خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ضحی کاظمی از نویسندگان جوانی است که به تازگی نامش را در فضای ادبیات داستانی ایران مطرح کرده است. اثر داستانی نخست وی «آغاز فصل سرد» نام دارد. رمانی تکنیکی که همه وقایعش در گفتوگوهای تلفنی شخصیتهای داستان بازگو میشوند. این رمان که انتشارات افراز سال 91 آن را منتشر کرد، با نظرات مختلف و بعضاً متناقض منتقدان روبهرو شد. در مجموع میتوان گفت «آغاز فصل سرد» به آنچه شایستهاش بود نرسید. کاظمی امسال با انتشار مجموعه داستانک «کفشهاتو جفتکن» کاری متفاوت به جامعه ادبی ایران ارایه کرد و البته خودش معتقد است، به این اثر توجه چندانی نشد و او را بیشتر با «آغاز فصل سرد» میشناسند.
ادبیات داستانی جنگ و انقلاب در دنیا جایگاه خاصی دارد. برای مثال ویکتور هوگو با «بینوایان» یکی از بزرگترین آثار ادبیات انقلاب را به دنیا ارایه کرد. همینطور تولستوی با «جنگ و صلح» چنین کاری را در زمینه ادبیات جنگ انجام داد. چرا این اتفاق در ادبیات انقلاب و جنگ تحمیلی نیفتاد و ما هنوز اثری جهانی در این دو حوزه نداریم؟
فکر میکنم پاسخ به این سوال در پرسش شما نمایان است. وقتی از بینوایان و جنگ و صلح صحبت میکنیم، به پیش از قرن بیستم میرویم. این در حالی است که ادبیات داستانی ما خیلی جوانتر از کشورهایی مانند روسیه و فرانسه است. آغاز رماننویسی در ایران مصادف شد با داستاننویسی مدرن در آمریکا و اروپا. آثاری که نام بردید به نوعی رمانهای کلاسیک جهان ادبیات داستانی به شمار میروند اما ما بدون طی کردن دوران کلاسیک وارد جهان مدرن داستاننویسی شدیم و این در آثار نویسندههایی مانند هدایت، گلشیری و جمالزاده به خوبی نمایان است.
به این ترتیب مشکل را از نوع ادبیاتی که در ایران رایج شد، میدانید؟
ادبیات داستانی ما را می شود به سه شاخه تقسیم کرد. دو شاخه اول آن به داستان های مسیر اصلی یا mainstream بر می گردد. نخست داستان عامه پسند، که البته به اشتباه به آن ادبیات عامهپسند میگویند. اگر بخواهیم اسم صحیح آن را بکار بریم باید بگوییم داستان عامهپسند، که هدفش صرفا سرگرمی و ایجاد لذت آنی و گذرا هنگام خوانش داستان است. این شاخه تنها گروه پرفروش داستان در کشورمان به شمار میآید و ناشران شناخته شدهای هم این آثار را منتشر میکنند. این گروه از داستان همه جای دنیا مشتری دارد. مثل سینمای تجاری در برابر سینمای هنری که قطعاً سینمای تجاری فروش بیشتری دارد. گونه دیگر داستان ادبی است که دو وجه ایدئولوژیک و می شود گفت مستقل (غیر ایدئولوژیک) به خود می گیرد. داستان ادبی مانند سینمای هنری هدفش عمق و معناست و میخواهد مخاطب را به فکر فرو ببرد. فقط برای لذت بردن و پر کردن اوقات فراغت نوشته نمی شود. داستان ایدئولوژیک در کشورمان از حمایت دولتی برخوردار است و بیشتر داستانهای انقلاب و دفاعمقدس هم در زیرشاخه این گروهند. این آثار در کشورمان طرفداران کمی هم ندارند.
میتوانید برای ادبیات ایدئولوژیک دفاعمقدس مثالی هم بزنید؟
بله، ببیند کتاب «دا» که البته نوعی خاطرهنویسی به شمار میآید مولفههای داستان عامهپسند را دارد اما با تم ایدوئولوژیک نوشته شده است. متاسفانه در ایران روی داستان ادبی ایدئولوژیک سرمایهگذاری چندانی نمیشود و بیشتر سرمایهها به داستان عامهپسند ایدئولوژیک اختصاص داده میشوند که طبیعتاً خوانندگان جدی داستان ادبی را جذب نمی کند.
به نظر میرسد داستاننویسان جوان ایرانی هم رغبت چندانی برای پرداختن به آثار جنگی وانقلابی ندارند.
