را متحول کند حتی سینما نمی تواند به اندازه ادبیات این کار را انجام دهد؛ ادبیات جادویی دارد که معضلات زندگی زمینی را برای انسان آسان می کند./
نظر شما