خیر. با این حرف موافق نیستم. خیلی از نویسندههای جوان هستند که آثاری با موضوع جنگ در دست انتشار دارند که البته بسیاری از این آثار هنوز چاپ نشدهاند. نسل جدید نویسندههای ایران به شهرینویسی صرف متهم شدهاند، اما همین نویسندهها هم به آثار جنگی رو آوردهاند. البته این را هم باید در نظر گرفت که نوشتن درباره جنگ و انقلاب کار آسانی نیست. در واقع یک نویسنده باید تجربه کافی نوشتن داشته باشد و بعد سراغ این دو محور برود.
گفتید ادبیات ایران به سه شاخه تقسیم میشود اما به ضلع سوم آن اشاره نکردید.
بله، شاخه سوم «داستان ژانر» است که شامل ادبیات علمی تخیلی، جنایی، معمایی و ... میشود. داستان ژانر هم بسته به هدف نگارشش می تواند عامه پسند یا ادبی باشد. باید اعتراف کنم این گروه از کمبودهای اساسی ادبیات ما به حساب میآید و البته تک داستانهایی از این شاخه هم در ایران منتشر شدهاند، مثلاً «گلف روی باروت» نوشته آیدا مرادی آهنی از داستانهای ژانر به حساب میآید و معتقدم ادبیات داستانی ایران به سمت ادبیات ژانر حرکت میکند.
کدام کتاب شما با استقبال بیشتر مخاطبان و منتقدان روبرو شد؟
بر خلاف انتظارم به «آغاز فصل سرد» توجه بیشتری شد و رمان من نسبت به مجموعه داستانک «کفشهاتو جفت کن» موفقیت بیشتری داشت. متاسفانه هنوز جامعه ادبی ایران داستانک را جدی نمیگیرند و منتقدان با آن برخورد تفننی دارند. این درحالی است که فرم داستانک امکانات زیادی را برای نویسنده فراهم می کند. به ویژه نویسنده ای که می خواهد داستان ادبی (چه ایدئولوژیک و چه مستقل) خلق کند. ما رمان عامهپسند داریم اما من هرگز داستانک عامهپسند نخواندهام. بیتردید نوشتن این گونه داستان، کاری تخصصی است.
به این ترتیب نمیتوان آینده روشنی را برای داستانک در ایران ترسیم کرد.
ببینید متاسفانه مساله خیلی کلانتر از این حرفهاست. به نظر من اصلاً کل ادبیات داستانی آینده مبهمی در ایران دارد! داستانخوانی بین مردم رفته رفته به فراموشی سپرده میشود و مردم اصولاً کتاب نمیخوانند! درباره داستانک هم باید بگویم جامعه ادبی ما این گونه از داستان را پس زده است. اکثر داستاننویسان ما هم ابتدا خودشان را با یک مجموعه داستان مطرح میکنند و بعد سراغ نوشتن رمان میروند. با این وضعیت جایی برای پرداختن به داستانک نمیماند.
برخی نهادها هرسال مسابقات داستانکنویسی با موضوع انقلاب و جنگ برگزار میکنند. به نظر شما برگزاری این جشنوارهها میتواند به ترغیب داستاننویسان جوان برای نوشتن داستانک کمک کند؟
بله قطعاً به ادبیات ایدئولوژیک کمک میکند، اما این جشنواره برای ادبیات مستقل کاربردی ندارد، چون موضوع این داستانها معمولاً موضوعات دیگری است یا نگاهشان به جنگ و انقلاب مورد پسند برگزارکنندگان جایزه نیست.
گفتید نویسندههای نسل جدید ایران به نگارش داستانهای جنگ و انقلاب رغبت نشان میدهند. دلیل این علاقه چیست؟
به نظر من نمیتوان جنگ و انقلاب را از ادبیات داستانی ایران جدا کرد و کلاً داستاننویس نمیتواند به تاریخ کشورش بیاعتنا باشد. بسیاری از نویسندههای جوان کارشان را با خاطرهنویسی آغاز میکنند و داستانهایی که مینویسند بیشتر برپایه خاطراتشان است اما وقتی از نگارش این داستانها عبور میکنند، ناخواسته با آنچه بر جامعهشان گذشته روبرو میشوند. به این ترتیب وارد مرحلهای میشوند که مخاطب از آنها انتظار داستان جدی تر و عمیق تر با گستردگی بیشتر تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارد. جنگ و انقلاب بخش انکارناپذیری از پیشینه ماست و برای برای فهم و درک خودمان ناچاریم به آنها بپردازیم./
یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۰
نظر شما